| کد مطلب: ۱۷۷۰۳

ملاقات در روزگار مه‌آلود

علی مسعودی‌نیا، نویسنده

ملاقات در روزگار مه‌آلود

کاری به این نداریم که تدبیرهای آشکاری لحاظ شده بود که به‌جای مناظره با نوعی مباحثه همراه با محافظه‌کاری طرف باشیم و نامزدهای محترم و نمایندگان‌شان در شبکه‌های مختلف صداوسیما، جز لحظاتی که دیگر خشم عنان اختیارشان را می‌ربود و تشر و ترکشی نثار هم می‌کردند، به هر دلیل و با توصیه از هر نهادی، حواس‌شان بود که زخم‌های کاری به یکدیگر وارد نیاورند.

اما فارغ از این رویکرد توأم با احتیاط، هر یک از آنان دست‌کم دو یا سه بار (و در بعضی موارد الی ماشاءالله) یکدیگر را به گفتن سخن کذب متهم کردند. ولی درحقیقت برای بنده و شاید شمای شاهد و ناظر، این روایت‌های متعارض و متناقض، چندان منجر به شفافیت بسیاری از مسائل نشد. آن هم مسائلی که ذهن هر شهروند سیاسی یا حتی غیرسیاسی ایرانی را گاه سال‌ها و ماه‌هاست درگیر کرده است.

اساساً دنیای سیاست، دنیای صداقت محض نیست و نمی‌تواند باشد. مصلحت‌ها، ملاحظه‌ها و گاه تاکتیک‌های آن، هرگز براساس راستگویی مفرط لحاظ نشده‌اند. اصلاً اگر قرار باشد همه رو بازی کنند که دیگر دیپلماسی چه معنایی خواهد داشت؟ اما با وجود پذیرش این پیش‌فرض، باز هم ذهن بسیاری از ما به آن حداقل تنویر در باب چند مسئله اساسی نیز نرسیده است. در مورد برجام، ماجرای واکسن کووید، اف‌ای‌تی‌اف، کرسنت، قیمت دلار، بورس، ماجراهای ۹۶ و ۹۸ و رخدادهای دامنه‌دار سال گذشته و بسیاری مسائل مهم دیگر، به هیچ روایت قابل استناد و اعتمادی نرسیدیم.

هر یک از نامزدها روایتی ارائه داد، طرف مقابل آن را نادرست و دروغ خواند. فکر می‌کنم یکی از بزرگ‌ترین معضلات ما در این روزگار، همین مه‌آلودگی مفرط فضاست. از هر رخداد چندین روایت ارائه می‌شود که بقیه آن را نادرست می‌دانند؛ همه فرصتی قانونی برای پاسخگویی به اتهام‌ها و افتراها می‌خواهند و عاقبت اصل روایت در لابیرنت‌های نفوذناپدیر آن گفتمان گم و دست‌نیافتنی می‌شود. بهترین فرضیه در چنین وضعیتی این است که بپنداریم، تمام این عزیزان تنها بازگوکننده‌ی بخشی از واقعیت هستند. بخشی که تبرئه‌شان کند و قصورشان را حداقلی جلوه دهد. همه می‌دانیم که مجموعه‌ی مسائلی که وضع ناگوار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کنونی را رقم زده است، بعید است تنها یک دلیل منحصربه‌فرد داشته باشد و انگشت اتهام را بتوان به سوی یک فرد یا یک دولت گرفت.

پس فرضیه مذکور احتمالاً درست است؛ تمام این معضلات برساخته از یک ناکارآمدی عمومی در تمام ساختارها، سیستم‌ها و افراد است. هیچ‌کس جعبه‌سیاه هیچ بحرانی نیست. بزرگترین چالش پیش روی دولت و قدرت در ایران این روزگار یک تصمیم اساسی خواهد بود: آیا قرار است همین‌طور مه‌آلود و مبهم و فرافکنانه پیش برویم یا قرار است بر حقیقت نوری بتابانیم؟ آیا قرار است رسانه‌های دولتی و مستقل همچنان به اختیار یا به جبر وظیفه‌شان کنترل و محدودسازی ماوقع سیاسی و اقتصادی کشور باشد، یا می‌توان امید داشت به اینکه دولتمردان، عموم مردم را محرم و خودی بدانند؟

بدون عزم و تصمیمی اساسی در این باب، به نظر می‌رسد هرگونه بحث از سیاست به‌معنای عام کلمه بی‌معنا باشد؛ کمااینکه هرگونه ادعای شفاف‌سازی، افشاگری و رمزگشایی نیز با رویکرد فعلی بی‌معنا خواهد بود. تمام این انگ‌ها و اتهام‌ها، از خودباختگی به شرق یا غرب، فسادها و اختلاس‌ها، سیاست خارجی، دلایل بحران‌ها و جنبش‌های اجتماعی، ریشه‌های معضلات اقتصادی و ده‌ها مسئله بنیادی دیگر، در میان نمی‌بود اگر یک روایت جامع کم‌تحریف در اختیار مردم و رسانه‌ها قرار می‌داشت. ولی وقتی هر رخداد دست‌کم دو روایت دارد که هیچ نقطه‌ی مشترکی با هم ندارند، بر چه اساس می‌توان به یکی‌شان بیشتر اعتماد کرد؟

به جراحی اقتصادی و سلاخی اجتماعی، هر نیرویی که به قدرت برسد، اول برای بقای خودش و بعد برای بقای امر سیاسی در ایران، باید تلاش کند که رسانه‌ها از حالت امنیتی و مونوپل خارج شوند و امکان تولید روایت‌های نزدیک به حقیقت را به دست آورند، آن هم بدون هراس از بگیر و ببند. البته بعید است چنین عزمی در کار باشد چون چنان همه‌چیز درهم‌پیچیده شده و پنهان‌کاری چنان خوی نهادینه‌ای بوده طی این سال‌ها که اکثریت سیاسیون به نقطه‌ای رسیده‌اند که گر پرده برافتد، نه تو مانی و نه من. صداوسیما که بعید است، بخواهد یا بتواند حیثیتش را ترمیم و اعتمادی جلب کند. گام اول باید احیای روزنامه‌نگار و روزنامه‌نگاری باشد. حرکت از سمت سیاست مرموز به سمت سیاست قاب کنکاش و تفحص. تا این مه شکسته نشود، تا شایعه‌سالاری و گمانه‌سالاری و تحریف میان دولت و ملت حکم‌فرما باشد، هیچ شکافی ترمیم نخواهد شد.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی