در عصر هوش مصنوعی و رباتها ما چه «کار» خواهیم کرد؟
با عمومی شدن ابزارهای هوش مصنوعی فزاینده (Generative AI) یک ترس عمومی در بازار کار رواج پیدا کرده است که مشاغل امروز و فردای ما توسط هوش مصنوعی و رباتها به یغما خواهد رفت. ترس بیپایه و اساسی نیست، اما پرسش دربارهی اینکه چگونه این اتفاق قرار است رخ دهد، به ما کمک میکند که مواجههی مناسبی با آن لحظه داشته باشیم.

هانا آرنت در کتاب وضع بشر، روزگار زندگی مردمان در یونان باستان را توصیف و نقل میکند که ما در آن زمان شاهد سه شکل از «شغل» بودیم. اولین شکل آن «زحمت» (Labour) بود؛ نوعی از شغل که به نیازهای زیربنایی و عموماً بیولوژیک پاسخ میداد، تلاشهایی از جنس تامین غذا و سرپناه که در یک چرخهای مدامومدام تکرار میشدند.
دومین شکل شغل آن زمان «کار» (Work) بود؛ تلاشهایی که منجر به خلق مصنوعاتی با دوام میشدند، اغلب از جنس ساخت ابزار یا تولید آثار هنری که خود شغل فینفسه دارای معنا بود و حسی از موفقیت در آن تجربه میشد و سومین شکل آن «عمل» (Action) بود؛ شغلی که متشکل از کنشگری در عرصههای عمومی جامعه و اعمال شهروندی بود و تاثیری معنادار و آزادانه در جهان بیرون میگذاشت. قابل حدس است در جامعهی یونان باستان که بردهداری رواج داشت، زحمتها بر دوش بردگان بود و نخبگان جامعه درگیر عمل بودند!
با عمومی شدن ابزارهای هوش مصنوعی فزاینده (Generative AI) یک ترس عمومی در بازار کار رواج پیدا کرده است که مشاغل امروز و فردای ما توسط هوش مصنوعی و رباتها به یغما خواهد رفت. ترس بیپایه و اساسی نیست، اما پرسش دربارهی اینکه چگونه این اتفاق قرار است رخ دهد، به ما کمک میکند که مواجههی مناسبی با آن لحظه داشته باشیم. با روند فعلی توسعهی هوش مصنوعی و اگر یک انقلاب فناورانه دیگر رخ ندهد، بهنظر میرسد که این ابزارها بارها از ما انسانها در انجام تنها «یکسری» از وظایف بهتر هستند. کدام وظایف؟ وظایف تکراری، وظایف قابل پیشبینی، وظایفی که زحمتی از جنس «زور بازو» و پیروی کردن از فرایندهای ازپیشطراحیشده میطلبند.
اگر به همان تقسیمبندی یونانباستان باز گردیم، بهنظر میرسد که بهزودی مشاغلی که از جنس «زحمت» هستند قرار است بهزودی با ابزارهای هوشمصنوعی جایگزین شوند. روندها نشان میدهد که حتی بهزودی «خلق» کردن نیز، اگر شامل «هنر» و «ابداع» نباشد بهزودی توسط ماشینها یا دستکم توسط انسانهایی که میتوانند از این ابزارها استفاده کنند قابل جایگزینی است. خب دیگر چه میماند؟
بهنظر میرسد که «عمل»، آنچه اهالی یونان باستان آن را منحصر به طبقهی اشرافی میدانستند آنچیزی است که قرار است حالاحالاها برای ما مردمان عادی باقی بماند. وظایفی که حل کردن آنها زحمتی از جنس «انتزاع» و «تعمق» میخواهند و اساساً مسئولیتپذیری در برعهدهگیری آن مشاغل معنا میدهد، حالاحالاها قرار است بر گردهی هوش طبیعی و دوش ما انسانها باقی بماند زیرا اساساً ماشینها، رباتها و چیزهای مصنوعی توانایی همدلی ندارند، آگاهی ندارند و نمیتوانند انتزاع کنند و پیچیدگیهای انسانی را درک و هضم کنند.
اگر بنا باشد یک سرمایهگذاری بلندمدت بر خودمان، برای تطابق با مشاغلی که در آینده تقاضا برای آن وجود دارد انجام دهیم، منطقی است که بر آن دسته از شایستگیها و حوزههای شغلی که بین «چندرشته» مختلف مینشیند و توان حل مسئله و «ابداع» دارد تمرکز کنیم. برخلاف ویرانشهرهایی که از آیندهی تکنولوژیک دنیا پیش رویمان میگذارند، بهشرط آنکه از همین امروز به فکر باشیم، میتوان دنیایی را تصور کرد که در آن زحمتها و کارها بر دوش رباتها و ماشینهاست و انسانها آسودهتر درگیر شعر، هنر، فلسفه، تئاتر و جامعه هستند؛ چیزی شبیه به دولتشهر آتن در روزگار یونان باستان!