سیدمحمود حسینی استاندار اسبق اصفهان: خالصسازان جلوی چابکسازی را گرفتهاند
سیدمحمود حسینی، استاندار اسبق اصفهان در گفتوگو با هممیهن با تاکید بر اینکه اداره کشور از نظر ساختارهای حقیقی و حقوقی مشکلاتی دارد معتقد است سیاستهای خالصسازی یکی از دلایلی است که جلوی چابکسازی را گرفته است چراکه خالصسازی منجر به روی کارآمدن افراد کمسوادی شده است که بحرانهای مدیریتی به وجود آوردهاند.

سیدمحمود حسینی، استاندار اسبق اصفهان در گفتوگو با هممیهن با تاکید بر اینکه اداره کشور از نظر ساختارهای حقیقی و حقوقی مشکلاتی دارد معتقد است سیاستهای خالصسازی یکی از دلایلی است که جلوی چابکسازی را گرفته است چراکه خالصسازی منجر به روی کارآمدن افراد کمسوادی شده است که بحرانهای مدیریتی به وجود آوردهاند.
هیئت دولت مصوبهای برای تفویض اختیارات بهویژه در بخش اقتصادی به استانها داشته که هدف اصلی آن چابکسازی دولت است.با توجه به مخالفتهایی که به موضوع تفویض اختیار به استانداران وجود دارد، این اقدام که به صورت تخصصیتری اختیاراتی را به استانداران بهویژه نواحی مرزی میدهد تا چه اندازه به کمک دولت خواهد آمد و چه مزایایی خواهد داشت؟
مشکلات اداره کشور ساختاری و به دلیل عدم تناسب اختیارات با مسئولیتها است. اداره کشور هم از نظر ساختار حقوقی و هم از نظر ساختار حقیقی مشکلاتی دارد. مهمتر از همه اینها ما طرحی به نام طرح تحول اداری را داریم که در این دولت فعال نشد. درحالیکه در دولت اصلاحات هم طرح تحول اجرا شد و هم شورای اداری کشور فعال شد که اختیارات قابل توجهی داشت و اتفاقاً دو نفر از استانداران نیز عضو آن بودند.
از نظر ساختار حقوقی شورای اداری با یک نظاممندی و چارچوبی فعالیت میکردند و حتی بخشی از اختیارات استانداران را که قبلاً مکتوب نبود و به صورت ضمنی اختیاراتی داشتند توسط این شورا مکتوب و به استانداران تفویض شدند. از همین رهگذر باید کارها انجام شود و اختیارات در شورای اداری احصا و به استانداران تفویض شود. از سوی دیگر باید در دولت نیز ستاد تحول اداری شکل بگیرد. به نظرم گلههایی که آقای رئیسجمهور میکند مبنی بر اینکه وجود کارمندها خیلی موثر نیست و دیر بیایند و زود بروند، درست نیست و رویکرد اساسی در چارچوب تحولی باید انجام شود.
از نظر ساختار حقیقی نیز مشکلات زیادی در اداره کشور وجود دارد. درحالیکه ما اصل تفکیک قوا را داریم، اما نمایندگان علاوه بر انتخاب وزرا در انتخاب مدیران میانی، استانداران، بخشداران و حتی مدیران جز ء نیز دخالت میکنند و این ساختار غلط نابسامانی زیادی را به وحود میآورد. بنابراین باید اصلاح اساسی در ساختار حقوقی و حقیقی انجام شود. طبق اصل 127 قانون اساسی دولت این اختیار را دارد که بخشی از اختیارات را به شرط نظارت و ارزیابی تفویض کند، اما تفویض اختیارات مقدماتی دارد. تفویض اختیارات به استانداران باید با مسئولیتها در استان تناسب داشته باشد، اما باید از رهگذر خود انجام شود و ساختار حقیقی و حقوقی حکمرانی اصلاح شوند. به این ترتیب مردم از استاندار به عنوان والی انتظار دارند، درحالیکه اکنون او نمیتواند انتظار را فراهم کند.
بخشی از مسئله چابکسازی به کوچکسازی دولت باز میگردد، برای جلوگیری از اینکه اشتغال این افراد در صورت ادغام و کوچکسازی تهدید نشود، چه سازوکاری باید در نظر گرفت؟ برای مثال آقای کرباسچی زمانی که شهردار تهران بودند، برای کوچکسازی کسانی که تعدیل شدند آنها را به شرکتهای خصوصی که با شهرداری کار میکردند فرستادند.
در هر دورهای پارادایمی در جامعه ما مطرح شده است، زمانی شعار کوچکسازی مطرح بود که بیشتر در دوره آقای هاشمی بود، اما به دلیل آنکه اجرا نشد، نتیجه مثبتی هم نداشت. الان در دنیا پارادایم حکمرانی خوب چه در مدیریت و چه در اداره کشورها مطرح است. حکمرانی خوب 6 اصل دارد؛ از جمله مشارکت مردم و شفافیت در امور. درحالیکه اکنون یکی از مسائل نگرانکننده در کشور ما فساد اداری است که مثل موریانه به بدنه نظام حکمرانی افتاده و اعتماد و کارایی را از بین برده است.
برای نمونه به وظایف نمایندگان نگاه کنید که قانونگذاری و نظارت بر مجریان است و اگر از این جریان خارج شود، چنین میشود که رئیس آموزش و پرورش در دورترین نقطه کشور را نماینده تعیین میکند و مدیرکل هم عادت کرده که آن را بپذیرد چراکه در غیر اینصورت بقای خودش در خطر است. در نتیجه قبل از اینکه بخواهیم سازمانها را کوچک کنیم، باید به این موضوعات و دخالتها رسیدگی کرد. مثال دیگری میزنم؛ قانون انتصاب مشاغل حساس یکی از بدترین قوانین تاریخ مجلس است که میگوید انتصابات را نهادهای امنیتی باید تایید کنند و حتی رئیسجمهور هم شامل این قانون میشود و در غیر این صورت باید با مدیر برخورد شود و دستگاه قضایی برخورد قضایی کند.
اگر قوه مجریه اختیارات دارد چرا اختیار انتصاب دست نهاد امنیتی است؟ این کار عبثی است و این شیوه مدیریت معنایی ندارد. بسیاری از مشاغل هم شامل مشاغل حساس میشوند و ایرادها در اینجاست که اجازه چابکسازی و حتی مدیریت را میگیرد و اینها باید استیضاح شود. خواستند کارها را درست کنند، اما از اول بدتر کردند. در واقع سیاست خالصسازی باعث شد مدیران کمسواد روی کار بیایند و موجب بحرانهای مدیریتی شود که امروز با آنها مواجه هستیم.
هر دولتی با روی کار آمدن به نیروهای ادارات و وزارتخانهها اضافه میکند که خلاف قوانین استخدامی است؛ این اقدامات چقدر به فساد ساختاری دولتها دامن میزنند؟ و چابکسازی چطور میتواند جلوی این فسادها را بگیرد؟
چابکسازی باید منجر به این شود تا موانعی که بر سر راه حکمرانی خوب قرار دارد برداشته شود، موانع را کاهش دهد و سپس زمینه حرکت چابک را تسهیل کند. اما موانعی که خود دستگاهها سر راه میگذارند، موازیکاریها، گرفتن قدرت تصمیمگیری و کسانی که در انتخاب یک فرد دخالت میکنند، اینها همه امتیازهای خود را میخواهند. در واقع اینها میخواهند از گروه و جریان خود و حامیانشان انتخاب کنند و به دنبال استفاده از افراد چابک و باکیفیت نیستند و همینها حرکت را کُند کرده است. مردم وقتی به ادارهای میروند آنقدر باید از اتاقی به اتاق دیگر بروند تا کارشان راه بیفتد که از پیگیری کارهای خود خسته میشوند و همه اینها نهتنها نتیجه عکس در اداره موفق امور دارد که اجازه چابکسازی را هم میگیرد.