معجزهای در کار نیست/ درباره انتصاب علی لاریجانی در شعام
مشکلات ایران در هم پیچیده است و حل آنها نیز پیچیدهتر. ایران به تغییر نگاه و راهبرد نیاز دارد. اگر واقعاً قرار نیست این تغییرات راهبردی مورد توجه قرار بگیرد، با هیچ کدام از این وقایع معجزهای در کار نیست. صرفاً یک چهره سیاسی رفته و چهره دیگری جایگزینش شده است.

درک تغییر شرایط کشور نسبت به سالهای گذشته، اهمیت زیادی دارد. این مسئله را میشود از زوایای گوناگونی نگاه کرد. نگاهی به رابطه جامعه و ساختار، تغییر چشمگیر مرزبندیهای سیاسی کلاسیک در ایران، عیانتر شدن مطالبات درباره تغییر و بازنگری سیاستها و افزایش نارضایتی بهخصوص در حوزه اقتصاد تا حد زیادی ابعاد تغییر شرایط را به ما نشان میدهد.
اخیراً شاهد چند اتفاق و اظهارنظر در عرصه سیاست بودیم که تلاش زیادی شد تا موجی از واکنش مثبت در قبال آنها ایجاد شود. شاخصترین و آخرین عنوان این فهرست، انتصاب علی لاریجانی به عنوان دبیر شورایعالی امنیت ملی است.
لاریجانی سابقه ۲۵ سال حضور در این نهاد بالادستی حوزه دفاعی و سیاست خارجی را با سه عنوان نماینده مقام رهبری، دبیر شورای عالی و رئیس مجلس در کارنامه دارد. اما صِرف حضور مجدد او در این جایگاه، اتفاق خاص و مثبتی نیست. باید دید این تغییر مدیریتی برای کشور چه نتیجهای به دنبال دارد.
آیا این تغییر با هدف ایجاد دگرگونی راهبردی انجام شده یا صرفاً فردی در این جایگاه قرار گرفته که بتواند با رئیسجمهور هماهنگی داشته باشد؟ چراکه توانایی کار کردن دبیر شعام و رئیسجمهور اهمیت زیادی دارد. در صورتی که احتمال دوم در میان باشد، حضور صِرف لاریجانی در دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی قرار نیست معجزهای رقم بزند. این تغییرات که از آن صحبت میکنیم شامل چه مواردی هستند؟
بخش اول تغییرات به دبیرخانه شعام برمیگردد. وظیفه این نهاد چیست؟ آیا ماموریتی اجرایی بر عهده دارد و میتواند تصمیمگیر و تاثیرگذار باشد؟ یا وظیفه آن ایجاد هماهنگی میان دستگاههای مختلف است؟ قرار است تشکیلات موازی با شورایعالی امنیت ملی باشد یا بخشی از آن؟
در خاطرات محمدجواد ظریف از دوران هشتساله وزارت (پایاب شکیبایی) وجود این مشکل در دبیرخانه تا حد امکان بازگو شده است. اخیراً علیاکبر صالحی، رئیس بنیاد ایرانشناسی و وزیر پیشین امور خارجه در یک مصاحبه از وجود کمیتهای تاثیرگذار بر حوزه سیاست خارجی و مذاکرات خبر داده بود که با توجه به سوابق ذهنی، نگاهها را به دبیرخانه شورای عالی جلب کرد.
بخش دیگر فراتر است و به حوزه استراتژی ورود میکند. حوزهای که شخصاً به علی لاریجانی ارتباطی ندارد و موضوعی کلان است. اما انتصاب او در این جایگاه میتواند بخشی از آن باشد. آیا درکی از شرایط فعلی کشور در عرصههای مختلف وجود دارد که لزوم ایجاد چرخش در سیاستها را نشان داده است؟
کشور علاوه بر مشکلات داخلی مانند شکاف نسلی، شکاف میان ملت و ساختار، شکاف طبقاتی، وضعیت بغرنج اقتصادی، عیانتر شدن تغییر نگاه جامعه به مسائل و نارضایتی در حوزههای گوناگون، با فشارهای فزاینده خارجی روبهروست.
در این میان برخی سیاستمداران تندرو هستند که نگاهی غیرواقعبینانه به حوزه داخلی و سیاست خارجی دارند. آنجایی که بتوانند پیشروی میکنند و آنجایی که نتوانند معمولاً از دریچه رسانه وارد میشوند. بحرانزی هستند و نفع خاصی از تند کردن فضای کشور میبرند.
در حوزه سیاست خارجی کشور را به خاطر ناهمگونی واقعیتها و ایدهآلها در چاه امنیتیسازی انداختند و همین امروز هم مدعی هستند که مسیر درست را آنها در پیش گرفته بودند. پیمایشها، نگاه به میزان مشارکت و نتایج انتخابات طی چند سال اخیر نشان میدهد چه جایگاهی در جامعه دارند.
قرار است ایران برای همه ایرانیان باشد و صدای ۵۱ درصدی که در انتخابات ۱۴۰۳ شرکت نکردند، بر اساس وعده مسعود پزشکیان شنیده شود یا در همچنان بر همان پاشنه بچرخد؟
نکته جالبی که پس از جنگ شاهد آن بودیم، تلاش همین طیف برای نوشتن آگاهی مردم و پیروی نکردن آنها از طرح اسرائیلی جنگ ۱۲ روزه به پای یک تفکر خاص و سیاستهاییست که نیاز به نگاهی دوباره دارد. کمرنگ کردن اهمیت ایران و مفهوم وطن خیلی زود از سوی آنها آغاز شد.
اینها تنها دو نمونه از مسائلی هستند که باید مورد توجه قرار بگیرند. باید زندگی را به مردم ایران برگرداند. اگر نه، صحبت رئیسجمهور درباره اینکه آماده صحبت با اپوزیسیون هم هستیم یا این طرح که ایرانیان خارج از کشور به وطنشان بازگردند، ذوقزدگی برای استعفای کاظم صدیقی بر اساس فشار افکار عمومی، نشانههای تغییر نیست.
همچنان قرار است به قول یکی از اساتید علوم سیاسی مقیم آمریکا، نسبت به ایرانیان خارج از کشور نگاه بازاری داشته باشیم؟
مشکلات ایران در هم پیچیده است و حل آنها نیز پیچیدهتر. ایران به تغییر نگاه و راهبرد نیاز دارد. اگر واقعاً قرار نیست این تغییرات راهبردی مورد توجه قرار بگیرد، با هیچ کدام از این وقایع معجزهای در کار نیست. صرفاً یک چهره سیاسی رفته و چهره دیگری جایگزینش شده است.