داستان یک زمان گمشده
رضا جولایی، نویسنده و مترجم کهنهکاری است که اغلب مخاطبان نام او را با کتابهایی همچون «سوءقصد به ذات همایونی»، «سیماب و کیمیای جان»، «شکوفههای عناب»، «نسترنهای صورتی»، «حدیث دردکشان»، «تالار طربخانه»، «ماه غمگین، ماه سرخ»، «جامه به خوناب» و «بارانهای سبز» میشناسند.
جولایی در ترجمه نیز دست به طبعآزمایی زده و کتابهای «در جبههی غرب خبری نیست»، «ویلیام شکسپیر که بود؟»، «100 اکتشافی که جهان را تکان داد» و «هنرمندان بزرگی که باید بشناسید» با ترجمه او منتشر شدهاند.
پرداختن به داستانهای تاریخمحور ازجمله شاخصههای اصلی آثار جولایی است. او در «خنده خورشید، اشک ماه» نیز تاریخ را از دریچه نگاه و قلم خودش روایت کرده است.
داستان این کتاب درست از زمان به توپ بستن مجلس در زمان محمدعلی شاه قاجار به سرکردگی لیاخوف، افسر گارد قزاق آغاز میشود و تا فتح تهران به دست مشروطهخواهان و خلع محمدعلیشاه قاجار از سلطنت و رفتنش به جانب روسیه را دربرمیگیرد.
واقعهای مهم در تاریخ معاصر ایران و داستانی کاملاً واقعی اما این تمام ماجرا نیست. درست در زمانی که سربازان قزاق توپ و تفنگهای خود را به سمت مجلس گرفتهاند، چند دزد اجیر میشوند تا از خانه شاپشالِ روسی، معلم محمدعلیشاه که بسیار در او نفوذ داشت، اتومبیل گرانقیمتی را بدزدند.
سرقت اتومبیل و سارقان این اتومبیل اما تنها واقعه و شخصیتهای کتاب «خندهی خورشید، اشک ماه» نیستند و این رمان انباشته از ماجرا و شخصیت است. در این رمان چند داستان به صورت موازی پیش میروند و در نقاطی با یکدیگر طلاقی پیدا میکنند.
این داستان مملو از شخصیتهای مختلفی است که برخی از آنها واقعی و برخی زاییده تخیل نویسنده هستند. شخصیتهای داستان جولایی از قهرمانان گرفته تا شخصیتهای منفی و مردم عادی چه یک مترجم ساده و چه یک آزادیخواه و حتی دو دزد باشند، تاثیرگذاری و نقششان در روند داستان یکی است و گویا در نگاه و قلم این نویسنده تفاوتی نداشتهاند.
در این کتاب با شخصیتهایی از قعر جامعه، اشرافزادگان، آزادیخواهان و... مواجه هستیم. زمانی که داستان مردم عادی روایت شود جولایی بیتکلف و با ادبیات کوچهبازاری و تکهکلامهای مختص به مردم آن زمان قصه را پیش میبرد.
بهطور مثال در بخشی از رمان اینگونه میخوانیم که رمضون گفت: «چه خوب بلدی از کجا یاد گرفتهای؟»
شعبون خندید و گفت: «الولد الچموش، یشبهُ بالعموش. گفتم که عموم اول شوفر شاه بود، بعد شد شوفر سردار مکرم. من هم دوروبرش میپلکیدم، روآتی یاد گرفتم.»
اتومبیل در دستاندازی افتاد و بالا و پایین پرید. ممد گفت: «اکههی. دل و رودهمون رو بالا آوردی.»
نامهنگاریها نیز نقش پررنگی در تکمیل پازل و معمای این داستان دارند و نویسنده بخشی از رمان را ازطریق نامهها و مراودات رسمی میان شاهزادگان و مقامات روایت کرده است. مثلاً در جایی از کتاب نامهای از همسر شاهزاده ظهیرالدوله آمده که جملات و ادبیات آن کاملاً متفاوت است.
او در این نوشته زمان به توپ بسته شدن مجلس و غارت خانهشان را اینگونه تعریف میکند: «قزاقها ریختند توی سفرهخانه. تقریباً 200 نفر آمدیم از پلهها برویم سربازان سیلاخور که شاید هزار نفر روی پلهها و توی حیاط پُر بودند و اسباب طالارها و اطاقها را غارت میکردند.
من و سه کلفت بالا ماندیم و از هیچ طرف راه پایینآمدن، نداشتیم. سربازها ریخته بودند کتابخانه را غارت کرده، چلچراغها را شکستند و ظروف چینی کلاً خُرد شد. حتی رختخوابها را هم بردند.
جعبه آیینه را شکسته جواهرات نفیس را به یغما بردند. یک قزاقی آمد چادر را هم از سر من بکشد، نمیگذاشتم. یک دفعه توپ انداختند به داخل عمارت. خوابگاه اطاق زمستانی خراب شد.»
طهران قدیم در این کتاب صرفاً یک موقعیت مکانی برای روایت داستان نیست بلکه شهر حضور فعالی دارد و گویا بهمثابه یکی از شخصیتها در پیشبرد داستان نقش مؤثری ایفا میکند.
آشنایی با محلههای قدیم طهران و رفتار و اصطلاحات قدیمی هنگام خواندن کتاب تجربهای شیرین و دلچسب برای خوانندگان به ارمغان میآورد. همچنین ارجاع دادن به سفرنامه لیدی مارگارت ولینگتون باستانشناس بریتانیایی آن هم با جزئیات کامل درحالیکه چنین کتابی وجود خارجی ندارد، دستمایه نویسنده قرار گرفته بود تا درخدمت داستان باشد.
جولایی در این نوشتهها اماکن تاریخی و آداب و رسوم برخی مردم را از زبان یک زن فرنگی روایت میکند. همانطور که در توضیحات «خنده خورشید، اشک ماه» آمده است جولایی، با ساختاری معماگونه و گره سزدن تاریخ رسمی با تاریخ شخصی، یک رمان نفسگیر نوشته است؛ رمانی که میتوان گفت داستان یک زمان گمشده را روایت میکند.
معرفی کتاب
«خنده خورشید، اشک ماه»
نویسنده: رضا جولایی
انتشارات: چشمه
قیمت: 280 هزار تومان