| کد مطلب: ۸۲۰۲

سانسور

با عصبانیت همراه با احترام به دبیر محترم صفحه گفتم چرا اخیراً مطالبی که می‌نویسم در روزنامه منتشر نمی‌شود؟ که ایشان با عصبانیت خیلی شدیدتر و کمی احترام، درواقع

با عصبانیت همراه با احترام به دبیر محترم صفحه گفتم چرا اخیراً مطالبی که می‌نویسم در روزنامه منتشر نمی‌شود؟ که ایشان با عصبانیت خیلی شدیدتر و کمی احترام، درواقع خیلی کم‌احترام، اگر منصفانه بگویم یک مقدار ریزی بی‌احترامی هم داشت، گفت چرا شما مطالبی که می‌نویسی قابلیت انتشار ندارد؟ حالا کلمات دقیق دبیر یادم نیست اما اگر یادم بود هم احتمالا باز سانسور می‌شد. ایشان دبیر فرهیخته‌ای هستند و اهل شهر شیراز، منتها قسمت سعدی گویی ایشان نصیب خواننده‌ها می‌شود و قسمت ایرج میرزا سهم تحریریه است که الحق هردو شیرین است. اما سخت است ایرج میرزا به شما بگوید یک‌‌ طوری بنویس که سانسور نشود. حتی سعدی هم بگوید سخت است.
علی‌ایحال به دبیر محترم می‌گویم من اصلاً با خط‌قرمزها کاری ندارم. می‌خواستم یک حکایت تعریف کنم از مولوی درباره داماد. صورت آقای دبیر قرمز می‌شود. سریع می‌گویم منظورم آن حکایت نیست، منظورم آن یکی حکایت است.
دبیر می‌گوید من که می‌دانم تهش می‌خواهی متلکی به داماد فلان‌شخص بیندازی. یا وقتی از یک آدم بی‌سواد صحبت می‌کنی، یا آن زمان که از پیرمرد زبان‌نفهم نوشته بودی، یا ماجرایی که از شریک دزد و رفیق قافله نوشته بودی یا آن ماجرای باجناق‌ها یا آن قصه شریک دزد و رفیق قافله، همه متلک انداختن به سیاستمداران نخبه و توانمند ایرانی است؟ (نخبه و توانمند را نگفت. از همین کلمه‌های ایرج میرزا استفاده کرد. خواستم انتقام ادیت‌های نوشته‌هایم را بگیرم، گفته‌های زیبای‌شان را ویرایش کردم)
به نظر من مشکل از من نیست. یعنی نهادی که می‌خواهد حدود و ثغور شعر و ادبیات را مشخص کند. مولوی، سعدی، حافظ و حتی ایرج میرزا و شاملو، به‌خاطر عدم تسلط خود به ادبیات فارسی معمولاً طوری شعر می‌گویند که اصلاً معلوم نیست در کدام دوره تاریخی سروده شده است. در مملکتی که علیرضا قزوه، محمدرضا شهبازی و شاعران دیگری ازاین‌دست دارد- که خیلی صریح شعر می‌گویند- نباید دیگر ادبیات ایران آویزان شاعرانی مثل سعدی و ایرج میرزا و سایر مقدمین و متأخرین باشد. من یک‌بار نمونه این ادبیات فاخر را در رادیو شنیدم ولی اسم شاعرش از یادم رفته. شعر اینطور بود: گرانی‌ها از سال ۹۲ تا ۱۴۰۰ تقصیر روحانی بود/۸۸ تقصیر معترضین/۱۴۰۱ تقصیر معترضین/ و در آینده همه‌چیز ارزان می‌شود/مرگ‌‌ بر صدام.
اینطوری تکلیف خودمان با خودمان بیشتر مشخص می‌شود. شما ببینید 12سال معلمان عزیز تلاش کرده‌اند که بگویند منظور شاعر در شعر، معشوق زمینی نبوده و ابعاد مذهبی و فلسفی در راستای اوامر بخشنامه‌ای بوده است. بعد همان دانش‌آموز رفته شاعر شده، ترانه‌سرا شده، روزنامه‌نگار شده، باید یک ساعت برود و به آقای بیرنگ توضیح بدهد که منظور من از این بیت، معشوق زمینی نبوده و در راستای اوامر بخشنامه‌ای بوده. اما اگر یک‌ کلمه بگوییم شاعر غلط کرد، دیگر اینقدر پیچیدگی به‌وجود نمی‌آید. مثلا بگوییم همه ادبیاتی که قبل از دوران وزیر فعلی ادبیات و شعر سروده شده، ممنوع اعلام شده است و از این ‌به‌بعد شعرهای جدید بسرایید. دو تا مشکل پیش می‌آید. یکی اینکه ممکن است دو سال دیگر وزیر برود چون این مسئولیت‌ها که مادام‌‌العمر نیست. به‌هرحال جوانان نواصولگرا و نوجوانان اصولگرا که اسکل نظام نیستند‌. برای حل این مشکل می‌شود سند وزارتخانه را به‌اسم وزیر بزنیم. مشکل دوم این است که ما اصلاً وزارت ادبیات و شعر نداریم. یک بنیاد سعدی داریم که مسئولیت مادام‌العمر دارد که ربطی به این نوشته ندارد.
پی‌نوشت: آقای بیرنگ همان آقای‌ نوکالر آیدی است که گاهی دلش تنگ می‌شود و با روزنامه‌نگاران تماس می‌گیرد.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
آخرین اخبار