| کد مطلب: ۳۰۳۴۱

بابانوئل و سپندارمذگان/درباره عکسی از شب‌های کریسمس در خیابان‌های تهران

بابانوئل: آقا راستش با بچه‌ها یک انجمنی تاسیس کردیم، چند تا جلسه هم گذاشتیم، چند شاخه شدیم و کارگروه ترتیب دادیم. کارگروه فضای مجازی روی «سئو» و «اَوِرنِس» جشن و اعیاد کار می‌کنن. یک کارگروه محتوا هم داریم که اکانت پولی‌چت «جی‌پی‌تی» خریدن و مشغول تولید محتوا برای بک لینک و این صحبت‌ها. ولی متاسفانه «پی آر» مون یکم ضعیفه.

بابانوئل و سپندارمذگان/درباره عکسی از شب‌های کریسمس در خیابان‌های تهران

بابانوئل: سلام آقای عکاس من را یادت هست.

من: مخلص شما هم هستم اما به جا نمیارم. راستش من همه جور رفیقی دارم. جسارت نباشه، حتی دزد و ساقی و موادفروش هم می‌شناسم. اما رفیق بابانوئل نداشتم که ظاهراً با وجود حضرتعالی تیک آن هم خورد. 

بابانوئل: (در حالی که ریش سفید از صورت می‌کند) آقا منم فریدون حاجی فیروزِ سر تخت طاووس.

من: به به مخلصم فریدون جان. شما کجا اینجا کجا؟ 

بابانوئل: چی بگم والا شما که از زیر و بم زندگی ما با خبری. الان یکی دوساله که همین موقع‌ها میام اینجا و مشغول می‌شم. بعدش هم یک ماهی استراحت و آخرای بهمن دوباره صورتم را سیاه می‌کنم و ارباب خودم سامبولی بلیک می‌خونم.  

من: خیلی خوشحال شدم از دیدنت. خداروشکر که سرت گرمه اما فریدون جان اینکه شد دو ماه بقیه سال رو چه می‌کنی؟

بابانوئل: آقا راستش با بچه‌ها یک انجمنی تاسیس کردیم، چند تا جلسه هم گذاشتیم، چند شاخه شدیم و کارگروه ترتیب دادیم. کارگروه فضای مجازی روی «سئو» و «اَوِرنِس»  جشن و اعیاد کار می‌کنن. یک کارگروه محتوا هم داریم که اکانت پولی‌چت «جی‌پی‌تی» خریدن و مشغول تولید محتوا برای بک لینک و این صحبت‌ها.  ولی متاسفانه «پی آر» مون یکم ضعیفه. می‌گن بچه‌های مطبوعات می‌تونن کمک کنن. ولی ما هنوز موفق نشدیم. خلاصه که خیلی جای کار داره مثلاً همین هالوین و عید پاک و... اما متاسفانه خیلی بهش پرداخته نشده. 

من: بله (حیرت‌زده)

بابانوئل: خلاصه که خیلی خوشحال شدم از دیدنت حالا می‌خوای یه چندتایی عکس بگیر و برام واتس‌اپ کن. اتفاقاً همین امروز شورای عالی فضای مجازی فیلترش رو برداشته. چراغ اول بی‌فیلتری رو با عکس حاجیت روشن کن.

من: دوربین همراهم نیست فریدون جان. فقط یه چیزی حالا که می‌گی دارید جلسه می‌ذارید یه‌سری ایده هم من دارم؛ مثلاً مهرگان و سپندارمذگان هم بد نیست فک کنم جواب بده. یه ایده‌هایی هم برای «پی‌آر» دارم.  

بابانوئل: دمت گرم آقا، باور کن من این ملاقات را به فال نیک می‌گیرم. اصن شما همیشه واسه ما اومد داشتی. یه روز دوباره بیا عکس بگیر بلکه این کاسبی ما بگیره.  

از فریدون خداحافظی می‌کنم و عرض خیابان میرزا را رد می‌شوم و مرد کاج به دستی را می‌بینم که سعی می‌کند یک کاج دومتری را سوار ۲۰۶ نقره‌ای‌اش کند.

دیدگاه

ویژه تیتر یک