کتابهای مردی که جهان را تغییر داد
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
تعداد کتابهایی که درباره میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی نوشته شده، اندک نیست و وقتی نام او با رخدادی بهعظمت فروپاشی شوروی گره خورده است، بعید نیست هر محققی که به آن واقعه میپردازد، به گورباچف نیز توجه داشته باشد. با این همه، گورباچف خود نیز نویسنده بود و از او آثاری برجای مانده است که برخی از آنها به فارسی نیز ترجمه شدهاند. در دهههای آغازین ظهور او در عرصه سیاسی جهان و چندینسال پس از سقوط شوروی، بیشتر به گورباچف توجه میشد و مترجمان فارسی نیز سراغ ترجمه آثاری با محوریت او میرفتند. در دهههای اخیر اما او کمتر مورداقبال بازار نشر ایران بود. در ادامه به سهکتاب ترجمهشده از او به زبان فارسی میپردازیم. کودتای اوت مترجم: مجتبی امیری نشر: پاژنگ تعداد صفحات: 210 سال انتشار: 1370 یکی از برنامههای مهم اعلامی گورباچف، «گلاسنوست» یا شفافسازی سیاسی بود که بهواسطه آن آزادیمذهبی و آزادیبیان گسترش و سانسور مطبوعات کاهش پیدا کرد و بسیاری از زندانیان سیاسی آزاد شدند. هدف گورباچف از این برنامه احیای سوسیالیسم بود اما در عمل این فضای باز سیاسی به رشد جریانهای ناسیونالیستی قومی در اتحاد جماهیر شوروی نیز کمک کرد و باعث شد در برخی جمهوریها نظیر استونی، لیتوانی، گرجستان، اوکراین، ارمنستان و آذربایجان، جنبشهای استقلالطلبانه فعال شوند. گورباچف در پاسخ به این بحران شکلگیری معاهده اتحاد جدیدی را پیشنهاد کرد که طی آن فدراسیونی داوطلبانه در اتحاد شوروی سوسیال دموکراتشده ایجاد میشد. این پیشنهاد که با استقبال جمهوریهای آسیایمیانه همراه بود، خشم لایههای تندرو کمونیست در حزب و ارتش را برانگیخت زیرا به نظر آنان نتیجه چنین معاهدهای تجزیه شوروی بود. مخالفان درنهایت در آگوست 1991 دست به کودتا زدند و کوشیدند با عزل گورباچف از امضای این معاهده جلوگیری کنند. گورباچف سهروز در حصرخانگی بود و پس از آن آزاد شد. هشتنفر از رهبران کودتا دستگیر شدند اما گورباچف نیز دریافت، قدرت اینک نه نزد او، بلکه در دستان بوریس یلتسین است. درنتیجه گورباچف در 25دسامبر 1991 استعفا داد و شوروی از هم پاشید. کتاب «کودتای اوت» روایت گورباچف از این ماجراست که چندین ترجمه نیز از آن به فارسی موجود است. دومین انقلاب روسیه ( پراسترویکا) مترجم: عبدالرحمن صدریه نشر: آبی سال نشر: 1369 گورباچف در نوامبر سال 1987 کتابی با عنوان «پراسترویکا» (Perestraika) منتشر کرد. پراسترویکا در کنار گلاسنوست، دوعبارتی بودند که برنامههای اصلاحات اقتصادی و سیاسی گورباچف، با آنها نامیده میشدند. آنچه از پراسترویکا در این میان مراد میشد اصلاحات اقتصادی با کاهش تصدیگری دولتی و افزایش زمینه برای فعالیت بخش خصوصی بود تا به این وسیله اقتصاد شوروی از رکود خارج شود و زمینههای بهبود رفاه عمومی فراهم آید. این رویکرد نخستینبار با اصطلاح «اسکورین» بهمعنای احیا و نوسازی مورد بحث قرار میگرفت اما بعدتر همین اصطلاح پراسترویکا به مهمترین نماد این تحول بدل شد. این اصلاحات با اصلاحات الکلی و بهمنظور کاهش مصرف الکل نزد روسها آغاز شد. طی این امر، قیمت نوشیدنیهایالکلی افزایشیافت و در زمینه نحوهمصرف در اماکن عمومی و نمایش آن در فیلمها نیز محدودیتهایی لحاظ شد. نتیجه طرح البته تعطیلی بسیاری از شرکتهای شرابسازی و انتقال الکل به بازار سیاه بود؛ امری که بهگفته برخی کارشناسان زیانی قریب به 100میلیون روبل نیز به اقتصاد وارد کرد و سرآغاز تحولاتی دیگر شد چنانکه برخی فروپاشی را نتیجه نهایی این تصمیم میدانند. کتاب پراسترویکا البته کتابی صرفا اقتصادی نیست و در آن به تمام مسائل جهانی اعم از مسائل سیاست خارجی، نوع روابط ابرقدرتها با یکدیگر و نیز با جهانسوم پرداخته شده است و رویهمرفته در آن گورباچف میکوشد دورنمای خود از جهانی تحولیافته با راههایی نو را بازتاب دهد و بر لزوم بازسازی فکری جامعه روسیه انگشت تاکید بگذارد. دنیایی رو به دگرگونی
(موسوم به وصیت نامه گورباچف) ترجمه: شهرام همتزاده نشر: نیستان سال نشر: 1400 این کتاب که ازقضا بهتازگی نیز چاپ شده ، به وصیتنامه گورباچف موسوم است و مجموعهای از یادداشتها و نظریههای او درباره رخدادهای سیاسی و اجتماعی روز جهان را شامل میشود. شهرام همتزاده که به ترجمه این کار همت ورزیده، خود مقدمهای مفصل و خواندنی بر آن نوشته و درضمن پاورقیهایی نیز به متن اصلی افزوده است که به بسیاری از ابهامها درباره رخدادها و شخصیتها پاسخ میدهند و در خواندن متن نیز بسیار راهگشا هستند. کتاب شامل بیش از 100فصل کوتاه است که در آنها گورباچف به مسائل و افراد مختلفی پرداخته است؛ از ملاقات با ریگان تا گفتوگو با جرج بوش، از مارگارت تاچر تا هلموت کهل، از ژانپل دوم تا فرانسوا میتران. یادداشتهای کتاب از زبانی روان و در عین حال انتقادی برخوردارند و بسیاری گفتهاند کمتر پیش میآید که رهبری سیاسی از چنین زبان راحت و صریحی استفاده کند. گورباچف در آغاز کتاب به چرایی پرداختن خود به این افراد و روندها میپردازد و مینویسد روزی عکسی قدیمی از خود متعلق به 60سال پیش دریافت میکند و این عکس او را به روزگار جوانیاش پرتاب میکند؛ به آرزوها و برنامههایی که آن زمان همچون هرفرد دیگری در چنین سنی داشته. گورباچف سپس میافزاید: «آیا آن زمان میتوانستم فکرش را بکنم زندگیای خواهم داشت که قسمت اعظم قرنبیستم را دربر خواهد گرفت و بخش مهمی از آن وارد قرن21 میشود و این سالها، رویدادهایی را در دلخود جای خواهند داد که کشور ما و دنیا را تا حدی باورنکردنی تغییر خواهند داد و من و همنسلانم محکوم به ایفای نقش مهمی در این حوادث هستیم؟» او سپس به این سوال خود اینگونه پاسخ میدهد: «البته که نه. ولی تاریخ اینگونه رقم خورد و سرنوشت من چنین شد. حافظهام دائم مرا به سالهای پراسترویکا میبرد؛ در آن سالها مهمترین چیز چهبود؟ شکی ندارم که گلاسنوست، آزادیبیان و پایان «جنگ سرد». آنچه حاصل شد، ماحصل تلاشهای افراد بسیاری بود. در این کتاب میخواهم از آنها یادی کنم و تصویرشان را در قاب رویدادهای تاریخی آن سالها ترسیم کنم.»