در دنیای تو ساعت چند است؟
درباره حضور سرزده وزیر ارشاد در سالن نمایش
درباره حضور سرزده وزیر ارشاد در سالن نمایش
جشنواره فجر در شرایطی شروع به کار کرد که متولیان اجرای این برنامه از پر کردن یک سالن 900 نفره عاجز بودند. عکسهای افتتاحیه چنان از فضای تئاتر و بدنه اصلی هنر کشور دور بود که تصور میشد چهار نفر سر حافظ ایستادهاند و به بهانهای موفق شدهاند تعدادی میهمان به سالن دعوت کنند. در چند ماه گذشته شرایط کشور به سمتی رفت که خیلی از اهالی هنر به دلایل مختلف از حضور در فضای هنری فاصله گرفتند. نمیخواهم بیانصافی کنم و همه حق را به اهالی هنر بدهم. گاهی اوقات اظهارنظرهایی دیدم و خواندم و شنیدم که مخاطب منصف نمیتوانست همه حق را به هنرمندان بدهد. اما از یک جایی به بعد احساس میشود که متولیان فرهنگی روی قوز افتادهاند و نمیخواهند دل اهالی هنر را به دست بیاورند. واقعیت این است که فضای هنری کشور با اره دادن و تیشه گرفتن و حرفهای قلمبه و سلمبه به پرگار اول برنمیگردد و هر چه این روزها و این فرصتها بگذرد امکان این آشتی سختتر و سختتر میشود.
چند روزی است اخبار جشنواره تئاتر فجر را از خبرگزاریها پیگیری میکنم. براساس اخبار انگار نه انگار بیش از چهل سال است که این جشنواره برگزار میشود. ظاهرا عدهای کار را دست گرفتهاند که از برگزاری مراسم و اجرای تئاتر چیز زیادی نمیدانند. نمیدانند سالن تئاتر جای نوزاد و اطفال نیست. نمیدانند وقتی تئاتر در حال اجراست دوربین فیلمبردار نباید پرژکتور روشن کند. نمیدانند عکاس نباید دستش را روی شاتر بگذارد و رگباری عکاسی کند. نمیدانند... اگر از روی اخبار خبرگزاریها قرار باشد قضاوت کنیم تنور جشنواره هنوز داغ نشده است. در این چند روز وزیر ارشاد در اقدامی تکراری به شکل سر زده به دیدار نمایش روز دهم رفت و در حاشیه این دیدار جشنواره امسال را پررونقترین دوره جشنواره تئاتر فجر خواند. بعد از دیدن چنین اظهارنظری بیانیه روز افتتاحیه وزیر را هم خواندم برای آنکه بدانید در دنیای وزیر ساعت چند است، بخشی از بیانیه را در این ستون عینا مینویسم. «تئاتر مجموعه بیکرانه تصویرها در توازی با حرکت پایدار ماده، در جهان همواره دستخوش تغییر و تحول است، چون هستی ایستا و ثابت نیست. ماهیت هستی تئاتر همواره پویاست. جهان تئاتر دنیای تصاویر
منجمد و فن و تکنیک منفعل و معاملهگری و خودنمایی نیست، بلکه دنیای تصاویر و تفکر و پرسشگری در حال صیرورت و «شدن» است. این «شدن»، سوار بر موجهای کاذب اهریمنساخته، برای بهتر دیده شدن نیست، بلکه «قربانی» شدن در مسلخ عشق است. فنا شدن در فضای اهورایی است. خودکاوی و خودیابی و خداجویی است.»