| کد مطلب: ۴۶۲۵۷

دست خالی ما در زنگزور

پاشینیان تفاهم‌نامه (صلح زنگزور) را امضا کرد، از جا برخاست و با الهام علی‌اف، رئیس‌جمهور آذربایجان، دست داد.

دست خالی ما در زنگزور

پاشینیان تفاهم‌نامه (صلح زنگزور) را امضا کرد، از جا برخاست و با الهام علی‌اف، رئیس‌جمهور آذربایجان، دست داد. لبخندی بر لبانش بود که بیش از آنکه نشانه رضایت باشد، از استیصال و شرمی عمیق حکایت داشت؛ شرمی که مانع از نگاه چشم‌درچشم او با رئیس‌جمهور آذربایجان می‌شد. اکنون که غبار این رخداد فرو نشسته، زمان آن است که با نگاهی تحلیلی، به لایه‌های زیرین این تصمیم و پیامدهای آن برای ایران بپردازیم.

پاشینیان: از شوکران صلح تا حفظ کشور

پس از جنگ دوم قره‌باغ در سپتامبر ۲۰۲۰ تا تسلط کامل آذربایجان بر این منطقه در ژانویه ۲۰۲۴، ارمنستان دورانی پرتلاطم را سپری کرد. فشار روانی از دست دادن خاک، آوارگی و کشته شدن شهروندان، و فشارهای فزاینده‌ی باکو و آنکارا، در کنار حمایت‌های پیدا و پنهان اسرائیل از آذربایجان، اداره کشور را برای پاشینیان به امری طاقت‌فرسا بدل کرده بود.

او که پیش‌تر بر میانجی‌گری روسیه حساب باز کرده بود، اکنون با مسکوئی مواجه بود که خود در باتلاق جنگ اوکراین، نیازمند میانجی است. در این میان، ایران نیز در تصمیمی سوال‌برانگیز، حمایت خود را از «کشور مسلمان» آذربایجان اعلام کرد و عملاً متحد سنتی خود را که کریدورهایش برای ما اهمیتی حیاتی داشت، تنها گذاشت. در چنین شرایطی، نیکول پاشینیان به عنوان رهبر یک کشور محصور و شکست‌خورده چه گزینه‌ای پیش رو داشت؟ او باید پیش از آنکه در جنگی دیگر غافل‌گیر شود و آخرین توانش را به التماس پس از واقعه بدل کند، مفری می‌یافت.

پاشینیان، برخلاف برخی رویکردهای رایج در منطقه ما، بر اساس واقعیت‌های میدانی تصمیم گرفت. او می‌دانست که دیگر زوری در بازو ندارد، اما پایش روی زمین بود. چه بسا در همان لحظه که با علی‌اف دست می‌داد، به آینده‌ای می‌اندیشید که در آن، ارمنستان قدرتمند، قره‌باغ را بازپس گیرد؛ اما واقعیت امروز حکم می‌کرد که برای جلوگیری از ضرر بیشتر، با اشغالگر خاکش بر سر یک میز بنشیند، ثبات ایجاد کند و کشور را برای بازیابی در آینده حفظ نماید. وقتی روسیه به عنوان «هم‌ریشه‌ سیاسی» او را تنها گذاشت و ایران به عنوان «هم‌تبار تمدنی»، ملاحظات دیگری را بر منافع مشترک ترجیح داد، پاشینیان دست به یک «فرار رو به جلو»ی هوشمندانه زد. او به جای درگیری با بازیگران منطقه‌ای، مستقیماً سراغ یک قدرت جهانی رفت و با برگزیدن آمریکا به عنوان میانجی، پای واشنگتن را به قفقاز باز کرد. این انتخاب نه تنها امکان صلحی پایدارتر را برای ایروان تضمین می‌کند، بلکه او را از باج‌دهی‌های روزمره به فشارهای همسایگان قدرتمندش نیز می‌رهاند.

در تمام این مدت، هرچند در داخل ارمنستان اعتراضاتی نسبت به عملکرد دولت وجود داشت، اما دستگاه دیپلماسی این کشور «صدایی واحد» داشت. کلیسا یا احزاب مخالف، با پیام‌های هیجانی و خارج از چارچوب، این فرآیند پیچیده را تخریب نکردند. پاشینیان جنگ را باخت، قره‌باغ را از دست داد و با دشمن دست دوستی داد، اما آینده کشورش را نجات داد. او راه دیگری نیز داشت: بر طبل جنگ بکوبد، مبارز بطلبد و کشته شود تا آیندگان از او به عنوان «شاه شهید» یاد کنند و غرور ملی جریحه‌دار نشود. اما او حفظ کیان ارمنستان را به تحمل شرمساری تاکتیکی ترجیح داد و از یک نمایش هیجانی، به یک تصمیم واقع‌گرایانه رجوع کرد. او حفظ کشور را به قضاوت دیگران و شرمساری خود، ترجیح داد؛ چنان‌که از یک سیاست‌مدار خردمند انتظار می‌رود.

ما و پیامدهای یک انتخاب اشتباه

طی هفته‌ای که از تفاهم ارمنستان و آذربایجان بر سر کریدور زنگزور می‌گذرد، انتقادات بسیاری در ایران، به‌ویژه از سوی جریان‌هایی که به دستگاه دیپلماسی تاخته و عملکرد آن را ضعیف می‌دانند، مطرح شده است. آن‌ها به ارمنستان نیز خرده می‌گیرند که چرا به همکاری با آمریکا تن داده است. این منتقدان فراموش کرده‌اند که در گرماگرم جنگ قره‌باغ، چگونه ارمنستان را از خود راندند و از آذربایجان حمایت کردند؛ آن هم در شرایطی که حضور اسرائیل در باکو و خطر خیزش پان‌تورانیسم در مرزهای شمال غربی ایران، برای همگان محرز بود.

ما تمام تخم‌مرغ‌های خود را در چه سبدی گذاشتیم و منافع استراتژیک بلندمدت را نادیده گرفتیم. ارامنه، که قرن‌هاست بخشی نجیب و وفادار از بافت اجتماعی ایران بوده‌اند و همواره بر ریشه‌های تمدنی مشترک خود با ما تأکید داشته‌اند، به سادگی کنار گذاشته شدند. حداقل انتظار، اتخاذ موضع بی‌طرفی بود، اما ما آشکارا طرف آذربایجان را گرفتیم، با این ادله که یک کشور مسلمان است.

این رویکرد، در کنار اصطکاک دائمی میان دیپلماسی رسمی و تریبون‌های غیررسمی که گاه صدای‌شان از وزارت خارجه نیز بلندتر است (مانند بیانیه‌های برخی ائمه جمعه در مهرماه ۱۳۹۹ در حمایت از باکو)، تصویری بی‌ثبات و غیرقابل اتکا از ایران به نمایش گذاشت. نتیجه این ارزیابی ساده‌انگارانه و نمایشی چه بود؟ آذربایجان پس از جنگ، مسیرهای ترانزیتی لاچین را بست و ایران را با چالش‌های جدی مواجه کرد و از آن مهم‌تر، ما یکی از معتمدترین شرکای منطقه‌ای خود را از دست دادیم.

درس ایروان روشن است: در عرصه بی‌رحم روابط بین‌الملل، برای شعارهای رویائی جایزه‌ای وجود ندارد، اما برای اشتباهات استراتژیک، هزینه‌های سنگینی باید پرداخت.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه تیتر یک
پربازدیدترین
آخرین اخبار