نیاز فوری ایران به تحول
از ماه ژوئن تاکنون، مهمترین تحول ارتقای علی لاریجانی به عنوان رئیس [دبیرخانه] شورای عالی امنیت ملی بود. لاریجانی به عنوان یک نیروی درون نظام با سابقه پرفراز و نشیب در سالهای اخیر، امروزه به عنوان یک میانهرو معرفی شدهاست که در مقابل ایدئولوگهایی قرار میگیرد که بر مقاومت پافشاری میکنند.

ایران به جای پذیرش نیاز به تحول در سیاست خارجی، همچنان با کلمات بازی میکند. قانون اصلی در نظام جمهوری اسلامی این است که قدرت در اختیار «خودیها» باشد. از ماه ژوئن تاکنون، مهمترین تحول ارتقای علی لاریجانی به عنوان رئیس [دبیرخانه] شورای عالی امنیت ملی بود. لاریجانی به عنوان یک نیروی درون نظام با سابقه پرفراز و نشیب در سالهای اخیر، امروزه به عنوان یک میانهرو معرفی شدهاست که در مقابل ایدئولوگهایی قرار میگیرد که بر مقاومت پافشاری میکنند.
او از واشنگتن خواستهاست که به خطوط قرمز ایران احترام بگذارد و تاکید کردهاست که «مسیر مذاکرات با ایالات متحده آمریکا بسته نشدهاست.» درحالیکه بحث در تهران در مورد نحوه مواجهه با غرب ادامه دارد، مسئله اصلی همچنان پابرجا باقی ماندهاست. وزارت امور خارجه ایران به صورت ساختاری واکنشگرا است و در محاصره قدرتهای بزرگتر قرار گرفتهاست و به ندرت میتواند دستور کار را مشخص کند. این مجادله درحالیکه مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، برای سفر به نیویورک و سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل آماده میشود، به مسئلهای فوریتر تبدیل شدهاست.
مشکلات روزافزون اقتصادی، نظم شکننده داخلی و قرار گرفتن در آستانه بازگشت قطعنامههای تحریمی شورای امنیت، نیاز به نتایج ملموس دیپلماتیک را افزایش دادهاست. امید این است که بازگشت لاریجانی به شورای عالی امنیت ملی باعث شود روند تصمیمسازی تسریع شود و تصمیمها از حمایت حداکثری ساختار نظام برخوردار باشد.
اگر ایران نتواند تا پیش از رسیدن پزشکیان به نیویورک موضع روشنتری برای خود تعریف کند، آنگاه این مخاطره وجود دارد که دوباره وارد یک چرخه آشنای همیشگی شویم: سخنرانیهای پرطمطراق در خارج، بنبست در داخل و یک پرونده هستهای که بین نهادهای مختلف دست به دست میشود و همزمان ایران همچنان چشم به راه وعده کمرنگتر شده کمک از طرف شرق است.
سفر اخیر پزشکیان به چین، نمادی از آن چیزی بود که تهران به آن «نگاه به شرق» میگوید. تبادلهای تجاری با ارزهای بومی، وعدههای همکاری و مواضع گرم همبستگی. اما مسکو در بهترین حالت فقط میتواند برای تهران زمان بخرد، نه اینکه تضمین امنیتی دهد و البته چین نیز ارزش را در تجارت میبیند و نه حفاظت. بدون تحولات عظیم، دورنمای روشنی وجود ندارد. اسنپبک در اواخر ماه سپتامبر یا اوایل اکتبر عملی میشود، چین و روسیه آن را به رسمیت نمیشناسند و لبههای آن را کُند میکنند. ایران بیش از پیش بر شبکههای خاکستری و مسیرهای غیردلاری تکیه میکند و مشکلات اقتصادی تعمیق میشود و مسیر امنیتی در راستای بحران کنترلشده باقی میماند و وارد یک جنگ تمامعیار نمیشود و این الگو باقی خواهد ماند.
مسیر جایگزین نیازمند جسارت سیاسی است. ضروری است که نظام همین حالا، پیش از اینکه اسنپبک عملی شود، اجازه بازرسیهای هستهای دقیق را بدهد و در عین حال دولت پزشکیان باید محدودیتهای یک معامله واقعی را بر روی رفع تحریم واقعی به ازای محدودیتهای قابل راستیآزمایی که نتایج ملموس داشتهباشد و تنها وعدههای توخالی نباشد، بررسی کند. روسیه و چین میتوانند برای رسیدن به چنین توافقی برای ایران زمان بخرند، اما نمیتوانند جایگزین توافق باشند. همزمان دیدگاه ایران به بازدارندگی هم باید دچار تحول شود. موشکها و گروههای نیابتی دیگر برای حفاظت از سرزمین ایران کافی نیستند.
در عوض ثبات اقتصادی و همبستگی اجتماعی میتواند حفاظت بیشتر با هزینه کمتر ایجاد کند. حتی پزشکیان هم بر این نکته تاکید کرده و گفتهاست که بدون اتحاد ملی، سلاحها توانمندی چندانی ندارند. ایران همچنان گزینههایی در اختیار دارد. اما اصلیترین گزینش، انتخاب میان شرق و غرب نیست، بلکه این گزینه است که آیا آمادگی کوتاه آمدن دارد یا نه.
اگر غرب بار دیگر مانند سال ۲۰۱۵ وارد تعامل شود، واگذار کردن اهرم محدود هستهای به ازای دریافت رفع تحریمها و مسیر بازگشت به اقتصاد جهانی، پرهزینه، جنجالی و قابل بازگشت خواهد بود اما این هزینهها بر چرخیدن به دور خود و امید بستن به اینکه جنگهای محدود میماند و امید داشتن به اینکه موضعگیریهای تشریفاتی به حفاظت استراتژیک تبدیل میشود، ارجحیت دارد. اگر ایران نمیخواهد به کانونی برای رقابتهای قدرتهای جهانی تبدیل شود، آنگاه تنشزدایی قابل راستیآزمایی در مقابل کاهش تحریم واقعی هزینهای است که باید برای کنترل سرنوشت خود پرداخت کند.