نظریهپرداز قدرت نرم/جــوزف نــای ریش سفید سیاست خارجی آمریکا چه جایگاهی داشت
جوزف ساموئل نای جونیور، چهرهای تأثیرگذار در سیاستگذاری آمریکا در حوزه امنیت ملی، نویسنده کتابهایی بسیار مهم در حوزه سیاست خارجی، صاحب مناصب بالا در دانشگاه هاروارد و در دولت و صاحب عبارت «قدرت نرم»، در توصیف این مفهوم که نفوذ جهانی آمریکا چیزی فراتر از قدرت نظامیاش است، روز سهشنبه در شهر کمبریج ایالت ماساچوست درگذشت.

جوزف ساموئل نای جونیور، چهرهای تأثیرگذار در سیاستگذاری آمریکا در حوزه امنیت ملی، نویسنده کتابهایی بسیار مهم در حوزه سیاست خارجی، صاحب مناصب بالا در دانشگاه هاروارد و در دولت و صاحب عبارت «قدرت نرم»، در توصیف این مفهوم که نفوذ جهانی آمریکا چیزی فراتر از قدرت نظامیاش است، روز سهشنبه در شهر کمبریج ایالت ماساچوست درگذشت. او ۸۸ سال داشت. مرگ او در بیمارستان را پسرش، دنیل، تأیید کرد.
آقای نای که گاهی بهعنوان رئیس مکتب علوم سیاسی آمریکا خوانده میشد، ریاست دانشکده حکمرانی جان اف کندی در دانشگاه هاروارد را داشت و همچنین سمتهایی ارشد در دولتهای جیمی کارتر و بیل کلینتون. پژواک تفکرات او بسیار گسترده بود: او روی دیپلماتها و مقامات امنیت ملی تأثیرگذار بود و با خویی نرم و پدرانه، مرشد بسیاری از آنانی بود که حرفهشان را در کار دولتی پی میگرفتند.
جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی رئیسجمهور جو بایدن، در پیامکی [به نیویورک تایمز] گفت: «جو نای، غول بود، چون ایدههایش به جهانبینی چندین نسل از سیاستگذاران شکل داد، اما مهمتر از آن؛ چون منش شخصیاش بر انتخابهای ما در زندگی اثرگذار بود.»
آقای نای، مفهوم قدرت نرم را در اواخر دهه ۱۹۸۰ شکل داد تا توضیح دهد، توانایی آمریکا برای اقناع دیگران به انجام کاری که میخواهد، بر پایه چیزی فراتر از قدرت ارتش یا اقتصادش بناست و حاصل «ارزشهای آمریکایی» نیز هست. در مصاحبهای در سال ۲۰۰۵ او توضیح داد: «اغوا همیشه از اجبار مؤثرتر است و بسیاری از ارزشهای ما، از قبیل دموکراسی، حقوق بشر و فرصتهای فردی، عمیقاً اغواگرند.» ابزارهای قدرت نرم شامل دیپلماسی، کمکهای اقتصادی و اطلاعات مؤثق هستند، اطلاعات مؤثق مانند آنچه در «صدای آمریکا» ارائه میشود. او تفکراتش را در کتابی در سال ۲۰۰۴ تشریح کرد، به نام «قدرت نرم: ابزار موفقیت در سیاست جهان».
بینش آقای نای، در میان رهبران سیاسی فراسوی مرزهای ایدئولوژیک و ملی رواج بسیار یافت. نیوت گینگریج، جمهوریخواه محافظهکار و نیز رئیسجمهور چین در سال ۲۰۰۷، ارجاعاتی تأییدآمیز به آن داشتند. آقای نای برای صرف شام به پکن دعوت شد و آنجا وزیر خارجه از او پرسید چین چگونه میتواند قدرت نرمش را افزایش دهد. استرالیا در دیپلماسیاش بازنگری کرد تا قدرت نرم را نیز در آن بگنجاند و داستان فرهنگ استرالیایی را برای جهان روایت کند.
دِرِک شیرر، استاد دیپلماسی در کالج اکسیدنتالِ لسآنجلس در ایمیلی [به نیویورک تایمز] درباره او گفت: «کتاب مهم جو درباره قدرت نرم یکی از معدود کتابهایی است که یک دانشمند علوم سیاسی درباره روابط بینالملل نوشته و روی دنیای واقعی، فراتر از دانشگاه، اثرگذار بوده است. هیلاری کلینتون، در سال ۲۰۰۹ و در جلسه رأی اعتمادش برای وزارت خارجه، در توضیح نحوه مبارزهاش با تروریسم اسلامگرا در جهان، ۱۳ بار از عبارت «قدرت هوشمند» استفاده کرد. این هم مفهوم دیگری بود که آقای نای شکل داد، به معنای ترکیب ابزارهای قدرت سخت و نرم.
نفوذ آقای نای را میتوان با حجم ادای احترامی که بلافاصله بعد از مرگش، در شبکههای اجتماعی منتشر شد، سنجید. آنتونی بلینکن، وزیر خارجه دولت بایدن، او را «دوست و مرشد خیلیها از جمله من» توصیف کرد. آدمیرال جیمز استاوریدیس، فرمانده عالی سابق متفقین ناتو گفت: «جو نای، سراسر زندگیم فوقالعاده با من مهربان بود.»
آقای نای، اولین بار در دوران کارتر وارد دولت شد، بهعنوان معاون وزیر خارجه از سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۷۹. او در دوران رئیسجمهور بیل کلینتون در سال ۱۹۹۳ به دولت بازگشت تا رئیس شورای اطلاعات ملی شود؛ شورایی که برآوردهای اطلاعاتی را برای رئیسجمهور هماهنگ میکند. در سال ۱۹۹۴، به سمت دستیار وزیر در امور امنیت بینالمللی در پنتاگون منصوب شد. آنجا با همکارانش، در لحظهای که روابط ایالات متحده و ژاپن در فرازونشیب بود، سیاست جدیدی برای آسیا تدوین کرد. آنچه بعدها به عنوان «ابتکار نای» شناخته شد، تعهد نظامی آمریکا به آسیا و اتحاد آمریکا و ژاپن را به عنوان خاکریزی در مقابل چین و کره شمالی، تثبیت کرد.
آقای نای به عنوان پدر معنوی نئولیبرالیسم در سیاست خارجی نیز شناخته میشد. در سال ۱۹۷۷، به همراه رابرت کیوهین، کتابی با نام «قدرت و وابستگی متقابل» نوشت. این کتاب تأکید کرد، قدرت نظامی، نیرویی روبهنزول است و ملتها میتوانند دنیای آرام را با نهادهایی جهانی مانند سازمان ملل متحد و سازمان تجارت جهانی تضمین کنند. این کتاب، چهار دهه کتاب درسی دانشجویان تحصیلات تکمیلی در رشته حکمرانی بود.
آقای نای که در سال ۱۹۶۴ به دانشکده هاروارد پیوست، از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۴ رئیس دانشکده حکمرانی کندی بود. او تلاش کرد، زنان و نیز جمهوریخواهان بیشتری در مناصب این دانشکده قرار گیرند. جرمی واینستین، رئیس کنونی دانشکده کندی، این هفته در ایمیلی خطاب به همکارانش چنین نوشت: «او کمک کرد این نهاد به چیزی که امروز هست تبدیل شود، درحالیکه داشت رشته روابط بینالمللی را متحول میکرد.»
نای در ایدههایش و در جایگاههای حرفهایاش، عضو ویژه ساختار سیاست خارجی بود؛ عبارتی که البته گاهی به عنوان تعبیری منفی به کار میرود، به معنای اجماعی دوحزبی بین جمهوریخواهان و دموکراتها درباره اهمیت جهانیسازی در اقتصاد و در روابط جهانی. او رهبر سازمانهای غیردولتی بینالمللی شامل «کمیسیون سهجانبه»، «گروه راهبردی اسپن» و «شورای آتلانتیک» بود.
رئیسجمهور ترامپ، وقتی در سال ۲۰۱۶ سوار بر موجی پوپولیست به قدرت رسید، جریان اصلی حرفهایهای امنیت ملی را تقبیح کرد و آنها را به عنوان «نخبگان واشنگتن» که عاجزانه در تلاش برای حفظ قدرت خود هستند، کنار زد. آقای نای، آمریکا را تحت رهبری ترامپ در حال افول میدید.
نای لیسانساش را در سال ۱۹۵۸ در دانشگاه پرینستون گرفت و با بورسیه رودز به آکسفورد رفت و تا دکترای علوم سیاسی ادامه داد، با پایاننامهای درباره ظهور آفریقای شرقی پس از استعمار.
مفهوم قدرت نرم، پای میز آشپزخانه و هنگام کار روی پاسخی به یک کتاب پرفروش در ذهن او شکل گرفت. کتاب پرفروش «ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ» از پل کندی، مورخ بریتانیایی، در سال ۱۹۸۸ مدعی بود ایالات متحده در افولی بلندمدت است. آقای نای این نتیجهگیری تیرهوتار را نمیپسندید. او پاسخش را در سال ۱۹۹۰ در کتابی به نام «موظف به رهبری» در سال ۱۹۹۰ تبیین کرد و بعدتر، کاملترش را در کتاب «قدرت نرم» که مدعی بود، آمریکا جذابیت اغواگرانهای بر دنیا اعمال میکند، نهفقط به خاطر کوکاکولا و فیلمهای هالیوود، بلکه به خاطر اینکه نمایندهای است برای دموکراسی، حاکمیت قانون و در اوجش، بشردوستی.
در سال جاری، آقای نای با ناراحتی عمیق شاهد آن بود که رئیسجمهور ترامپ، با محدودیت کمتر نسبت به دوره اولش، ابزارهای اساسی قدرت نرم ایالات متحده را از هم میزدود، شامل کمکهای غذایی و دارویی به کشورهای خارجی و نیز «صدای آمریکا» آقای نای در مصاحبهای چند روز قبل از مرگش به سیانان گفت: «متأسفانه رئیسجمهور ترامپ قدرت نرم را نمیفهمد. به دوران جنگ سرد فکر کنید: بازدارندگی هستهای آمریکا و حضور سربازان آمریکایی در اروپا کلیدی بود؛ اما وقتی دیوار برلین فرو ریخت، زیر رگبار توپخانهها نبود. زیر چکشها و بولدوزرها فروریخت، به دست کسانی که صدای آمریکا و بیبیسی، نظراتشان را تغییر داده بود.»
عکس: Stephanie mitchell