ملتی گروگان اندکی/درباره اندکسالاری حاکم بر شورای عالی فضای مجازی
لابد این شعر سهراب سپهری را شنیدهاید: «من قطاری دیدم که سیاست میبرد و چه خالی میرفت». در سالهای اخیر بارها در شبکههای اجتماعی دیدهام که بسیاری از مردم نومید از سیاستمداران، این قطعه را به اشتراک گذاشتهاند.

لابد این شعر سهراب سپهری را شنیدهاید: «من قطاری دیدم که سیاست میبرد و چه خالی میرفت». در سالهای اخیر بارها در شبکههای اجتماعی دیدهام که بسیاری از مردم نومید از سیاستمداران، این قطعه را به اشتراک گذاشتهاند. برای ما دانشجویان علوم سیاسی، تماشای اینکه چنین نگرشی به سیاست وجود دارد، برخورنده است.
هرچه باشد ما از ارسطو آموختهایم که سیاست، ارباب علوم است. با کمی درنگ اما حق میدهم به دیگران که درباره سیاست چنین فکر کنند؛ بهخصوص به مردمان کلافه از وعدههای شیرین اولیه سیاستمداران که بعد وقتی زمان تحققشان فرا میرسد، اغلب باید به تهنوشتشان چنین نگریست: «هزار وعده خوبان! یکی وفا نکند.» با این تفاسیر شاید بتوان موضع خوشبینانهتری از سهراب در پیش گرفت و نوشت، قطار سیاست بسیار سنگین و کند حرکت میکند. این یکی به شرایط سیاستورزی در ایرانمان هم بیشتر شباهت دارد. کافی است نگاه کنیم به نحوه تصمیمگیری در این مملکت.
بگذارید چند مثال بزنم. شما یادتان میآید چند سال است کشور درگیر این است که بالاخره به FATF بپیوندیم یا نه؟ تا جایی که حافظه من یاری میدهد لااقل یک دهه. گفتناش به زبان ساده است اما در عمل، خدا میداند این تردیدها و تعویقها چه پیامدهایی برای ایران در پی داشته. مثال دیگر، همین سخن چندروز پیش حسن روحانی که گفته، همه شرایط برای احیای برجام در بهار 1400 فراهم بوده اما بهواسطه رقابتهای سیاسی محقق نشده است.
الان زمین چهار بار دور خورشید چرخیده و ما هنوز اندر خم یک کوچهایم. شاید بگویید اینها تصمیمهای بسیار کلانی هستند و نیازمند تدقیق و تأمل. بسیار خب، با این تصمیم بلاتکلیفمانده تعطیلی دو روز در هفته چه کنم؟ این را چه میشود گفت؟ یا نمونهای دیگر، برداشتن فیلتر از شبکههای اجتماعی را چگونه باید سنجید؟
رفع فیلترینگ یکی از اصلیترین وعدههای پزشکیان بود. چند ماه دیگر این وعده یکساله میشود. بااینهمه با وجود نظر موافق رئیسجمهور و هیئتدولت، این گره کور هنوز در شورای عالی فضای مجازی باز نشده. شما خودتان را بگذارید جای همان مردمی که شعر سهراب را زیر لب زمزمه میکنند؛ به آنها حق نمیدهید؟ فردی با رأی بیش از 16 میلیون ایرانی، رئیسجمهور شده اما در شورایی با 28 عضو که 10 نفر از آنها هم شخصیتهای حقیقی هستند، باید درباره مسئلهای به این سادگی اجماعسازی کند که تلگرام، توئیتر و اینستاگرامی را که بسیاری از مسئولان همین کشور در آنها با فیلترشکن فعالیت دارند، رفع فیلتر بکند یا نه؟
باور بفرمایید آدم با دیدن چنین وضعیتی یاد همان جملهای میافتد که قیصر به خاندایی میگفت: «اه خاندایی، تو آدمو مأیوس میکنی». با چنین دست فرمانی تصمیم درباره همین مسئله هم شاید به عمر ما قد ندهد و همین مردم را عاصی کرده. فقط هم در عرصه رسانه و ارتباطات نیست. انواع و اقسام شوراهایی که در کشور شکل گرفته ـ ولو با نیاتی خوب ـ اینک دستوپاگیر شدهاند و نفس سیاست، فرهنگ و اقتصاد را بریدهاند. نتیجه؛ نومیدی روزافزون ملت از امکان تدبیر امور و بهبود شرایط. شاید بگویید این هم قسمتی از بازی سیاست دموکراتیک است.
اصلاً یکی از نقدها به دموکراسیها هم همین فرآیند زمانبر آنهاست و برای همین برخی از مخالفان دموکراسی میگویند این همه بحث و جدل سودی به حال جامعه ندارد. باید کسی باشد که تصمیم بگیرد و دستور بدهد. این نقد اما به وضعیت فعلی ما چندان وارد نیست. اگر اعضای این شوراها، برای نمونه همین شورای عالی فضای مجازی، همه منتخبان مردم در انتخاباتی رقابتی بودند، آن وقت میشد این کندی را تا حدی توجیه کرد اما وقتی چنین نیست و نام بسیاری از این آقایان حتی برای پیگیران اخبار هم چندان آشنا نیست، باید گفت اینجا ما دچار همان وضعیتی شدهایم که در قصهها شنیدهایم؛ هم چوب را میخوریم هم پیاز را، تازه پول هم باید بدهیم. جدا از این باور کنید اگر اعضای این شوراها نماینده مردم بودند، برای اینکه دور بعدی هم بتوانند از مردم رأی بگیرند، سرعتی بیشتر به تصمیمگیری خود میدادند و اهمیت بیشتری هم برای نظر اکثریت مردم قائل میشدند.
وقتی چنین نباشد و قدرت داشته باشی اما نیازی به پاسخگویی احساس نکنی، میشود همین قطار سنگین سیاست فعلی که نیازهای ملتی گروگان گروهی اندک میشود و حس سرخوردگی جامعه را فرا میگیرد. با سهراب شروع کردیم و با عجم اوغلو و جیمز رابینسون به پایان ببریم که در «چرا ملتها شکست میخورند؟»، اصلیترین شرط توسعه را گذار از همین اندکسالاری میدانند.