آخرین مهمان
«لی میلر»، یک زن آمریکایی بود که به واسطه مادلینگ به عرصه هنر پا گذاشت. مدتی در پاریس بهعنوان مدل به فعالیتش ادامه داد و به جایی رسید که عکسهایش در مجله وُگ به چاپ میرسیدند. دنیای مد و فشن اما، لااقل در زمان جنگ جهانی بیرحمتر از آن بود که بشود در آن رشد کرد، ماند و پیر شد.
«لی میلر»، یک زن آمریکایی بود که به واسطه مادلینگ به عرصه هنر پا گذاشت. مدتی در پاریس بهعنوان مدل به فعالیتش ادامه داد و به جایی رسید که عکسهایش در مجله وُگ به چاپ میرسیدند. دنیای مد و فشن اما، لااقل در زمان جنگ جهانی بیرحمتر از آن بود که بشود در آن رشد کرد، ماند و پیر شد. اینکه میگویم پیر نه آنکه فکر کنید صورتش پر از چین و چروک و کمرش تا شده باشد.
همین که یک پر گوشت به تن مدلی اضافه میشد و زیر چشمش کمی پف میکرد از دور بازی خارجش میکردند و... لی میلر اما بعد از بازنشستگی اجباری از مدل بودن به واسطه دوستی با «من ری» شروع به عکاسی کرد. شانسش زد و دوران عکاس بودنش همزمان با جنگ جهانی دوم شد و به خودش آمد و دید که جنگ در خانهاش را زده است.
اینبار اما او ولکن ماجرا نبود. در لندن خودش را مشغول عکاسی از جنگ کرد و طولی نکشید که چنان در دل جنگ فرو رفت که توانست در وان حمام هیتلر بخوابد و از خودش عکس بگیرد. میلر در دوران جنگ توانست تصاویر تکاندهندهای از جنایت نازیها را به تصویر بکشد و خودش را به عنوان یکی از تاثیرگذارترین عکاسان جنگ در تاریخ ماندگار کند.
با این پیشزمینه شروع به دیدن فیلم Lee به کارگردانی Ellen kuras کردم. قبل از فیلم عکسهای لی را دیده بودم و برایم جذاب بود بفهمم چه چیزی باعث شد که یک مدل مجله وُگ تبدیل به یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین عکاسان جهان شود. فیلم یک درام تاریخی است که براساس زندگی واقعی این عکاس ساخته شده.
«کیت وینسلت» نقش لی را بازی کرده و راستش را بخواهید کمی برای این نقش پیر شده، اما احتمالاً شمای خواننده بهتر از هر کسی میدانید که بعید است به کیت نقشی بدهند و او از پسش برنیاید. درام جلو میرفت و همچنان به جواب سوالم نمیرسیدم تا یک جایی از فیلم وسط جنگ و خرابی درست بعد از آزادسازی فرانسه شوهر لی به دیدنش میآید و از او میخواهد که به خانه برگردد و روایت جنگ را به دست باقی عکاسان بسپارد.
لی اما یکی دو سکانس بعد وقتی علیرغم میل شوهرش به سمت خط مقدم میرفت جواب سوالم را داد. او در دیالوگ عجیبی خطاب به دوستش که از او پرسید «چه شد که برنگشتی و به خط مقدم آمدی؟» گفت: «چون من همیشه آخرین نفر از مهمانی بیرون میزدم.» حالا که به جواب لی و به عکسهای او نگاه میکنم، دوست دارم به او بگویم چه خوب شد که آخرین نفر از مهمانی بیرون زدی.