اهمیت سیلی
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
آقای شاملو معتقد بود «كوه با نخستین سنگها آغاز میشود.... و انسان با نخستین درد.» به نظر من روزنامهنگاری هم با نخستین پرسش شروع میشود. با نخستین چرا گفتنها. تلاش و کنکاش برای کشف حقیقت. در واقع خیلی از خبرنگارها، وارد این حرفه شدهاند که بتوانند راحتتر سوالهایشان را بپرسند. برای همین به نظرم، بچههایی که تازه زبان باز کردهاند، اولین خبرنگاران ذاتی دنیا هستند. آنها ته دلشان، گمان میکنند که آدم بزرگها صداقت دارند و روی همین حساب، بی هیچ ترسی پاسخ همه سوالات بیجواب خود را از آنها
میخواهند.
اتفاقا سانسور هم از همان جا شروع میشود. مثل وقتی که بچهای از پدرش میپرسد چرا آقای همسایه، دهنش بو میداد؟ اینجا پدر به کودک باید توضیح بدهد که این سوال را نباید در جمع بپرسی. اما اگر جلوی خود آقای همسایه، از خود آقای همسایه بپرسد چرا دهانتان بو میدهد، همان زمانی است که خط قرمزها را رد کرده است. اینجا منطقا خطایی رخ نداده است. کودک یک نابهنجاری دیده است و براساس پیشفرضهایی که دارد، بهدنبال منشا این ناهنجاری رفته است و پدر را در موقعیتی بغرنج قرار داده است. اینجا ممکن است که دهان همسایه واقعا بدبو نباشد و منشا بو از جای دیگری باشد.
خوب طبیعی است که پدر به راحتی موقعیت را برای کودک توضیح میدهد. اما وای به حال روزی که واقعا دهان آقای همسایه بو بدهد. از آن بدتر وقتی است که آقای همسایه در واقع صاحبخانه هم باشد. در این وضعیت معمولا یک پدر مسئولیت شناس باید یک سیلی به گوش کودک خود بزند. این سیلی در واقع بهخاطر غلط بودن سوال، توهین، یا خارج شدن از قواعد آموزش داده شده نیست. این سیلی در واقع پیشگیری از آواره بنگاهها شدن در موعد سررسید اجاره خانه است. مثال طولانی شد و ابدا هم به موضوع اولیه متن ارتباطی نداشت. اینها را نوشتم که بگویم اگر سیلیهایی که به صورت کودکتان میزنید، کم باشد، ممکن است فرزندتان خبرنگار بشود. مرحوم پدر ما هم هرگز ما را تنبیه نمیکرد.
چند سال پیش اخبار صدا و سیما تصویری از یک نشست خبری یکی از مقامات پخش میکرد که دهها خبرنگار برای پوشش آن رفته بودند. بعد آقای خبرنگار نکته سنج صدا و سیما انتقاد کرد چرا این همه هزینه صرف میشود در صورتی که این خبرنگاران در نهایت باید متن مشابهی را برای خبرگزاریهای خود مخابره کنند. سوال درست و نکته مهمی بود. مگر برای آدمهایی که سیلی کم خورده بودند. آدمهایی که در نشستهای خبری یک دفعه یک سوالی میپرسند که فرد پاسخ دهنده صورتش سرخ میشود. به تتهپته میافتد. به روابط عمومی اش چشم غره میرود که این «خبرنگار فضول» را چرا دعوت کردید. حرص میخورد چرا این همه هزینه کرده، در حالی که میتوانست متن خبر را همراه با یک کارت هدیه برای دهها خبرنگار بفرستد و از نتیجه کار لذت ببرد.
مثل چند روز پیش که یکی از خبرگزاریها تیتر زده بود «روایت خبرگزاری فلان از صفر تا صد مراسم چهلم مهسا امینی + فیلم» دهها روزنامه و سایت و خبرگزاری هم این خبر را کپی کردند. زیر کولر و بدون هزینه مسفارت و اقامت و سایر مسائل. آب هم از آب تکان نخورد. نگرانی خبرنگار نکتهسنج صدا و سیما هم برطرف میشد که این همه خبرنگار برای پوشش یک برنامه رفته باشند.
دنیای امروز، دنیای عادلانهای نیست. در یک دنیای عادلانه تر، صاحبخانهها مسواک میزنند. خبرنگارها شجاعانه سوال میپرسند و پدرها از سوالات فرزندانشان شرمسار نمیشوند. در یک دنیای عادلانهتر، دل ما برای آدمهای حسابی اطرافمان، این اندازه تنگ نبود.