| کد مطلب: ۵۴۲۹۰

فروپاشی خانه و معنا/فائوستو پاراویدینو در نمایشنامه چند لایه بیماری خانواده میم نشان می‌دهد بحران خانواده، نه پدیده‌‌ای اجتماعی، که موضوعی اگزیستانسیال است

«بیماری خانواده میم» اثری چندلایه است از مشکلات یک خانواده که می‌توان در سطح وسیع‌تری چون نمونه‌ای کوچک از جامعه نیز به آن نگاه کرد.

فروپاشی خانه و معنا/فائوستو پاراویدینو در نمایشنامه چند لایه بیماری خانواده میم نشان می‌دهد
بحران خانواده، نه پدیده‌‌ای اجتماعی، که موضوعی اگزیستانسیال است

«بیماری خانواده میم» اثری چندلایه است از مشکلات یک خانواده که می‌توان در سطح وسیع‌تری چون نمونه‌ای کوچک از جامعه نیز به آن نگاه کرد. آن بیماری‌ای که پاراویدینو از آن صحبت می‌کند، فقط البته یک بیماری نیست. در این اثر، بیماری برای هر شخصیت به‌صورت جداگانه و از زبان دکتری روایت می‌‌شود که گاه حضوری مستقیم دارد و نقش راوی را ایفا می‌کند. بااین‌همه خود بیماری‌ها نیز به‌تنهایی معضل اصلی نیستند؛ گویی بحران‌های خانواده‌ میم گسترده‌تر از بیماری‌ها هستند؛ هرچند ریشه در همان‌ها دارند.

نمایشنامه درباره‌ خانواده‌ای است که پس از مرگ مادر، دچار بحران‌هایی شده است. لوئیجی که پدر خانواده است، دو دختر به‌نام ماریا و مارتا و پسر کم‌سن‌وسال‌تری به‌نام جانی دارد. دکتر از همان صفحات نخست از پدر به‌عنوان بزرگترین مشکل یاد می‌کند که زندگی مارتا و دیگران را غیرقابل تحمل کرده است. پدر نقش سنتی خود را در خانواده از دست داده و این موضوع یکی از بیماری‌های خانواده‌ آن‌هاست.

مادر نیز گویی افسردگی داشته و بر اثر خودکشی درگذشته است. در فقدان مادر و با پدری که در  حال فروپاشی تدریجی است، ماریا پا به عرصه‌ عشق می‌گذارد اما این رابطه نیز بر بستر تهدید‌ها و تزلزل‌های درونی خانواده شکل می‌گیرد؛ گویی عشق نیز در چنین خانواده‌ای بیمارگونه است و معنای حقیقی خود را از دست می‌دهد. داستان در موقعیتی ساده شروع می‌شود، پزشک محلی به‌عنوان راوی، واسطه شناخت ما از خانواده می‌‌شود و آرام‌آرام فضا به‌سمت تراژدی‌ پیش می‌رود.

یکی از نقاط‌قوت اثر، قدرت نمادپردازی آن است. پاراویدینو در خانواده‌‌ای بزرگ شده است که همه پزشک بوده‌اند و به‌همین‌دلیل او آشنایی خوبی با بیماری، درد و رنج دارد. بیماری البته فقط به وضعیت پدر محدود نیست بلکه به قلمروهای گسترده‌تری هم اشاره دارد؛ نابسامانی نقش‌ها، فروپاشی ارتباط میان اعضاء، فقدان معنا و احساس ناامنی در فضای خانه. پاراویدینو موفق می‌‌شود با استفاده از صحنه‌های ساده اما با دیالوگ‌های پرمحتوا، تصویری از بحران خانواده در دنیای معاصر عرضه کند؛ جایی‌که خانه دیگر پناهگاه نیست بلکه عرصه‌ای از تعارض و آشفتگی است.

همچنین می‌توان در سطح دیگری به این نمادپردازی پرداخت. اگر خانواده نهادی کوچک از یک جامعه باشد، می‌توانیم آن را در این اثر همچون جامعه‌ای بدانیم که پایه‌های آن متزلزل و سست است و هرچه تلاش کنیم که پایه‌های محکم و جدیدی بر آن‌ بسازیم، باز هم سقوط خواهد کرد.

زبانی میان سخن عادی و تک‌گویی روانکاوانه

زبان نمایشنامه، موقعیتی میان سخن عادی و مونولوگ‌های روانکاوانه دارد. این حالت باعث می‌‌شود خواننده، هم با شرایط ملموس شخصیت‌ها رو‌به‌رو شود، هم با ابعاد ذهنی و درونی‌شان. جانی در گفت‌و‌گو با ماریا می‌گوید: «آدم تو مدرسه یاد می‌گیره تگرگ بده چون انگورو خراب می‌کنه، مه بده چون بابا رو وقتی داره از سرکار برمی‌گرده کلافه می‌کنه و برف فقط برای محافظت از گندم خوبه. این‌ها همه اشتباهه. انسانو محور فرض می‌کنن. فاشیستیه. (فکر می‌کند.) اما بعد از مدرسه‌ ابتدایی دیگه آدم بهش فکر نمی‌کنه.» در جایی دیگر مارتا خطاب به لوئیجی می‌گوید: «یه زمانی مریض نبودی. دنیا نیست که داره عوض می‌شه، تویی که عوض شدی.»

نکته‌ دیگری که در اثر به‌چشم می‌آید، نقش پزشک و فضای پزشکی است. پزشک محلی که در شروع نمایشنامه حضور دارد، نماد ورود یک عنصر بیرونی به فضای بسته‌ خانواده است. این عنصر نه‌تنها به‌عنوان واسطه‌ روایت، بلکه به‌مثابه شاهدی از فروپاشی معنایی خانواده عمل می‌کند. پزشکی که دیگر فقط درمانگر نیست، بلکه مراقب ناگزیر زوال یک ساختار خانوادگی است. این تقابل میان مراقبت و زوال، میان حرفه‌ای که قرار است سلامت را تضمین کند و وضعیتی که سلامت خانواده از آن تهی می‌شود، یکی از جذاب‌ترین تم‌های نمایشنامه است.

پایان رهاشده؛ ضعف اثر یا انتخاب نویسنده؟

 با وجود ارزش‌های نمایشی و قدرت فضاسازی پاراویدینو، «بیماری خانواده میم» در برخی بخش‌ها از انسجام مفهومی و تعادل لحن دور می‌شود. اثر در میانه‌ راه، میان نمادگرایی و واقع‌گرایی معلق می‌ماند و شخصیت‌ها گاه به تکرار و انفعال می‌رسند. همچنین ترجمه‌ فارسی هرچند وفادار است، ولی از انتقال عاطفه و طنز ایتالیایی بازمانده است. پایان اثر، نه از جنس ابهام خلاق بلکه از جنس رهاشدگی است و شاید همین رهاشدگی، تصویری از خانواده‌ مدرن باشد که نویسنده خواسته یا ناخواسته ترسیم می‌کند.

درنهایت «بیماری خانواده میم»، ما را وادار می‌کند نگاهی دوباره به مفهوم خانه و پیوندهای انسانی داشته باشیم. پاراویدینو از دل یک خانواده‌ کوچک، روایتی جهان‌شمول از تنهایی و فروپاشی را خلق می‌کند. بیماری در این اثر فقط در بدن پدر نیست؛ در روابطی ا‌ست که دچار فرسودگی، تکرار و بی‌معنایی شده‌اند. خانه ـ که در سنت ادبی و فرهنگی، نماد آرامش و پناه است ـ در این نمایش به صحنه‌ اضطراب و گریز بدل می‌شود.

ناتوانی انسان مدرن در زیستن با دیگری

اثر در ظاهر ساده و معمولی پیش می‌رود اما در لایه‌های زیرین، نوعی تأمل فلسفی بر ماهیت «زیستن با دیگری» را شکل می‌دهد. مرگ مادر، سکوت پدر و سردرگمی فرزندان، استعاره‌ای از نسلی است که در میان گذشته و آینده، ریشه و میل، در رفت‌وآمد است و نمی‌داند کدام را انتخاب کند. در چنین جهانی، بیماری دیگر امری فردی نیست، بلکه به نظامی از روابط و ارزش‌ها سرایت کرده است.

پاراویدینو با این نمایشنامه نشان می‌دهد که بحران خانواده، نه پدیده‌ای صرفاً اجتماعی بلکه موضوعی اگزیستانسیال است؛ نشانه‌ای از ناتوانی انسان مدرن در برقراری گفت‌وگو، هم با دیگری و هم با خویشتن. شاید به‌همین‌دلیل است که خواندن این اثر تجربه‌ای تسلی‌بخش نیست، بلکه آیینه‌ای‌ است تلخ در برابر خواننده. «بیماری خانواده میم» ما را درمان نمی‌کند اما وادارمان می‌کند به تماشای زخم‌ها بنشینیم و شاید همین مواجهه، آغاز درمان باشد.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین
آخرین اخبار