در مقایسه با جیمی کارتر و لیندون جانسون رؤسایجمهور تکدوره ای آمریکا
جو بایدن با دست پر کنار رفت
اکبر مختاری، کارشناسارشد روابط بینالملل
دهه شصت قرن بیستم میلادی دهه ترور شخصیتهای برجسته در تاریخ آمریکاست. از ترور جانافکندی تا ترور رابرت کندی و مارتین لوترکینگ تنها پنج سال زمان برد. ترور جان.اف.کندی محبوب و کاریزماتیک معاونی را برسر کار آورد که رویاهای بزرگی داشت؛ اما شکست بزرگ در سیاست خارجی او در جنگ ویتنام بخش مهمی از آن رویاها را بر باد داد. جانسون دموکرات وقتی از معاونت رئیسجمهور کندی به ریاستجمهوری رسید؛ تعداد سربازان آمریکایی در جنگ ویتنام را از شانزده هزار نفر به پانصدهزار نیروی نظامی ارتقا داد. افزایش تلفات در جنگ ویتنام با نزدیک به پنجاه هزار کشته دستاوردهای نسبی دیگر او در داخل از جمله ایده جامعه بزرگ را که دنبالکننده رفاه بیشتر برای شهروندان آمریکایی و برابری حقوق سیاهان و سفیدپوستان بود را به محاق برد.
جانسون با افزایش تلفات جنگ ویتنام باز هوس کاندیداتوری دوباره را داشت اما شکست اولیه در نیوهمپشایر به او فهماند که استعفا بهترین کار است و از رویای دوباره رئیسجمهور شدن دست کشید. پس از او نیکسون با شعار ارتقای امنیت برد پرقدرتی را بهدست آورد؛ برد پرقدرتی که در دور دوم خیرهکننده بود.
جیمی کارتر دموکرات دیگری بود که یکدورهای شد. شکست سیاست خارجی او در مورد گروگانگیری ۴۴۴ روزه دیپلماتها در ایران و عدم توانایی در بازگرداندن گروگانها ازیکسو و تورم دورقمی و افزایش قیمت بنزین که برآمده از افزایش قیمت نفت بود، کار اورا در برابر ریگان یکسره کرد. بسیاری نخبگان سیاسی آمریکا چه در حزب دموکرات و چه جمهوریخواه او را در عرصه سیاست خارجی جزو ضعیفترین رؤسایجمهور آمریکا میدانند. اگرچه صلح اعراب و اسرائیل در زمان وی دستاورد ملموسی داشت؛ اما گروگانگیری در سفارت آمریکا در ایران تیرخلاص را به ریاستجمهوری او زد.
اگر کارتر در دور دوم شکست خورد و جانسون در پی ترکشهای جنگ ویتنام فهمید که نمیتواند دوباره نامزد دموکراتها شود؛ اما حالا آمریکا رئیسجمهور کهنسالی دارد که خود عطای ریاستجمهوری دوباره را به لقایش بخشید. اگر زمان کارتر و جانسون شبکههای اجتماعی بودند و حملات بیشتری از سوی این رسانهها نصیب آنها میشد؛ اما جو بایدن در برابر حملات پرقدرت رسانهها و نخبگان رسانهای در حالی انصراف داد که نه ضعف پرقدرت کارتر در سیاست داخلی و خارجی را داشت و نه در جنگ بزرگی بود که خط مقدمش کشته شدن سربازان آمریکایی بود.
جو بایدن پیر میتواند به خود ببالد که توانست رئیسجمهور مدعی خوابآلودگی او، دونالد ترامپ را شکست دهد. دولت وی بزرگترین بیماری فراگیر جهانی در پس از جنگ جهانی دوم را با کمک متخصصان و پخش واکسن زمینگیر کرد. تورم نزدیک به دورقمی شدن بر اثر یارانههای کرونا را تا سهونیم درصد کاهش داد و بورس آمریکا نیز در زمان او ثبات خوبی را تجربه کرد.
جو بایدن در سیاست خارجی اگر نتوانست برجام را زنده کند و یا به تعبیری نخواست برجام قبلی زنده شود؛ اما روسیه را در برابر حمله جهت تصرف اوکراین زمینگیر کرد. زمینگیر کردن روسیه پشت دروازههای کیف آنهم بدون کشته شدن سربازان آمریکایی را میتوان مهمترین دستاورد سیاست خارجی جو بایدن دانست.
رقیب او دونالد ترامپ بارها اعلام کرد اگر من بودم جنگ اوکراین اتفاق نمیافتاد؛ این درحالی است که برای ترامپ اساساً حمایت اقتصادی-نظامی از ناتو محلی از اعراب ندارد و به همین دلیل است که حتی برخی از نخبگان حزب جمهوریخواه را از ریاستجمهوری دوباره او نگران میکند. تفکر جنگ سردی نسبت به روسها هنوز در ذهن بسیاری از آمریکاییها جریان دارد و این همانی است که دونالد ترامپ قائل به پذیرش آن نیست و با سخن از دوستی با پوتین میکوشد ضربات خردکننده واردشده به روسیه پوتین در زمان بایدن را کمرنگ سازد.
جو بایدن هرچقدر در برابر روسها خوب عمل کرد در خروج شتابزده از افغانستان بد عمل کرد. نکته جالب توجه این است که اتفاقاً بایدن در افغانستان همان راهی را پی گرفت که تیم ترامپ بهدنبال آن بودند و آن راه خروج از افغانستان و کاستن از هزینه و بار اضافی اقتصادی در مورد دولتی بود که از نظر آمریکاییها هیچگاه به معنای واقعی دولتی قوی نشد. اگر تصویر حملات اوکراینیها به روسیه برای بایدن دستاورد آفرید؛ در برابرش آویزان شدن افغانها به هواپیمای غولپیکر نظامی درحال خروج از افغانستان ضعف آفرید.
حالا جو بایدن دیگر دریافته است که ادامه کار برای کاندیداتوری دوباره حزب دموکرات جهت ریاستجمهوری برایش دشوار است و سرانجام تحت فشار ساختاری حزب جایش را به معاون پرشورش کامالا هریس سپرد. اما تاریخ آمریکا فراموش نخواهد کرد که جو بایدن بدون دستاورد نبود و یا حداقل دستش در دوران ریاستجمهوری از جیمی کارتر و جانسون پرتر بود؛ حتی اگر شبکههای اجتماعی دائم به ضعفهای فیزیکی و غیرفیزیکی او اشاره کنند.