| کد مطلب: ۱۸۰۱۱

شباهت با «جنبش اصیل منطقه»

چندی پیش، نظری درباره شباهت یک تفکر تندرو در داخل کشور با یک تفکر سلفی در مرزهای شرقی مطرح شد. واکنش‌ها به این مشابه‌سازی متفاوت بود. بعضی با اینکه نام‌شان کنار یک چنین گروهی قرار می‌گرفت، معترض بودند. بعضی هم شاید در دل خوشحال شدند اما در نهایت، آن جمله مرجع ضمیر خود را پیدا کرد. اما مهم‌تر از دعوای مجازی بر سر شباهت تندروهای ایرانی با تندروهای ساکن سرزمین شرقی، این است که بدانیم چرا چنین شباهتی به ذهن رسیده است. مگر رادیکال‌های نوانقلابی چه تفکراتی دارند که می‌شود نام‌شان را کنار «جنبش اصیل منطقه» قرار داد و از قضا، این همسان‌سازی توسط بخش‌های زیادی از مردم نیز پذیرفته شود.

۱- آن گروه اعتقاد به پدیده‌ای به نام عرف ندارد. یک شریعت وجود دارد و همه چیز است. در سایه آن نگاهی که این افراد و تفکر به دین و شریعت دارد، اصولاً چیزی به نام انتخاب تعریف نمی‌شود. افراد جامعه یا می‌پذیرند یا باید بپذیرند. جایی برای گفت‌وگو و تامین نظر اکثریت وجود ندارد. تسامح و تساهل، به رسمیت شناختن و احترام به تکثر در نزد آن گروه جایی ندارد. یک روایت تنگ‌نظرانه از دین خدا دارند که همگان را در تمام شئون مجبور به پیروزی از  آن می‌کنند.

۲- «جنبش اصیل منطقه»، با جامعه مدنی زاویه دارد. در واقع نسخه خود را برای اداره جامعه تکمیل و قطعی می‌داند. به همین دلیل اجازه پا گرفتن تشکل‌های مدنی را نمی‌دهد یا آن‌هایی که وجود دارد را تعطیل می‌کند. فروردین همین امسال بود که وزارت عدلیه کشور همسایه اعلام کرد مسئولان ۷۵ نهاد مدنی، خیریه و دو حزب سیاسی را به دستگاه‌های امنیتی معرفی کرد. یکی از مقامات آنان چندی پیش گفته بود که فعالیت احزاب سیاسی مبنای شرعی ندارد و آن‌ها برخلاف منافع ملی کار می‌کنند. در هر صورت، حزب و تشکل سیاسی و مدنی، برتابیده نمی‌شود.

۳- آن‌ها با زنان درگیر هستند. یک روز آرایشگاه‌های زنانه را تعطیل می‌کنند، روز دیگر انجمن‌هایشان را هدف قرار می‌دهند و یک روز با تظاهرات‌شان برخورد می‌شود. یکی از آن‌هایی که پس از مشابهت‌سازی افکار تندروها با این گروه ناراحت شد، چند سال پیش نوشته بود: «کسی که پول می‌گیرد تن‌فروشی می‌کند و یک نفر دیگر را با خودش در لجنزار فرو می‌برد شرف دارد به کسی که پول می‌گیرد، روسری‌اش را بر می‌دارد و یک جامعه را به لجن می‌کشد. تعبیر فاحشه برای این دو مشترک لفظ است وگرنه کیست که نداند دومی مصداق‌ دقیق‌تری است.»

یکی دیگر از خانم‌های این طیف که در مناظره‌ای اینترنتی ظاهر شده بود، گفت: «من یکبار در جمع دختران عزیز گفتم دختر نازنینم اگر به خودت حق می‌دهی که بدون حجاب و محرک وارد فضای اجتماع شوی و با پسری که دارای غریزه است و خدا این را داده است که اگر نبود اصلاً ازدواج شکل نمی‌گرفت؛ اگر آمد سمت تو و به تو تعرض کرد، توقع نداشته باش که کسی مانعت شود. تو خواستی آزاد باشی و او هم می‌خواهد آزاد باشد. بعد ببینید چه جامعه‌ای می‌شود. آیا این خودخواهی نیست که منِ زن بگویم می‌خواهم آزاد باشم و آن مردی که تحریکش کردم نباشد. نمی‌توانیم بگوییم چشم‌هایتان رو ببندید و به جامعه بیایید. اگر هم که واکنش جسمی و روحی نداشته باشد، بیمار است.» گویا خارج از کشورهای اسلامی همه در حال انجام کار خلاف اخلاق هستند و زندگی‌شان در همین بخش خلاصه می‌شود.

همین خانم در جای دیگری از صحبت‌هایش هم گفت (نقل به مضمون و مرتب شده): «اگر حجاب‌تان را رعایت نکنید، داغ و درفش نداریم و شلاق هم نمی‌زنیم؛ فقط یکسری تنبیهات ملایم برایتان داریم مثل دعوت به یک جایی برای گرفتن تعهد، جریمه مالی و زندان.» وقتی این تفکر تندروهای ماست، چرا از گوشزد کردن شباهت با جنبش اصیل منطقه برآشفته می‌شوند؟ اما از شما متشکر هستم که حضور زنان در کنکور را مثل برادران کشور شرقی ممنوع نکردید.

۴- آن صفت، بیشتر از آنکه نماینده یک گروه سیاسی و حاکم بر یک کشور باشد، نماینده یک طرز تفکر است. یک تفکر متصلب که تصور می‌کند حق و حقیقت را از مسیر خود پیدا می‌کند. در این تفکر، یا طبق آن آموزه‌ها هدایت می‌شویم یا «باید» هدایت شویم. این سوال را از آدم‌های این طیف زیاد پرسیده‌ام که اگر شخص مقابل شما اقناع نشد و نپذیرفت، راه‌حل چیست؟ معمولاً جواب این است که ایکس و ایگرگ مسائل قانونی هستند و نمی‌توان آن‌ها را تغییر داد. اما باید گفت که قانون غیرقابل تغییر وجود ندارد و سازوکارهای تغییر مشخص است اما باید ببینیم «جنبش اصیل منطقه درون‌مان» اجازه می‌دهد به آن فکر کنیم یا نه.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی