| کد مطلب: ۲۱۵۱۰

مرزهای تهی از دولت

مرزهای تهی از دولت

مناطق مرزی با یکدیگر تفاوت‏هایی دارند، اما در یک ویژگی مشترک هستند: آنها عمدتاً به مناطق خودمختار تبدیل شده‌‏اند؛ اقتصاد، امنیت و حتی ایدئولوژی مختص خودشان را دارند و به کانتون‏‌های بالفعل خارج از کنترل سوریه تبدیل شده‏‌اند. نتیجه اصلی چنین واقعیتی این است که رویه‌‏ای بنا نهاده‏‌ شده‌ ‏است که بر اثر آن دمشق در آینده نزدیک نخواهد توانست حاکمیت ملی را بر مناطق مرزی سوریه احیا کند.

آرمناک توکماجیان، خدر خدور؛ پژوهشگران مرکز کارنگی خاورمیانه در بیروت: منازعه داخلی سوریه، مرزهای این کشور را متحول کرده‌است. دولت مرکزی در دمشق کنترل خود بر بخش‌های زیادی از این مرزها را از دست داده‌است و بر بخش‌های دیگری هم که متحدان رژیم بشار اسد در آن مسلط هستند، فقط کنترل فرضی دارد. کنترل بر مرزها همواره جنبه‌ای بنیادین از قدرت دولت بعث سوریه بوده‌است و در کل دماسنج مناسبی برای اندازه‌گیری حاکمیت ملی یک دولت است.

اما امروزه کنترل دولت مرکزی سوریه بر مرزهای کشور توسط بازیگران محلی، منطقه‌ای و بین‌المللی به چالش کشیده‌شده‌است و باعث ایجاد نهادهای سیاسی یا مراکزی شده‌است که بر این نقاط سلطه دارند. ترکیه بر بخش وسیعی از مرزهای شمالی سوریه مسلط است. ایران نفوذ قابل توجهی بر مرزهای شرقی با عراق و به‌صورت غیرمستقیم از طریق متحدش، حزب‌الله لبنان، بر مرزهای غربی با لبنان دارد. ایالات متحده آمریکا به نوبه خود در مرزهای شمال شرقی و شرق سوریه پایگاه‌هایی را ایجاد کرده‌است که تا تنف در نزدیکی مرز اردن امتداد پیدا کرده‌اند.

مناطق مرزی با یکدیگر تفاوت‌هایی دارند، اما در یک ویژگی مشترک هستند: آنها عمدتاً به مناطق خودمختار تبدیل شده‌اند؛ اقتصاد، امنیت و حتی ایدئولوژی مختص خودشان را دارند و به کانتون‌های بالفعل خارج از کنترل سوریه تبدیل شده‌اند. نتیجه اصلی چنین واقعیتی این است که رویه‌ای بنا نهاده‌شده‌است که بر اثر آن دمشق در آینده نزدیک نخواهد توانست حاکمیت ملی را بر مناطق مرزی سوریه احیا کند. در عوض در سال‌های پیش رو پویایی‌های مناطق مرزی اساساً توسط بازیگران محلی، منطقه‌ای و بین‌المللی و بر اثر تعامل میان آنها تعیین خواهد شد.

در سراسر مرزهای سوریه، هرچند عوامل متعددی تعیین‌کننده هستند، اما اصلی‌ترین عوامل را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: ترکیب جمعیتی یا مسئله آوارگان، بازارها یا روابط اقتصادی دو سوی مرز و امنیت. امروزه تصور هرگونه برنامه دقیق برای پایان دادن به بحران سوریه مشکل به نظر می‌رسد.

با این حال شرایط حاضر که در آن بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی منازعه‌های خود را در خاک سوریه دنبال می‌کنند، به نظر نمی‌رسد که با پیروزی قاطع هیچ‌یک از آنها تمام شود. برعکس، به نظر می‌رسد که این منازعه‌ها فرآیند فروپاشی دولت سوریه را محتمل‌تر کند و همچنان سوریه را به‌عنوان منبع بی‌ثباتی منطقه‌ای حفظ کند که به ریسکی برای همه بازیگران دخیل تبدیل می‌شود.

در عین حال استمرار وضعیت فعلی ریسک فروپاشی را از درون چه در مناطقی که تحت کنترل دولت مرکزی هستند و چه در مناطقی که تحت کنترل دشمنانش هستند، افزایش می‌دهد. این ریسک‌ها باعث می‌شود که توازن میان بازیگرانی که درون سوریه هستند به هم بخورد. در این راستا ضروری است که یک اجماع سراسری برای برگرداندن سوریه به سازوکار سوری-سوری ایجاد شود که براساس آن گروه‌های رقیب به مصالحه‌ای برسند که شرایط کشور را به ثبات برسانند.

تغییر ترکیب جمعیتی سوریه

جنگ در سوریه به شکل قابل توجهی ترکیب جمعیتی جامعه سوریه را تغییر داده‌است. بر اثر این منازعه دست‌کم ۱۴ میلیون نفر مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شده‌اند و همزمان یک نسل جدید در سوریه‌ای جدید و چندپاره متولد شده‌اند. شهروندان سوریه به چند دلیل آواره شده‌اند. بخشی از جمعیت مناطق جنگ‌زده را پیش‌دستانه ترک کرده‌اند، برخی از خشونت گریخته‌اند و در عین حال گروهی هم محل زندگی خود را ترک کرده‌اند تا در جست‌وجوی فرصت‌های بهتری برای زندگی بروند.

وضعیت در مرزهای ترکیه، عراق و لبنان هر یک نشان‌دهنده وضعیت متفاوتی از تغییرات ترکیب جمعیت است و اثر متفاوتی بر حاکمیت ملی سوریه گذاشته‌اند. علاوه بر این ترکیب جمعیتی مرزها نشان می‌دهد که چگونه بازیگران مختلف، از جمله دولت سوریه، از سیاست‌گذاری‌های مرزی و آواره‌سازی در مرزها استفاده کرده‌اند تا بتوانند اهرم‌های سیاسی برای امتیازگیری در مذاکرات به دست بیاورند. موضوع مهم این است که دولت سوریه و بازیگران خارجی از آواره‌سازی به‌عنوان ابزار مدیریت بحران استفاده کرده‌اند.

مهم‌ترین نمونه این مسئله این است که چگونه مهندسی اجتماعی بر چشم‌انداز ترکیب جمعیتی شمال غربی سوریه اثر گذاشته‌است. در ابتدای منازعه رژیم اسد با یک چالش بزرگ مواجه بود: چگونه با بخش خاصی از جمعیت اهل سنت کشور کنار بیاید که رژیم آنها را شتاب‌دهنده خیزش می‌دید. بسیاری از افراد در کادر رهبری سوریه معتقد بودند که مسئله این افراد قابل حل نیست و استدلال می‌کردند که ادغام مجدد آنان در جامعه به مثابه یک بمب ساعتی برای آینده خواهد بود.

بین سال‌های ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۸ نزدیک به ۲۰۰ هزار سوری که در مناطق مجدداً تصرف‌شده توسط دولت زندگی می‌کردند، موافقت کردند که به شمال غربی سوریه، به‌ویژه استان ادلب بروند. این افراد ترجیح دادند مهاجرت را بپذیرند تا خود را در اسارت دولت و نیروهای امنیتی سوریه ببینند. این اقدام رژیم که با مساعدت روسیه انجام شد به این معنا بود که از دست دادن کنترل بر بخشی از جمعیت خود را پذیرفته‌است و عملاً بخشی از حاکمیت ملی خود را واگذار کرده‌است. فرض بر این بود که این یک اقدام موقتی و با هدف تصرف مجدد شمال غربی در آینده بود. اما ضعف‌های رژیم، تمرکز روسیه بر جنگ اوکراین پس از ۲۰۲۲ و عدم توافق با ترکیه باعث شد که دولت سوریه در تصرف مجدد ادلب ناکام بماند.

آواره کردن جمعیت از محل سکونتش یکی از ابزارهای مدیریت بحران از ابتدای منازعه بود. درست مانند دولت سوریه، ترکیه هم ترکیب جمعیتی را یک تهدید امنیتی تلقی می‌کند؛ به‌ویژه جمعیت کردها در شمال سوریه. زمانی که مشخص شد قرار نیست بشار اسد از قدرت برکنار شود، ترکیه بر یگان‌های مدافع خلق و متحدان حزب کارگران کردستان در مرزهای جنوبی ترکیه تمرکز کرد. انتقال آوارگان به ادلب باعث گشایشی برای ترکیه شد تا با استفاده از مهندسی اجتماعی آوارگان عرب را جایگزین کردها در شمال سوریه کند. ترکیب جمعیتی، در وضعیت جاری در مرزهای سوریه با عراق نیز اثرگذار بوده‌است. بین سال‌های ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۹ بخش بزرگی از جمعیت سنی‌مذهب شرق سوریه به دلیل اهمیت مذهب سنی در ایدئولوژی داعش در این منطقه دچار آوارگی و انزوا شدند.

منازعه سوریه باعث آوارگی بیش از 1/5 میلیون سوری به لبنان شده‌است که بیش از ۷۸۰ هزار نفر از آنان رسماً توسط کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد ثبت شده‌اند. این جمعیت معادل ۲۲ درصد از کل جمعیت لبنان است. بخش اعظم این جمعیت افرادی هستند که به صورت اجباری از مناطق اصلی استقرار مخالفان مانند استان‌های حمس و حما آواره شده‌اند.

نزدیک به ۶۰۰ هزار آواره در شمال و شرق لبنان در امتداد مرز سوریه زندگی می‌کنند. هر چند از سال ۲۰۱۷ از شدت منازعه در سوریه کاسته شده‌است، اما همچنان مسیر بازگشت آورگان مشکل باقی مانده‌است. علاوه بر رفتار مقام‌ها و سرویس‌های امنیتی سوریه که علاقه‌ای به بازگشت این آوارگان ندارند، مسائلی مانند وضعیت وخیم اقتصادی و امنیتی سوریه، تخریب گسترده مناطق مسکونی و مصادره اموال که باعث می‌شد آوارگان جایی برای بازگشت نداشته‌باشند، مانع بازگشت آنها می‌شود.

هم در ترکیه و هم در لبنان، آوارگان سوری باعث تشدید قطبی شدن جامعه شده‌اند و اعتراض‌های جمعی علیه سوری‌ها را دامن زده‌است. هرچند دولت سوریه در مرزها حاکمیت ملی خود را از دست داده‌است، اما درون خاک لبنان تلاش می‌کند تا از جمعیت مهاجر برای احیای قدرت پیشین خود در لبنان بهره‌برداری کند. در عین حال بازگشت آوارگان به عنوان یک کارت بازی در مذاکرات با طرف‌های بین‌المللی به دمشق کمک می‌کند. هر پیشرفتی در بازگشت آوارگان احتمالاً نیازمند امتیازهای جدی سیاسی و مالی است.

الگوی ایرانی

الگوی امنیتی ایران همچنان در حال شکل‌گیری است و همچنان با چالش‌هایی مواجه می‌شود. منازعه سوریه فضایی مناسب در اختیار ایران قرار داد تا بتواند شبکه نظامی و اقتصادی و دسترسی ایدئولوژیک خود را در سراسر سوریه گسترش دهد. این امر باعث شد تا به دلیل حضور ایران در نزدیکی سرزمین‌های تحت کنترل اسرائیل و حضور در نزدیکی مرز اردن، دیدگاه‌ها به ایران به‌عنوان یک بازیگر سیاسی با نفوذ قابل توجه تقویت شود. با این حال اقدام‌های ایران در شمال سوریه تنها با هدف مواجهه با اسرائیل به‌عنوان اصلی‌ترین دشمن منطقه‌ای ایران نیست.

ایران یک پروژه بلندمدت و پویا را پیش می‌برد که حوزه‌های نفوذ خود را در مرزهای سوریه به منابع سیاسی تبدیل کند. این منابع را نه‌تنها می‌توان علیه اسرائیل، رژیم اسد، روسیه و اردن (که عملاً دروازه نفوذ به خلیج فارس محسوب می‌شود) به کار گرفت بلکه می‌توان آنها را به‌عنوان اهرم‌هایی برای امتیاز گرفتن در مذاکرات نه‌فقط در رابطه با سوریه بلکه در مسائل دیگر به کار برد.

با توجه به ضعف‌های روسیه و اسد، الگوی امنیتی ایران در حال حاضر ماندگارترین و پیچیده‌ترین مدل در سوریه محسوب می‌شود. اقدام‌های ایران در یک دهه گذشته در دمشق و استان‌های جنوبی (به‌ویژه قنیطره و درعا و تا حدی در سویدا) برخی ویژگی‌های الگوی ایرانی را نشان می‌دهد. مهم‌ترین ویژگی این است که این الگو خلاف استقلال دولت‌ها است و فراملیتی محسوب می‌شود.

زیرساخت‌های امنیتی که ایران و حزب‌الله در مناطق روستایی استان دمشق و قنیطره ایجاد کرده‌اند، بخشی از ساز و کار وسیع‌تر امنیتی هستند که حلقه‌های زنجیر امنیتی ایران را در منطقه به یکدیگر متصل می‌کنند. این موضوع را می‌توان در فهرست قربانیان نیروهای متحد ایران به وضوح مشاهده کرد. بسیاری از نیروهای حزب‌الله و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که نیروی قدس آن سرکردگی عملیات فرامرزی ایران را بر عهده دارد، در حملات اسرائیل به دمشق و جنوب سوریه کشته‌شده‌اند، این موضوع را تایید می‌کند که این دو گروه در این مناطق فعال هستند و به معنای این است که به سادگی بین ایران، عراق، لبنان و سوریه تردد می‌کنند.

الگوی ایرانی به این دلیل علیه حاکمیت ملی سوریه عمل می‌کند که باعث شده‌است دولت ضعیف سوریه به خاطر یک پروژه فراملی ضعیف‌تر هم بشود. تقویت این الگو الزاماً به این معنا است که سوریه تحت سلطه منافع ایران قرار بگیرد. این موضوع به یک مسئله بغرنج برای رژیم اسد تبدیل می‌شود، چون درحالی‌که با متحدانش تقویت شده و پایدار مانده‌است و حتی گاهی به عنوان بخشی از محور مقاومت خود را نمایش می‌دهد، اما می‌داند که در نهایت هزینه این موضوع با فرمان‌پذیر بودن سوریه داده‌خواهد شد.

یک مثال روشن این است که تعداد تجاوزهای اسرائیل به آسمان سوریه بعد از سال ۲۰۱۱ نسبت به قبل از ۲۰۱۱ که نفوذ ایران بسیار کمتر بود، افزایش چشمگیری پیدا کرده‌است. ویژگی جالب توجه دیگر الگوی ایرانی این است که این الگو توانایی چشمگیری در رشد در مناطق بی‌ثبات و بحران‌زده مانند شمال سوریه دارد.

با این حال سیستمی که ایران ایجاد کرده‌است با چالش‌هایی هم مواجه است. شبه‌نظامیان متحد ایران در مناطقی مانند درعا و سویدا با مقاومت گسترده‌ای مواجه هستند. در درعا ایران تلاش کرد حمایت شبه‌نظامیان دروزی را جلب کند، اما به دلیل مخالفت گسترده از درون جامعه با شکست مواجه شد. تعداد ناچیز حملات اسرائیل به این مناطق نشان می‌دهد که ایران هنوز نتوانسته‌است جای پای تهدید‌آمیز خود را در این منطقه باز کند.

اما تهران و متحدانش از نظر استراتژیک یک گام جلوتر هستند، چراکه تنها بازیگر خارجی هستند که از یک مدل امنیتی مشخص پیروی می‌کنند، منابع کافی و تجربه عملیات در شرایط هرج و مرج دارند. یکی از جنبه‌های بنیادین الگوی امنیتی ایران، بسط آن به لبنان است. حزب‌الله نقش کلیدی در مداخله ایران در سوریه دارد و یکی از بازیگران اصلی محور مقاومت است که از ایران تا مدیترانه کشیده شده‌است. بخش عمده مرز لبنان و سوریه، به جز منطقه عکار در شمال، بخش‌های مهم اثرگذاری حزب‌الله است که این گروه می‌تواند از طریق آن سلاح و چیزهای دیگر را به داخل و خارج لبنان منتقل کند.

سوریه و حزب‌الله لبنان به دلیل منافعی که در مرز دارند، مدت‌ها با تلاش دولت لبنان برای تشدید کنترل بر مرزها مخالفت کردند. در سمت لبنانی مرز، ارتش لبنان با همکاری بریتانیا ابتدا با هدف جلوگیری از نفوذ گروه‌های جهادی سلفی، چندین برج مراقبت ایجاد کرد. این برج‌های مراقبت به ارتش لبنان کمک کرد تا جلوی جریان پناه‌جویان سوری به خاک لبنان را بگیرد.

با این حال دولت سوریه به دولت لبنان شکایت کرده‌است که این برج‌های مراقبت امکان اشراف اطلاعاتی بریتانیا را علیه سوریه ایجاد می‌کند. رسانه‌های نزدیک به حزب‌الله هم علناً با این اقدام مخالفت کرده‌اند. هرچند مخالفت حزب‌الله باعث کنار گذاشته‌شدن برج‌ها نمی‌شود، اما می‌تواند باعث جلوگیری از توسعه آنها و بهبود فناوری‌های به کار رفته در آنها شود. مرز دو کشور همچنان پر روزنه باقی مانده‌است و اجازه می‌دهد که حزب‌الله و دیگر بازیگران در دو سوی مرز عملیات کنند. نقش حزب‌الله در معماری امنیتی ایران در سوریه به تلاش‌های ایران برای اتصال تهران به مدیترانه کمک می‌کند.

در طول منازعه دو دهه گذشته در عراق و سوریه، دسترسی ایران هزاران مایل امتداد یافته‌است و توانسته‌است قدرت دولت‌های مرکزی در عراق، سوریه و لبنان را تضعیف یا جایگزین کند. روسیه و رژیم اسد با حضور دائمی حزب‌الله در مرز سوریه و لبنان موافق نیستند. جنگ اوکراین باعث کاهش تعداد سربازان روسی در سوریه و به‌ویژه در مناطق مرزی شده‌است. بعید است که شرایط به زودی با تغییر مواجه شود.

الگوی امنیتی ایران که در قالب آن حزب‌الله تهدیدی آشکار برای اسرائیل محسوب می‌شود، فقط به لبنان منحصر نمی‌شود. در واقع بی‌ثباتی و گسترش گروه‌های جنایتکار در درعا و قنیطره بیشتر باعث مشکل برای اردن شده‌است. واکنش اردن به الگوی امنیتی ایران در جنوب سوریه، بسیار آرام‌تر از اسرائیل است. اردن از زمان آشتی با دولت سوریه تلاش کرده‌است با دمشق برای مقابله با تهدیدهایی که از سوریه ناشی می‌شود همکاری کند. اردن در عین حال دنبال کمک‌های بیشتر از ایالات متحده آمریکا است.

الگوی ترکیه‌ای

Recep Tayyip Erdoğan

دولت ترکیه از نخستین ماه‌های اعتراض‌ها در سوریه از مخالفان حمایت کرد. اوج این همکاری‌ها در نبرد حلب، تابستان ۲۰۱۲، رخ داد که بر اثر آن گروه‌های مخالف توانستند بخش‌های گسترده‌ای از استان حلب را کنترل کنند. در واکنش به این اقدام، رژیم سوریه تصمیم گرفت نیروهای خود را از مناطق کردنشین سوریه در مرز ترکیه خارج کند و منطقه را به شبه‌نظامیان گروه‌های حزب اتحاد دموکراتیک (PYD) و یگان‌های مدافع خلق (YPG) بسپارد که دشمنان اصلی ترکیه محسوب می‌شدند.

از دیدگاه ترکیه با توجه به وجود جمعیت بزرگ کُرد در ترکیه و نگرانی‌های آنکارا از تشکیل یک حکومت مستقل توسط کردها، موضوع امنیت مرزها یک موضوع مرگ و زندگی محسوب می‌شود. در طول یک دهه گذشته ارتش ترکیه بارها وارد خاک سوریه شده‌است و در سراسر خط مرزی دو کشور مناطقی را تحت کنترل گرفته‌است. هدف اصلی ترکیه ایجاد یک منطقه حائل خالی از یگان‌های مدافع خلق در امتداد مرز است. اما رسیدن به این هدف به دلیل تعارض منافع بازیگران در منطقه از جمله ترکیه، ایالات متحده آمریکا، روسیه و ایران در آینده قابل پیش‌بینی غیرممکن به نظر می‌رسد.

ویژگی‌های الگوی امنیتی ترکیه بر مبنای بافت جمعیتی و حضور مستقیم نظامی است. منازعه در شمال سوریه، جنوب ترکیه و شمال عراق قومیت‌محور است و عرب‌ها، کردها و ترک‌ها در آن مشارکت دارند. نگاهی دقیق‌تر به آنچه ترکیه تاکنون در این منطقه برپا ساخته‌است این مسئله را ثابت می‌کند. کارزارهای نظامی ترکیه در شمال سوریه باعث ایجاد مناطقی شده‌است که جمعیت عرب در آنها غالب است و در نتیجه حائلی میان نیروهای شبه‌نظامی تحت فرماندهی کردها به‌ویژه نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) با سرزمین‌های ترکیه ایجاد شده‌است. این مناطق نظامی تحت کنترل مستقیم مقام‌های ترکیه‌ای هستند و مدیریت محلی نیز از سوی مقام‌های محلی طرف ترک از جمله در غازی عینتاب، اورفه، کیلیس و انطاکیه صورت می‌گیرد.

مرز ترکیه و سوریه در آینده پیش‌بینی‌پذیر به‌عنوان یک منبع نگرانی در آنکارا تصور خواهد شد. استراتژی ترکیه بعد از ۲۰۱۶ تلاشی بود تا ضعف‌های استراتژی‌های گذشته، یعنی حمایت از شورش گروه‌های اسلام‌گرای سیاسی علیه دولت مرکزی سوریه، جبران شود. بعد از شکست استراتژی قبلی، ترکیه متوجه شد که مرزهایش با سوریه یک آسیب‌پذیری جدی برای کشور است.

به‌رغم تلاش‌ها برای میانجی‌گری میان سوریه و ترکیه برای حل و فصل مسائل مرزی، همچنان این تلاش‌ها ناکام مانده‌است. برخی از مسائل حل‌نشده میان ترکیه و سوریه باقی مانده‌است که باید حل شوند. اگر میانجی‌گری‌ها شکست بخورد، احتمالاً الگوی امنیتی ترکیه استمرار پیدا می‌کند یا حتی برای تامین منافع ترکیه توسعه پیدا خواهد کرد. در هر صورت، حتی اگر روابط دو کشور هم بهبود پیدا کند، باز هم به این معنی نیست که به توافق برسند، بلکه در بهترین حالت آشتی دو دولت به معنای آغاز فرآیندی برای تحول نظام امنیتی در مرزهای شمالی سوریه خواهد بود.

الگوی آمریکا

حضور نیروهای آمریکایی در سوریه را می‌توان به عنوان امتدادی از حضور نیروهای آمریکایی در عراق توصیف کرد. از زمان سرنگونی دولت صدام حسین در سال ۲۰۰۳ تاکنون ارتش آمریکا با چالش‌های بسیاری از سوی مرزهای سوریه مواجه شده‌است که یکی از اصلی‌ترین این چالش‌ها سرازیر شدن جهادی‌های سلفی از شرق سوریه به عراق بود.

به‌‌رغم برنامه عقب‌نشینی از عراق که سال ۲۰۱۱ توسط باراک اوباما طراحی شد، نیروهای آمریکایی در مرز سوریه و عراق باقی ماندند. سازوکار امنیتی که آنها در پیش گرفتند، عمدتاً مبتنی بر حفاظت از مرزها بود. در طول زمان به دلیل ظهور داعش، همکاری با گروه‌های شبه‌نظامی کُرد و توسعه شبکه و نفوذ ایران در سوریه ایالات متحده بیش از پیش درگیر پویایی‌های منازعه سوریه شد.

شکل‌گیری داعش در سال ۲۰۱۳ باعث شد تا فعالیت‌های جهادی سلفی در غرب عراق و شرق سوریه با یکدیگر مرتبط شوند و تهدید بزرگی را برای امنیت منطقه و جهان در قلب خاورمیانه ایجاد کنند. در نتیجه این تحولات ایالات متحده آمریکا یک ائتلاف وسیع برای شکست دادن گروه داعش تشکیل داد. شبه‌نظامیان کردی که تحت نام نیروهای دموکراتیک سوریه می‌جنگیدند با این ائتلاف وارد اتحاد شدند.

با این حال ائتلاف دائمی نبود و از تحولات ژئوپلیتیک در امان نمی‌ماند. هرچند تهدید داعش همچنان استمرار پیدا کرد، اما نیروهای دموکراتیک سوریه مناطق شرق فرات را از دوربین دوران پساداعش نگاه می‌کردند و همچنین نگاهش به منطقه از زاویه نبرد حزب کارگران کردستان با ترکیه بود که از دهه ۱۹۸۰ آغاز شده‌است. در هر دو دیدگاه تحولات نتایج منطقه‌ای بر جا خواهد گذاشت و فقط منحصر به سوریه باقی نمی‌ماند. از دیدگاه آمریکا امنیت در مرزهای شمال شرقی و شرق سوریه، آثار مشخصی در عراق بر جا می‌گذاشت.

درحالی‌که اصلی‌ترین اولویت نیروهای آمریکا جلوگیری از ظهور مجدد داعش است که ممکن است فرآیندی باشد که تا یک دهه دیگر هم طول بکشد، محاسبات دیگری نیز از زمان شکست خلافت داعش در عراق در سال ۲۰۱۷ و در سوریه در سال ۲۰۱۹ به معادله اضافه شده‌اند. نقشه اثرگذاری در مناطقی که در گذشته تحت کنترل داعش بود، حالا تغییر کرده‌است.

مسکو از طریق باقیمانده نیروهای دولت مرکزی در شهر قامشلی مستقر شده‌است و قصد دارد بر پویایی‌های منطقه اثرگذاری کند، در عین حال تهران هم در شهرهای قائم عراق و بوکمال سوریه نفوذش را توسعه داده‌است. آمریکا گذرگاه‌های اصلی ارتباطی سوریه و اقلیم کردستان عراق را از طریق نیروهای دموکراتیک سوریه تحت کنترل دارد و در تنف در نزدیکی مرزهای اردن یک پایگاه نظامی تاسیس کرده‌است. در نتیجه این رویکرد مرزهایی که سوریه را به عراق و ترکیه متصل می‌کند به محل برخورد بازیگران پرنفوذ تبدیل شده‌است.

به همین دلیل است که الگوی امنیتی آمریکا برخلاف الگوهای ایران و ترکیه وارد منازعه با دو مدل دیگر شده‌است. در مجموع الگوهای امنیتی ایران و ترکیه، به صورت اساسی نظام امنیتی یکدیگر را جز پیوندهای تاکتیکی و قابل مدیریتی که متحدان ایران با حزب کارگران کردستان ایجاد کرده‌اند، تهدید نمی‌کنند. ایران و ترکیه با همکاری روسیه در چارچوب فرآیند آستانه در مورد امنیت با یکدیگر هماهنگ شدند.

در عوض حضور آمریکا به چالشی مهم هم برای ایران و هم برای ترکیه تبدیل شده‌است، هرچند که دو کشور دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به واکنش به عقب‌نشینی احتمالی آمریکا دارند. اتحاد آمریکا با نیروهای دموکراتیک سوریه محدودیت‌هایی برای عملکرد ترکیه در شمال و شمال شرقی سوریه ایجاد کرده‌است و حضور آمریکا در امتداد مرز با عراق، چالش استراتژیک بالقوه‌ای را برای تلاش‌های ایران در جهت تضمین رفت و آمد آزادانه نیروهای خودش و متحدانش بین عراق و سوریه ایجاد کرده‌است.

آرایش امنیتی آمریکا در امتداد مرز عراق و سوریه عمدتاً بر مبنای شرکای محلی بنا شده‌است. گروه‌های کرد متحد ایده‌آلی برای جنگ علیه تروریسم تلقی می‌شوند. کردها نخستین قربانیان داعش بودند و نظم نظامی و قابلیت کنترل سلاح درون گروه‌های‌شان باعث می‌شد که شرکای قابل اعتمادی باشند.

یکی از مسائل مهمی که بر اثر رقابت مدل‌های امنیتی ایران، ترکیه و آمریکا در سوریه مطرح می‌شود این است که با پایان یافتن کامل منازعه در سوریه، چه بر سر آن خواهد آمد. درست مانند واقعیت‌های ترکیب جمعیتی در سوریه و تحولاتی که در تجارت و داد و ستد دو سوی مرز اتفاق افتاده‌است، قطعه‌قطعه شدن امنیت مرزی نیز نشان‌دهنده از بین رفتن سازوکار ملی در سوریه است که باعث می‌شود دورنمای تفاهم سوری-سوری که بنیان پایان منازعه در سوریه است، به شدت پیچیده به نظر برسد.

نتیجه‌گیری

مسیر پیش روی سوریه به احتمال زیاد استمرار وضع کنونی خواهد بود که به معنای عدم دستیابی به یک توافق است. این مسئله به دلیل فقدان یک ساز و کار ملی برای حل و فصل مسائل کشور جدی به نظر می‌رسد، آن هم در دورانی که هیچ اجماعی میان قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی وجود ندارد که مشکلات سوریه را به قیمت زیر سوال بردن حاکمیت ملی این کشور مهار کرده‌اند.

اگر این قدرت‌ها همچنان به این معادله شکننده از طریق استراتژی بی‌ثبات مهار پایبند باشند، بعید نیست که با گذر زمان ظهور مجدد مشکلات داخلی در سوریه باعث تغییر رفتار آنها شود یا وضعیت مناطق تحت کنترل‌شان را تغییر دهد. به همین دلیل دور از ذهن نیست که این وضعیت باعث شود تا آنها نهایتاً به یک ساز و کار سوری-سوری برای رسیدن به صلح پایدار رضایت دهند. اما اگر چنین اتفاقی نیفتد، منطقه ممکن است در لبه فروافتادن به تشدید بی‌پایان تنش قرار بگیرد که به صورت دائمی منطقه را بی‌ثبات می‌کند تا همه طرف‌ها به مزایای یک مصالحه دائمی پی ببرند.

ترجمه: شهاب شهسواری

 

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی