| کد مطلب: ۳۸۰۶۲

ملال و اغوا؛ روایتی از رنج زنانه نازنین/درباره نمایش امشب به صرف بورش و خون به روایت نازنین

همکاری صابر ابر در مقام کارگردان و مهدی یزدانی‌خرم به‌عنوان نمایشنامه‌نویس این روزها به مرحله تازه‌ای رسیده و در قالب یک اجرای بحث‌برانگیز تئاتری در باغ کتاب تهران ادامه یافته که می‌توان آن را روایتی زنانه از داستان بلند «نازنین» داستایوفسکی دانست که پیش‌تر نسخه اولیه‌ای از آن در همین سالن بر صحنه رفت و پذیرای تعداد زیادی از تماشاگران پیگیر هنر نمایش شد.

ملال و اغوا؛ روایتی از رنج زنانه نازنین/درباره نمایش امشب به صرف بورش و خون به روایت نازنین

همکاری صابر ابر در مقام کارگردان و مهدی یزدانی‌خرم به‌عنوان نمایشنامه‌نویس این روزها به مرحله تازه‌ای رسیده و در قالب یک اجرای بحث‌برانگیز تئاتری در باغ کتاب تهران ادامه یافته که می‌توان آن را روایتی زنانه از داستان بلند «نازنین» داستایوفسکی دانست که پیش‌تر نسخه اولیه‌ای از آن در همین سالن بر صحنه رفت و پذیرای تعداد زیادی از تماشاگران پیگیر هنر نمایش شد.

به دیگر سخن، در این نسخه دوم از این سه‌گانه، زنی که «نازنین» نام دارد و در روایت قبلی این گروه مشمول نوعی غیاب شده بود، امکان یافته به تنهایی پا بر صحنه گذاشته و از منظر نگاه خویش، شرح حوادثی از داستان بلند داستایوفسکی بیان کند که زندگی او را برای همیشه تغیر داده و حال‌وهوای این روزهایش را ساخته است.

این شرح از حوادث گذشته آن هم از زبان زنی چون نازنین در حضور مخاطبان جوان نمایش چنان به اجرا درمی‌آید که اغلب تماشاگران با نگاهی خیره و گاه خجالت‌زده، وضعیت دشوار نازنین را به تماشا نشسته و ترجیح دهند در مواجهه با سرنوشت تراژیک او، تا حد امکان از خود همدلی نشان داده و روایت‌اش را کم‌وبیش باور کنند. بار دیگر مسئله جاری و ساری مابین تماشاگران و گروه اجرایی، امکان تجربه‌پذیری رنج «دیگری» است و تخیلی که هنگام روبه‌رو شدن با فرازوفرود زندگی راوی با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

به لحاظ حسی و تاریخی، این تجربه‌پذیری رنج دیگری، بی‌شک در رابطه با دختران و زنان حاضر در سالن بلک‌باکس باغ کتاب تهران، بیش از مردان در قبال شخصیت نازنین اتفاق خواهد افتاد و از این منظر می‌توان حدس زد که گفتار زنانه اجرا، چه مخاطبانی را بیشتر مدنظر داشته و با چه کسانی مرزبندی دارد. این قضیه مدام مابین کلمات به‌کار رفته توسط نازنین نمود می‌یابد و مبتنی است بر کلیت‌سازی از زنان و مردان و منطق دوگانه‌سازی مرد ـ زن. فی‌المثل شاهد هستیم که چگونه در طول اجرا، چه آن زمان که نازنین لباس روشن بر تن دارد و شیوه حضورش، قربانی بودن را به ذهن مخاطب متبادر می‌کند و چه آن هنگام که لباس تیره پوشیده و اغواگری و شیطنت را به نمایش می‌گذارد همچنان گفتارش بر همین منطق دوگانه‌ مرد ـ زن همیشگی استوار است.

پس می‌توان نتیجه گرفت که مهدی یزدانی‌خرم در مقام نویسنده، حتی به وقت خلق یک فضای زنانه چندان که باید، نتوانسته سوژه‌ای رهایی‌بخش ارائه کند و تلقی‌اش از جنسیت و عاملیت زنانه، بر همان مدار تثبیت‌شده قبلی است. با تساهل و تسامح می‌توان این واقعیت ضمنی را در رابطه با «امشب به صرف بورش و خون به روایت نازنین»، اذعان کرد که اجرا در ظاهر امر تلاش دارد بر مبنای رویت‌پذیر کردن زنی که در جهان داستایوفسکی به‌نوعی حذف شده باشد. بنابراین حضور بازیگر زن و ساخت‌شکنی از قصه داستایوفسکی، از این جهت اهمیت دارد که بدن حذف‌شده نازنین در نمایش اول را بر صحنه احضار کرده و به او در این نمایش دوم، عاملیت زنانه می‌بخشد یا تلاش دارد که ببخشد.

این حضور زنانه آن زمان اهمیت واقعی خواهد داشت که سیاست بازنمایی اجرا بر مدار تقابل‌های دوتایی مرد ـ زن شکل نیافته باشد و فضایی تازه بگشاید و از نقش‌پذیری‌های کلیشه‌ای پرهیز کرده باشد. بدین منظور اجرا می‌بایست از گفتار مرد مقتدر و زن بدبخت دست کشیده و ساحت جدیدی از مناسبات شخصیت‌ها را به نمایش گذارد که بر پیش‌بینی‌ناپذیری نقش‌ها و کنش‌ورزی‌ها استوار است.

در این زمینه و بنابر گفتاری که نازنین ارائه می‌کند و شکل حضور صحنه‌ای‌اش که بر سادگی، صمیمیت ابتدایی، اغواگری و پیچیدگی انتهایی مبتنی است، می‌توان این فرضیه را مطرح کرد که با نمایشی پارادوکسیکال مواجه هستیم که گاهی رادیکال و پیشرو می‌نماید و گاهی محافظه‌کار و کلیشه‌ای. شاید این وضعیت متناقض‌نما به ساختار تک‌گویی اجرا مربوط باشد که شخصیت نازنین را بی‌وقفه به سخن‌گفتن وا می‌دارد و او را در غیاب همسرش که گویا دست به انتحار زده، به‌نوعی مقصر جلوه می‌دهد.

این قضیه با جنس بازی الهام کردا که واجد نوعی ملال‌زدگی تماشایی است، تشدید می‌شود. الهام کردا این توان را دارد که بی‌آن‌که زور بزند و تلاش بیهوده کند، بر صحنه حضور ملانکولیکی داشته باشد. اوج این توانایی را در نمایش «مالی سویینی» شاهد بودیم که الهام کردا توانست با مهارت، بینایی و نابینایی یک زن جوان را هنگام تلاطم زندگی به نمایش گذاشته و چشم‌ها را خیره کند. 

در این اجرا خبر چندانی از برپایی ضیافت شبانه و سرو کردن سوپ روسی بورش برای مهمانان نیست. مکان اجرا، حمام خانه نازنین است که حوضی در میانه‌اش قرار گرفته پر از آب سرد و پاهای شوهر بی‌جانش که از آب بیرون زده و تماشاگران این صحنه را به تأمل و وحشت افکنده است. تصویری استعاری از فرجام کار مردی بی‌نوا که در مسیر زندگی با ازدواجی نامتعارف، گرفتار عشق زنی از طبقات فرودست جامعه شده که به نظر می‌آید در ادامه توانسته به تدریج از جایگاه فرودستی خویش خارج شده، افسار زندگی زناشویی را در دست بگیرد و سیطره‌اش را بر تمام ارکان زندگی مرد مستولی کند.

حال این زن زیبا و آشفته را می‌بینیم که با سگ وفادارش «مومو»، بر سر جنازه نشسته و مدام با انداختن قطعات یخ، در پی سالم نگه‌داشتن بدن بی‌جان شوهر است. با آن‌که به‌مانند نمایش اول، خبری از ضیافت شبانه شوهر و پختن و سرو کردن سوپ بورش نیست اما در این نمایش، شکل دیگری از یک ضیافت برپاست که افشاگری و اغواگری بر سر جنازه شوهر را ضرورت بخشیده. نقش سگ را صابر ابر با هیبتی متفاوت بازی می‌کند و تفاوتی معنادار با نمایش اول دارد. نیم‌تنه و گردنبند طبی، بدن این حیوان زبان‌بسته را به اسارت درآورده و ناگزیر تحرک سگی چموش چون او را کاهش داده است.

این سگِ گوش به فرمان، برای صاحب خویش یخ‌ می‌شکند، گاه حتی به تماشاگران بی‌توجه حاضر در سالن بلک‌باکس باغ کتاب، چشم‌غره می‌رود و تلفن همراه‌شان را ضبط می‌کند. مومو را می‌توان انتظام‌بخش صحنه دانست و از حضورش، آرامش و هراس را توأمان دریافت کرد. برای صابر ابر در مقام بازیگر، نقش مومو درواقع چالش‌برانگیز بوده است. به هر حال بازنمایی زیست یک سگ در مکانی چون حمام که لغزنده است، در بازی صابر ابر خود را نشان داده است. او البته توانسته با مهارت و نابهنگامی از ملال و یکنواختی ساختار مونولوگی اجرا بکاهد و حضوری موثر داشته باشد.

به هر حال نباید از یاد برد که همکاری صابر ابر و الهام کردا در این سال‌ها، اغلب به اجراهای به‌یادماندنی منتهی شده و همانطور که بیان شد، تجربه نمایش «مالی سویینی» گواه این مدعاست. این دو نفر با شناختی که از یکدیگر دارند به‌راحتی می‌توانند از پس دقایق دشوار یک اجرا برآمده و کار را با مهارت به پیش ببرند. در این نمایش هم حضور این دو بازیگر به‌نوعی تکمیل‌کننده دیگری است و اجرا بدون حضور هرکدام بی‌شک خسته‌کننده و ملالت‌بار می‌شد. اما تماشای این اجرای یک‌ساعته در سالن بلک‌باکس باغ کتاب، نشان از هماهنگی خوب این دو نفر هنگام اجراپذیرکردن یک متن دشوار دارد.

درنهایت می‌توان گفت که اجرای «امشب به صرف بورش و خون به روایت نازنین»، با چرخشی که از اتمسفر اجرای اول داشته، در تلاش است بیان زنانه‌ای را از دل ادبیات مستحکم و دوران‌ساز داستایوفسکی بیرون کشیده و آن را از نو صورتبندی و روایت کند. اینجا هم تعامل با تماشاگران طبقه متوسط شهر تهران مدنظر بوده و تا حد ممکن از طریق حضور صحنه‌ای نازنین به اجرا درمی‌آید. گفتار نازنین با آن‌که گاهی گرفتار بازتولیدکردن کلیشه‌های جنسیتی «مرد قوی و ظالم و زن خوب و قربانی» است، اما تا حدودی توانسته خصلت شاعرانه و تخیل‌ورزانه زنانه را هم به نمایش گذارد و به رئالیسمی شاعرانه میدان دهد که هدف‌اش تحریک احساسات انسانی و فاصله گرفتن از لوگوس‌محوری مردانه است.

خوشبختانه این اجرا نسبت به اجرای قبلی صابر ابر، بیشتر به بدن‌مندی بازیگران گشوده است و توانسته از گفتارمحوری تا حدودی فاصله گرفته و بر بدن بازیگران تمرکز کند. به‌طور مثال زیر آب بردن سر، تجربه خفگی، حتی شلیک کردن، بر زمین افتادن و جار‌ی شدن خون، به میانجی بدن ممکن شده و فضای نمایش را تماشایی می‌کند. اما همچنان در این اجرا هم امر اجتماعی تا حدودی غایب است و نسبت اجرا با مناسبات اینجا و اکنونی ما چندان که باید، روشن نیست. این‌ها نکاتی است که می‌توان از سیاست اقتباس یزدانی‌خرم در قبال یک اثر کلاسیک ادبی پرسید و ضرورت‌ها و امکان‌های نامکشوف را پی گرفت.

نازنین داستایوفسکی برای بار دوم از طریق اجرای تئاتری معاصر ما شده و ما را خطاب کرده است. این‌که زنی فرودست به میانجی ازدواج با یک مرد به‌نسبت برخوردار، این فرصت را بیابد که از چرخه فقر خارج شده و عاملیت زنانه یابد، نکته مهمی است که در این اجرا سعی شده به نمایش گذاشته شود. راوی مردانه داستایوفسکی بدل به زنی با رفتارهای پیچیده شده، سرگذشت یک زندگی را به روایت نشسته و درنهایت چیزی که نصیب برده، تباهی است.

زندگی تراژیک این زن، سرانجام با نیستی و پوچی به اتمام می‌رسد و تو گویی راهی به رهایی و رستگاری نمی‌گشاید. روایت نازنین، روایت عاملیت و شکست توأمان یک زن در حال تغییر بوده و این سرشت‌نمای وضعیت کلی زنان در گوشه و کنار جهانی آغشته به اقتدارگرایی مردسالارانه دوران ترامپ است. 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه فرهنگ
آخرین اخبار