| کد مطلب: ۶۲۸۴
ترجمه به مثابه کنش

ترجمه به مثابه کنش

مترجم آثار غول‌های حوزه فلسفه و جامعه‌شناسی درگذشت

مترجم آثار غول‌های حوزه فلسفه و جامعه‌شناسی درگذشت

بدون شک با مرگ باقر پرهام، نهضت ترجمه در علوم انسانی ایران یکی از بهترین‌های خود را از دست زد. نویسنده، پژوهشگر، مترجم، ادیب و شاعری که شبانه‌روز به كار ترجمه و نوشتن مشغول بود و با پشتوانه دانش و شناختی که از فرهنگ ایران‌زمین داشت، کتاب‌های مهم و تاثیرگذاری را در دو حوزه فلسفه و علوم اجتماعی ترجمه کرد. دكتر پرهام با پشتكاری ستایش‌برانگیز و خستگی‌ناپذیر در اتاق كار و كتابخانه منحصر‌به‌فردی كه پنجره‌اش به‌سوی باغ پرگل دست‌پرورده همسرش (گیلان خانم) باز می‌شود، كتاب‌ها و متون را بررسی می‌كرد، می‌خواند، می‌نوشت و آثار برجسته‌ای را به فارسی ترجمه کرد که اغلب آنها کتاب‌های مرجعی در حوزه علوم اجتماعی و انسانی بودند. پرهام در پاسخ به این سوال که چرا به‌سمت ترجمه در حوزه علوم‌انسانی گرایش پیدا کرده است، گفته بود: «به چند دلیل. نخست به‌دلیل کمبود کتاب‌های مرجع جهت مطالعه به‌ویژه برای دانشجویان رشته‌های فلسفه و علوم‌انسانی و اجتماعی. من خودم در دوران تحصیل در دانشسرای عالی ، طعم تلخ این کمبود را چشیده بودم و نمی‌خواستم نسل‌های بعدی نیز همین مشکل را داشته باشند. دلیل دوم، ضرورت شناساندن روش علمی و فلسفی جهان پیشرفته غرب در کار تألیف و گزارش مطلب در قالب کتاب و نوشته به فارسی‌زبانان و کوشش در جهت تغییر ماهوی نثرفارسی که این‌کار هم از راه ارائه نمونه‌های برجسته آثار غربیان ازطریق ترجمه به فارسی میسر بود. اگر نثر فارسی امروزین ما قابل‌قیاس با حتی نثر بزرگانی چون مثلاً بهار یا محمد قزوینی یا دکتر قاسم غنی نیست و بسیار ازنظر روشمندبودن و دقت -درعین‌سادگی- پیشرفته‌تر است؛ به‌نظرمن نتیجه کوشش‌های ارجمند چندنسل از مترجمان شایسته ماست و سرانجام، اهمیت آثار فلسفی و علمی غربیان در زمینه علوم‌انسانی و اجتماعی است که به اعتلای فرهنگی جامعه ما کمک خواهد کرد.»
باقر پرهام در شهر رودبار متولد شد. خانواده‌اش از نظر مالی وضعیت خوبی نداشتند. پدرش یک دهقان بی‌زمین بود. تحصیلاتش را از مکتب آغاز کرد. به‌همین‌دلیل آغاز تحصیلات او در مدرسه از کلاس دوم شروع شد؛ یعنی چون خواندن و نوشتن بلد بود و قبلاً در مکتب‌خانه آموخته بود، او را در کلاس دوم نشاندند. تحصیلات ابتدایی را هم در رودبار در دبستان سیروس گذراند. از ششم ابتدایی به رشت رفت. چون پدرش که دیگر کارمند شرکت نفت شده بود نیز به رشت منتقل شده بود و همه خانواده به رشت رفتند؛ بنابراین ادامه تحصیلات را در ابتدا در مدرسه مژدهی رشت ادامه داد. سپس چون می‌خواست در رشته ادبی تحصیل کند، به دبیرستان نوربخش رشت رفت. ششم ادبی را در سال 1335 به پایان رساند و به تهران رفت تا خودش را برای شركت در انتخابات ورودی دانشسرای عالی آماده کند. در امتحان ورودی دانشسرای عالی در دو رشته قبول شد؛ هم در رشته زبان فرانسه ، هم در رشته فلسفه و علوم تربیتی كه او فلسفه را انتخاب كرد. سال‌های 1335 تا پاییز ١٣٣٨، در دانشسرای عالی به تحصیل پرداخت. از كودكی با حزب توده سر سازگاری نداشت. با این وجود او را به‌اتهام داشتن مرام اشتراكی محکوم کرده و به زندان قصر فرستاده بودند. پس از دریافت لیسانس در رشته فلسفه و علوم تربیتی، برای اجرای تعهد به پنج‌سال دبیری به کاشان رفت و در دبیرستان‌های آن شهر مشغول تدریس شد. قبل از آنکه به کاشان برود، چند ماهی در یک‌رشته‌ تحقیقات، در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی شرکت کرده بود. در سال ۱۳۴۳ وارد این موسسه شد. در سال ۱۳۴۶، دولت فرانسه بورس تحقیقی به موسسه و به او واگذار کرد که به فرانسه اعزام شود. اوایل پاییز سال ۱۹۶۷ به پاریس اعزام شد و در حومه شمال‌غربی پاریس به دانشگاهی به‌نام نانتر رفت و در رشته جامعه‌شناسی برای دوره دکترا ثبت‌نام کرد. اواسط زمستان 1352 با اخذ درجه «بسیار خوب» تحصیلاتش را به پایان رساند و به ایران بازگشت. شورای استادان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران تصویب کرد که او به‌سمت استادیار جامعه‌شناسی در آنجا منصوب شود. درخواست دانشکده برای کسب موافقت به شورای دانشگاه تهران فرستاده شد. آنجا نیز موافقت شد و نتیجه گویا به‌رسم جاری و برای کسب نظر و تایید ساواک، به آن سازمان فرستاده شد. نظر ساواک منفی بود و با انتصاب او به آن سمت مخالفت کرده بود. پرهام از اعضای موسس کانون‌نویسندگان ایران در اردیبهشت‌ماه ۱۳۴۷ بود. درواقع ازجمله نقاط بحث‌برانگیز زندگی باقر پرهام، حضور او در کانون نویسندگان ایران و عملکردش در آنجا بود. او عضو هیئت‌دبیران دومین دوره کانون‌نویسندگان ایران و از دست‌اندرکاران اصلی شکل‌گیری دوره دوم کانون‌نویسندگان در بحبوحه انقلاب اسلامی‌ بود. پرهام درباره خروج‌اش از کانون‌نویسندگان گفته بود: «در پایان سال 58 و در انتخابات بهار 59 گفتم، من دیگر نیستم. بهتر است کانون را بسپاریم دست جوان‌ترها. دیگر اعضای هیئت‌دبیران سال 58 نیز از این فکر استقبال کردند و همه ما کمک کردیم تا هیئت‌دبیران جوان‌تری انتخاب شد. اما در عمل دیدیم که این دوره ـبهار 59 تا بهار 60ـ بدترین دوره کانون شد چون در این یک‌سال کانون خیلی بد عمل کرد یعنی شروع کرد به صدور اعلامیه‌هایی که اغلب آنها لحن و محتوای سیاسی محض داشت: یک اعلامیه‌اش را کسی می‌نوشت که خط و شعار راه کارگر داشت، در یک اعلامیه دیگرش خط و شعار حزب توده و اکثریت بود و... همه‌اش سیاسی بود و سیاسی‌کاری». پرهام دوره‌ای از حیات کانون‌نویسندگان را روایت می‌کند که در آن کانون متاثر از جناح چپ جدید مارکسیستی و روشنفکران نزدیک به فداییان خلق بود».
بااین‌همه اما فعالیت او در حوزه ترجمه و جایگاه علمی و فرهنگی، مهمترین سویه زندگی حرفه‌ای باقر پرهام بود. جالب اینکه او حتی در زمینه سینما هم یک کتاب ترجمه کرده است. کتاب «سینما»، به‌قلم یوسف اسحاق‌پور که یکی از مقالات مهم این کتاب، نقد آثار مسعود کیمیایی است، فیلمسازی که با پرهام رفاقت نزدیکی داشت. مسعود کیمیایی در جایی گفته بود که باقر پرهام جهان‌بینی من را شکل داده است. «درباره تقسیم کار اجتماعی» و «صور بنیانی حیات دینی» از امیل دورکیم، «هانری کوربن: آفاق تفکر معنوی در اسلام» نوشته داریوش شایگان، «مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه‌شناسی» از ریمون آرون، «اقتدار» از ریچارد سنت، «مطالعاتی در آثار جامعه‌شناسان کلاسیک» از ریمون بودُن، «مقدمه بر فلسفه تاریخ هگل» نوشته ژان ایپولیت، «تاریخ فلسفه در قرن بیستم» نوشته کریستیان دولاکامپانی، «استقرار شریعت در مذهب مسیح»، «پدیدارشناسی جان» و «پیشگفتار پدیدارشناسی جان» از گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، «ماجرای اقامت پنهانی میگل لیتین در شیلی» نوشته گابریل گارسیا مارکز، «حقوق طبیعی و تاریخ» از لئو اشتراوس، «نظم گفتار» از میشل فوکو، «مبانی جامعه‌شناسی» نوشته هانری ماندراس و ژرژ گورویچ و «در شناخت اندیشه هگل» از روژه گارودی ازجمله آثار او هستند. باقر پرهام یک‌بار درسال 86 از سوی انجمن جامعه‌شناسی ایران به همراه منوچهر صبوری‌کاشانی، محسن ثلاثی و عبدالحسین نیک‌گهر به‌عنوان مترجمان برتر و پیشکسوت علوم‌اجتماعی انتخاب شده بود. او که از سال ۲۰۰۰ میلادی در شهر ساکرامنتو، مرکز ایالت کالیفرنیای آمریکا سکونت داشت در 7خردادماه درگذشت.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • شاید فیلم مگالوپلیس فرانسیس فورد کاپولا از نظر خیلی‌ها شاهکار نباشد، اما مگر یک فیلمساز قرار است چند شاهکار در…

  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

  • خبر آمد صبح جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ خورشیدی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران به اتفاق سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ کفش و کلاه…

آخرین اخبار