| کد مطلب: ۱۴۱۶۵

جهان ذهنی انسان‌مدار

واژگانی از جهان زنان که جهان زنانه نساختند

بتول واعظ

عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی

پروین اعتصامی از شاعران بزرگ زن فارسی است که می‌توان او را نظیر شاعرانی چون سنایی و ملک‌الشعراء بهار، شاعری دوران‌ساز به‌شمار آورد؛ از این جهت که ساختار و فرم شعر کلاسیک فارسی را در خدمت معانی بلند انسان‌شناسانه، هستی‌شناختی، زیست اجتماعی و مفاهیمی چون انتقاد سیاسی، عدالت، دوستی و ظلم‌ستیزی قرار داده است.

درست است که این مفاهیم و محتواهای حکیمانه در شعر فارسی، سنتی پایدار و ماندگار است؛ اما در جهان شعر پروین، روحی تازه در آن‌ها دمیده شده و از جنبه نوعی و آرکی‌تایپی و کلی، ساحتی انضمامی و واقعی یافته است. پرسشی که درباره زبان شعری پروین مطرح می‌شود، پرسش از شاخصه‌های زنانه یا مردانه زبان شعر اوست. آنچه به طرح چنین پرسشی انجامیده، ماهیت، محتوا و تجربه‌‌های هستی‌شناسانه و اندیشه‌های شاعرانه‌ای است که فردیت و صبغه زنانگی ندارد و با تجربه‌های زیسته شاعران مرد مشترک است، یعنی درحقیقت زبان شعری پروین را دارای شاخصه‌های زبان مردانه تلقی کرده‌اند.

پاسخ دقیق به چنین پرسشی، نیازمند مطالعات زبان‌شناختی و سبک‌شناختی روشمندی است که مجالی بس فراخ می‌طلبد. وجود تقابل دوگانه نوشتار زنانه و مردانه از نظر پژوهش‌های علمی اخیر، موضوعی است که رد شده است، زیرا چیزی با عنوان ذهن زنانه وجود ندارد که منجر به نوشتاری زنانه شود، اما آنچه در پژوهش‌های شناختی اخیر مطرح شده است، وجود سبک زنانه در نوشتار است.

دانشمندانی چون لیکاف معتقد به وجود تفاوت‌های زبانی در میان مردان و زنان شده‌اند، برای مثال جزئی‌نگری، توجه به طیف‌های متعدد رنگ و رنگ‌های فرعی، جملات منقطع و کوتاه و عاطفی، عدم کاربرد دشواژه‌ها و... در زبان زنان، در  مقابل کلی‌نگری، توجه به رنگ‌های اصلی، جملات متصل و پیوسته و استدلالی، وجود تابوهای زبانی و دشواژه‌ها در زبان مردان، از ویژگی‌های متمایزکننده جنسیتی در سطح کاربرد زبانی است. اگر زبان شعری پروین را با این شاخصه‌ها بررسی کنیم، احتمال وجود شاخصه‌های زبان زنانه در شعر او نسبت به زبان شعری شاعران مرد وجود دارد. اما اگر شعر پروین را در مقایسه با زبان شعر دیگر شاعران زن معاصر چون فروغ فرخزاد، سیمین بهبهانی و... قرار دهیم، این شاخصه‌های زبان زنانه و تجربه‌های زیسته زن‌بودگی شاعر، رنگ می‌بازد. با اینکه در شعر پروین بسامد واژه‌های مربوط به جهان زنانه مانند ابزار و وسایل آشپزی، خیاطی، ظروف، حرفه‌های زنانه و... بسیار بالاست، اما وقتی کاربرد این واژه‌ها را در نسبت با جهان شعری فروغ فرخزاد قرار می‌دهیم، به ایجاد سبکی و زبانی زنانه و فردیت‌یافته منجر نمی‌شود یا دست‌کم اگر شاخصه‌های زبان مردانه را به خود نمی‌گیرد، تشخصی از تجربه تنانگی و زنانگی را نیز با خود حمل نمی‌نماید.

برای روشن‌شدن بحث، نمونه‌ای از شعر پروین و فروغ را می‌آوریم که هر دو از واژه‌های مربوط به جهان زنانه استفاده کرده‌اند، اما بافت شعر فروغ به واژه‌ها رنگ و تشخصی زنانه بخشیده است، درحالی‌که بافت شعر پروین، واژه‌های زنانه را در حالتی بی‌نشان در خدمت اندیشه و جهانی انسانی و فارغ از جنسیت به کار گرفته است:

کدام قله کدام اوج؟/ مرا پناه دهید ای چراغ‌های مشوش/ ای خانه‌های روشن شکاک/ که جامه‌های شسته در آغوش، دودهای معطر/ بر بام‌های آفتابی‌تان تاب می‌خورند/ کدام قله کدام اوج؟/ مرا پناه دهید ای اجاق‌های پرآتش، ای نعل‌های  خوشبختی/ و ای سرود ظرف‌های مسین در سیاهکاری مطبخ/ و ای ترنم دلگیر چرخ خیاطی/ و ای جدال روز و شب فرش‌ها و جاروها/ مرا پناه دهید ای تمام عشق‌های حریصی/ که میل دردناک بقا بستر تصرف‌تان را / به آب جادو/ و قطره‌های خون تازه می‌آراید(فروغ فرخزاد)

با دوک خویش پیرزنی گفت وقت کار/ کاوخ ز پنبه ریشتنم موی شد سپید/ از بس که بر تو خم شدم و چشم دوختم/ کم نور گشت دیده‌ام و قامتم خمید/ ابر آمد و گرفت سر کلبه مرا / بر من گریست زار که فصل شتا رسید/ جز من که دستم از همه چیز جهان تهی است/ هر کس که بود برگ زمستان خود خرید/ از رنج پاره دوختن و زحمت رفو/ خونابه دلم ز سر انگشت‌ها چکید/ یک جای وصله در همه جامه‌ام نماند/ زین روی وصله کردم از آن رو ز هم درید/ دیروز خواستم چو به سوزن کنم نخی/ لرزید بند دستم و چشمم دگر ندید/ من بس گرسنه خفتم و شبها مشام من/ بوی طعام خانه همسایگان شنید.../ دولت چه شد که چهره ز درماندگان بتافت/ اقبال از چه راه ز بیچارگان رمید... (پروین اعتصامی)

در هر دو شعر فوق، دایره واژگانی از حوزه‌های شناختی مشترکی که متعلق به جهان زنانه است، انتخاب شده‌اند، اما واژگان مربوط به جهان زنانه مانند پیرزن، دوک، نخ، سوزن، وصله کردن، رفو کردن و... در شعر پروین به ساخت جهان زنانه و زنانگی، منجر نشده است، درحالی‌که واژه‌های شعر فروغ که از جهانی زنانه گزینش شده‌اند، هم ‌زبانی با عواطف زنانه خلق کرده‌اند و هم تجربه‌ای زنانه و فردیت یافته را به تصویر کشیده‌اند.

نکته اینجاست که واژه‌ها به تنهایی زبان و  سبک زنانه نمی‌آفرینند، بلکه عواملی چون بافت شعر، جهان ذهنی شاعر، نوع تجربه زیسته و دغدغه‌های او، عامل ساخت زبان و جهانی خاص و فردیت یافته‌اند. اندیشه سبک تولید می‌کند. از این رو آنچه در شعر پروین، تجربه مشترک بشری را به تصویر می‌کشد، بافت تعلیمی و  صبغه حکیمانه سخن اوست که هر واژه و تصویری را در این جهان همرنگ و هم‌سنخ خود می‌کند.

در شعر  پروین اگر به جای کاراکتر شعری پیرزن، هر شخصیت دیگری نظیر پیرمرد، دختر، زن جوان، مرد جوان و... را بگذاریم، با همین جهان و تجربه شعری مواجهیم، زیرا دغدغه شاعر، تصویرگری عواطف انسانی در جهانی القایی، تعلیمی است. برعکس شعر فروغ که واژه‌ها، تصویرها و در کل گزینش‌های او، در خدمت ساخت جهانی فردی با عاطفه‌ای شخصی و جزئی قرار گرفته‌اند.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی