کدام داستان، آب ایران را نجات میدهد؟
در جهانی که بیش از نیمی از جمعیت آن دستکم یکماه در سال، کمبود شدید آب را تجربه میکند، ایران یکی از نقاط بحرانی نقشه آب جهان است.
در جهانی که بیش از نیمی از جمعیت آن دستکم یکماه در سال، کمبود شدید آب را تجربه میکند، ایران یکی از نقاط بحرانی نقشه آب جهان است. میانگین بارش سالانه زیر ۲۵۰ میلیمتر، برداشت بیش از ۹۰ درصد منابع آب تجدیدپذیر، خشکشدن دریاچه ارومیه، بحران کمآبی در شهرها و شکلگیری اعتراضات اجتماعی، همه نشان میدهند که کمیابی آب دیگر تنها یک مسئله فنی یا اقلیمی نیست.
همین بحرانهای ملموس از طریق روایتهای متفاوتی معنا میشوند که هرکدام جامعه و سیاست را به جهتهای کاملاً متفاوت میکشانند. هر بحران بزرگی با روایتهایی معنا پیدا میکند که مشخص میکنند مشکل چیست، مقصر کیست، قربانی کیست و راهحل کدام است.
این روایتها احساسات را برمیانگیزند، سیاستها را توجیه یا رد میکنند، منابع را تخصیص میدهند و حتی تعیین میکنند که کدام صدا شنیده شود و کدام صدا خاموش بماند. در موضوع آب، روایت غالب میتواند یک کشور را بهسوی اصلاحات واقعی ببرد یا آن را در چرخه انکار و پروژههای پرهزینه گرفتار کند. بههمیندلیل پیش از هر بحث فنی یا اقلیمی باید بپرسیم؛ چه روایتهایی در ایران درباره کمیابی آب نوشته میشود و کدامیک غالب شده و آینده آب را رقم خواهد زد؟ در بررسی اجمالی گفتمان بحران آب در ایران میتوان روایتهای زیر را بازشناخت:
۱- روایت ناتوانی مدیریت و ضعفهای نهادی: این روایت، ریشه اصلی بحران را به تشکیلات مدیریت آب نسبت میدهد. این دیدگاه بر عدمشفافیت، نبود برنامهریزی یکپارچه و زیرساختهای ناکافی برای مدیریت پایدار تأکید دارد. در این چارچوب، ناکامیها نه بهدلیل کمبود آب در طبیعت، بلکه بهدلیل چگونگی مدیریت انسان است.
ضعف رویکردها، ساختارهای نهادی نامناسب و توجهنکردن به واقعیتها، به سیاستگذاریهای متناقض و بیاثر منجر شده است. این روایت انگشت اتهام را بهسمت ساختارهای دولتی مدیریت آب نشانه میرود و بر بخشینگری و عدمهماهنگی میان وزارتخانهها و نهادهای مختلف دولتی تأکید میکند.
2- روایت اقلیمی: این روایت، علت بحران آب را عمدتاً به تغییر اقلیم، خشکسالیهای بلندمدت و کمبود باران نسبت میدهد. اگرچه تغییر اقلیم یک واقعیت جهانی است، اما تکیه بیش از حد به این روایت میتواند به ابزاری برای سلب مسئولیت از متولیان امور برای اتخاذ تدابیر موثرتر تبدیل شود تا دولت را از فشار پاسخگویی نجات دهد. تمرکز بر این دیدگاه، غالباً رابطه پیچیده بحران آب را با الگوی توسعه اقتصادی نادیده میگیرد.
3- روایت انکار و مسئولیتگریزی: این روایت شامل گفتمانهای طفرهآمیز و انکار بحران است. این دیدگاه که میتواند ریشه در سوگیریهای سیاسی و اقتصادی داشته باشد، سعی در کمرنگ جلوهدادن وخامت شرایط یا انتساب کامل آن به عوامل کنترلناپذیر دارد. هدف اصلی این روایت، به تعویقانداختن اقدامات اساسی یا گریز از اتهام ناتوانی و ناکارآمدی است. این روایت، با انکار ابعاد ساختاری و اجتماعی، مانع شکلگیری اجماع ملی برای اصلاحات اساسی میشود.
4- روایت فراوانی موهوم : ایران از نظر جغرافیایی کشوری کمآب است. بااینحال به باور این روایت، آب درنهایت «وجود دارد» و میتوان با راهکارهای فنی پرهزینه و پرخطر مانند ساخت سدهای بیشتر، انتقال آب بینحوضهای در مقیاس بزرگ، یا برداشت عمیق و بیرویه از سفرههای زیرزمینی، محدودیتهای طبیعی را نادیده گرفت. این تلقی از «نامحدود بودن» منابع، انگیزهای برای استفاده ناکارآمد، بهویژه در بخش کشاورزی و شهری فراهم میآورد.
5- روایت توسعه ناپایدار: این روایت، بحران آب را پیامد مستقیم تخریب محیطزیست میداند. مطالعات نشان میدهند که تخریب اکوسیستمها میتواند مستقیم و غیرمستقیم بر چرخه آب و افزایش مدتزمان فصل خشک تأثیر بگذارد. این روایت نشان میدهد که سیاستهایی که منافع کوتاهمدت بازار و بخشهای قدرتمند اقتصادی (مانند کشاورزی پرمصرف) را بر خدمات حیاتی اکوسیستم ترجیح میدهند، به آسیبهای جبرانناپذیر برای منابع آب منجر شده است.
این روایتها در رسانهها و شبکههای اجتماعی با یکدیگر رقابت میکنند. روایت اقلیمی، سوءمدیریت را پشت پرده پنهان میکند، روایت فراوانی، با وعده پروژههای بزرگ و شیرینسازی آب دریا، واقعیت کمآبی را به حاشیه میراند، روایت انکار، اصلاحات لازم را بهتعویق میاندازد و... هر روایتی که بر این میدان تسلط پیدا کند، نهتنها سیاستهای فردای آب، که سرنوشت نسلهای آینده را رقم خواهد زد.
درنهایت بحران آب در ایران یک معادله فیزیکی ساده نیست که بتوان آن را صرفاً با ساخت سد یا حفر چاههای بیشتر و عمیقتر حل کرد. این بحران، یک معمای پیچیده حکمرانی است که توسط روایتها شکل گرفته است. تازمانیکه «روایت انکار» و «فراوانی موهوم» بر تصمیمگیریها سایه افکنده باشد، تلاشها برای حل مسئله، همواره بهجای اصلاح حکمرانی، بر پروژههای تأمین پرهزینه و غالباً ناموفق متمرکز خواهد بود.