| کد مطلب: ۳۰۵۴۲

گاهی دشمن خودِ ما هستیم

این روزها که بحث رفع فیلترینگ داغ است، عده‏‌ای با کلیدواژه دشمن دست به جمله‏‌سازی می‌‏زنند.

گاهی دشمن خودِ ما هستیم

دشمن، پدیده‌ای ساخته تخیلات ذهن سیاستمداران نیست. مفهومی حقیقی است که نه باید آن را بسیار بزرگ کرد و نه آن را کوچک شمرد. یک نمونه عینی که برای این حقیقت می‌توانیم ذکر کنیم این است که ایران هم توانایی ضربه زدن به طرف مقابل را دارد اما برای مثال، جنگ مستقیم با آمریکا و اسرائیل به اندازه‌ای که برخی در تبلیغات سیاسی به آن می‌پردازند، راحت نیست.

روی دیگر این سکه، این است که هر چه رخ داد را گردن دشمن بیاندازیم و خطاها و حفره‌های داخلی را بپوشانیم؛ به عبارتی دیگر، صورت‌مسئله را پاک کنیم. انداختن همه مسائل بر گردن طراحی‌های دشمن، یکی از موارد پراستفاده در عرصه سیاسی ایران است و متاسفانه، استفاده بیش از حد رسانه‌ها و افراد مختلف از این مفهوم در نهایت به ایجاد خطای محاسباتی منجر می‌شود.  این روزها که بحث رفع فیلترینگ داغ است، عده‌ای با کلیدواژه دشمن دست به جمله‌سازی می‌زنند.

مثلاً یکی در اظهاراتش گفت زهر را نوشیدیم و دشمن‌شاد شدیم. دیگری گفت عرصه را برای دشمن باز کردید. ارجاع مداوم به دشمن، بیشتر شبیه به فرار از روبه‌رو شدن با سوالات سختِ جامعه برای توضیح منطق و دلایل تصمیماتی اشتباه مثل مسدود کردن دسترسی مردم به سکوهای مختلف اینترنتی است.

چند سوال هست که باید برای آن‌ها پاسخ داشته باشیم. سال‌هاست که تلاش زیادی می‌شود تا پلتفرم‌های داخلی از بدلِ ایرانی توئیتر تا پیام‌رسان‌ها، جای پلتفرم‌های خارجی را بگیرند. باید از خودمان بپرسیم که چرا مردمِ ما به این سکوهای داخلی اعتماد نمی‌کنند که در نهایت، مهاجرتِ مدنظر سیاستگذاران به این پلتفرم‌ها اتفاق بیفتد؟

سوال بعدی این است که چطور می‌خواهیم قاعده‌مندی و حکمرانی مدنظر ساختار را در فضای مجازی پیاده کنیم. چون استانداردهای جامعه با استانداردهای حاکمیت فاصله دارد. برای مثال، فردی به حجاب اجباری اعتقاد ندارد، مانند میلیون‌ها انسانی که در ایران زندگی می‌کنند. ساده‌ترین چیز برای او این است که عکس پروفایل بدون روسری در حساب‌های کاربری خود داشته باشد. آیا این کار از سوی جامعه پذیرفته شده است؟ بله. از نظر آنان که می‌خواهند فضای مجازی را مدیریت کنند چطور؟ خیر. 

سوال دیگر این است که برای مثال یک روزنامه‌نگار در شبکه ویراستی، می‌تواند نظراتش را بنویسد؟ فارغ از این که نظر مذکور درست یا غلط باشد. نظر دادن در خصوص مسائلی که روزنامه‌نگاران و دیگر فعالان حوزه رسانه روی آن‌ها کار می‌کنند، مانند قصه فیل در تاریکی است. هر کسی بخشی از آن را می‌بیند.

نظرات مختلفی در جامعه وجود دارد که برخلاف القائات برخی جریان‌های خاص، به‌هیچ‌وجه ضدامنیتی نیستند، هرچند به آن‌ها برچسب زده می‌شود. آیا یک فرد فرضی، می‌تواند در این شبکه انتقادی صریح، بر پایه منطق و بدون ذره‌ای توهین را مطرح کند؟ اینجا هم فاصله استانداردهای جامعه و ساختار، خود را به ما نشان می‌دهد.

در بحث فرهنگ عمومی نیز با همین چالش‌ها مواجه هستیم. نوع خاصی از فرهنگ، آداب و عرف اجتماعی سال‌هاست که به جامعه دیکته می‌شود اما در نهایت، آنقدر ریزش‌هایش بیش از رویش‌هایش بود که در یک اقلیت فکری خلاصه شد اما ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود. دیکته کردن آن طرز فکر، باعث رها شدن و درهم‌ریختگی جامعه ایرانی شد؛ جامعه‌ای که خود را گم کرد؛ جامعه‌ای که بخشی از آن درگیر باستان‌گرایی شده، بخشی دیگر کریسمس را جشن می‌گیرد یا در هالووین، لباس ترسناک می‌پوشد و آن را گرامی می‌دارد.

چه کسی می‌تواند بگوید امروز فرهنگِ ایرانی به معنی تام و تمام آن وجود دارد؟ آن فردی که دچار این معضل شده، گناهی ندارد. او در جامعه‌ای رشد کرده که همواره یک نگاه در آن کتمان و نگاه دیگری ترویج شده، بدیلی نیز برای آنچه از او سلب شده در اختیارش نگذاشتند. همین درهم‌ریختگی، خود را در فضای مجازی نیز نشان می‌دهد و گزاره قاعده‌مندی و حکمرانی را به چالش می‌کشد.

سوال اصلی و مهمی که باید از خودمان بپرسیم این است که آنچه در ایران طی سال‌ها رخ داده، یک روند (پروسه) بوده یا یک برنامه (پروژه)؟ پاسخ رسمی مشخص است و این تغییرات در نگرش و عقاید که بخشی از آن خود را در شکاف میان ملت و ساختار حاکم نشان می‌دهد را پروژه دشمن می‌داند اما زمانی که تمام این وقایع را در یک تصویر پانوراما ببینیم، پروژه بودن تمام این رویدادها با سوال‌های جدی مواجه می‌شود.

برای جلوگیری از طولانی شدن یادداشت، یک مسئله حجاب را مثال می‌زنم. در طول ۴۶ سالی که از پیروزی انقلاب در ایران می‌گذرد، چند طرح و برنامه برای مقابله با آنچه بی‌حجابی خوانده می‌شود، طراحی و اجرا شده؟ از صدور بخشنامه‌های مربوط به ایجاد محدودیت برای این افراد در ادارات، طرح مبارزه با بوتیک‌ها، مبارزه ریشه‌ای با باندهای فساد و منکرات، طرح مبارزه با بی‌حجابی در تهران، تا راه‌اندازی گشت‌های کمیته، مرکز منکرات، گشت ارشاد، گشت هنجارهای اجتماعی، طرح نور، توقیف خودرو، رزمایش امر به معروف لسانی و در نهایت قانون درخشان حجاب.

کدام‌یک از این اقدامات موفق بودند؟ پاسخ ساده است. اگر هر کدام از این طرح‌ها موفق بودند که دیگر کار به طرح‌های بعدی نمی‌رسید. آیا می‌توانیم بگوییم تمامِ تغییر نگاه مردم به حجاب یک پروژه از سوی دشمن بوده است؟ اگر این را بگوییم، یعنی دشمن طی ۴۶ سال بر ما سوار بوده و برنامه خود را پیش برده.

در نتیجه باید آن‌هایی که مسئول مبارزه با نفوذ دشمن بودند را مؤاخذه کنیم که چرا در حدود ۵ دهه نتوانستید حریف را بیرون برانید.  اگر بگوییم روندی بوده که جامعه طی کرده و نگرش به مسائل مذهبی و عرفی در میان مردم – مثل نگرش‌شان به مسائل سیاسی و آرمانی – تغییر کرده، یعنی ما همواره دنبال این بوده‌ایم که صورت‌مسئله را پاک کنیم.

نتیجه این پاک کردن صورت‌مسئله نیز به صورت عینی مقابل چشم ما قرار دارد. گاهی دشمن خودِ ما هستیم، با اشتباهاتی که می‌کنیم و اصرارهایی که بر ادامه آن اشتباهات داریم.

دیدگاه

ویژه تیتر یک
پربازدیدترین