مادرانگی «شیرین»/مروری بر کارنامه هنری شیرین یزدانبخش که در ۷۷ سالگی درگذشت
شیرین یزدانبخش، بازیگر سینما و تماشاگر حرفهای تئاتر ایران که اهالی هنر کشور از آن بهعنوان «خاله» تئاتر و «مادر» سینما یاد میکردند، چهارم دیماه در سکوت خبری خودخواسته درگذشت و به خاک سپرده شد.
شیرین یزدانبخش، بازیگر سینما و تماشاگر حرفهای تئاتر ایران که اهالی هنر کشور از آن بهعنوان «خاله» تئاتر و «مادر» سینما یاد میکردند، چهارم دیماه در سکوت خبری خودخواسته درگذشت و به خاک سپرده شد. یزدانبخش، تجربه کلاس بازیگری و تمرین تئاتر نداشت، اما عشق عمیق و بیپایانش به هنر، او را به تماشاگر حرفهای و فعال تئاتر و موسیقی تبدیل کرده بود.
حضور شیرین، گرم و صمیمی او در تالار وحدت، تئاتر شهر، تماشاخانه ایرانشهر و سینما ماندانا همواره به هنرمندان انرژی و دلگرمی میداد. آشنایی با افشین هاشمی، مسیر متفاوتی برای این تماشاگر ثابت نمایشهای تئاتر شهر رقم زد و پای او را به سینما باز کرد؛ مسیری که برای او، دریافت جایزه و نامزدیهای متعدد در جشنوارههای فیلم فجر بههمراه آورد.
او متولد دیماه ۱۳۲۷ بود و ۳۲ سال بهعنوان کارمند اداره دخانیات فعالیت کرد. پس از بازنشستگی و با نقشآفرینی تاثیرگذار در فیلم «بوسیدن روی ماه»، احترامالسادات را که ۲۰ سال منتظر فرزند خود است تا از جبهه برگردد، برای همیشه در حافظه تماشاگران سینما ثبت کرد و بعدها جایگاه مادرانه او در سینمای ایران تثبیت شد. مادری که در واقعیت مادری را تجربه نکرد، اما آن را بهصورت باورپذیر و دلنشین در قاب سینما بازی میکرد؛ از مادر خونسرد «ابد و یک روز» گرفته تا مادر مهربان «آشغالهای دوستداشتنی».
ورود یزدانبخش به سینما، تصادفی و با دعوت افشین هاشمی برای ایفاینقش در فیلم «لطفاً مزاحم نشوید» رقم خورد. او در این فیلم، نقش همسر پیرمردی را بازی میکند که این دو بهدلیل بیاعتمادی به غریبهها اجازه ورود تعمیرکار تلویزیون را به خانهشان نمیدهند و از او میخواهند تعمیر را پشت در و حفاظ آهنی انجام دهد.
این نقشآفرینی در اولین تجربه سینمایی، توجه جامعه هنری را جلب کرد و به اعتقاد منتقدین، یزدانبخش در آن نقش، شمایلی انسانی و ملموس از پیرزنی در موقعیتهای ساده اما پرمعنا بهتصویر کشید و برایش سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از بیستوهشتمین دوره جشنواره فیلم فجر را به ارمغان آورد. بازی طبیعی، روان و باورپذیر در نقش مادر، بعدها در فیلمهای «جدایی نادر از سیمین» و «برف روی کاجها» تکرار شد؛ اما تکراری نشد.
حتی ایفاینقش تحسینبرانگیزش در فیلم «ابد و یک روز» نامزدی دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم زن از سیوچهارمین دوره جشنواره فیلم فجر را برای او بههمراه داشت. آنچه بازی شیرین یزدانبخش را متمایز میکرد، سادگی و پرهیز از اغراق بود. او از آندسته بازیگرانی نبود که با دیالوگهای پرشمار یا احساسات نمایشی دیده شود، بلکه قدرت اصلیاش در انتقال حس از طریق جزئیات رفتاری، لحن صدا و نگاه خلاصه میشد. همین ویژگی باعثشد نقشهایش، حتی اگر کوتاه بودند، در ذهن مخاطب باقی بمانند.
یزدانبخش درباره ورودش به سینما میگفت که اگرچه تجربهای نداشت، اما حضور طولانیاش بهعنوان تماشاگر حرفهای باعث شد که هنگام بازی جلوی دوربین راحت باشد و بتواند احساسات پیچیده شخصیتها را منتقل کند. او هرگز برای بازیگری برنامهریزی نکرد و بیشتر نقشهایش بهواسطه روابط دوستانه و احترام به کارگردانان انتخاب شد.
خود او میگفت: «من یک کارمند پیشکسوت هستم، نه یک بازیگر پیشکسوت.» شیرین یزدانبخش که استعداد چشمگیری در بازیگری داشت، بارها عشق خود را «تماشا کردن» اعلام کرده بود؛ عشقی که از سالهای کودکی در جان او ریشه دوانده بود و با شور و علاقه پای تماشای آثار هنری میکشاندش. حتی بازیگری هم این عشق را از او نگرفت و با وجود پیشنهادهای متعدد برای بازی در تئاتر، ترجیح داد تا بهدلیل نیاز به انرژی جسمانی بالا و طولانیبودن تمرینها، در این عرصه حضور نداشته باشد.
او همیشه جایگاه تماشاگر حرفهای را برای خود محفوظ نگه داشت. این چهره دیرآشنا اما ماندگارعرصه بازیگری، در سالهای پایانی عمرش با مشکلات جسمانی دستوپنجه نرم کرد. او از مهرماه ۱۴۰۴ دچار سکته مغزی شد و علاوه بر مشکلات قلبی و تنفسی، تصمیم گرفت این موضوع را رسانهای نکند.
نهایتاً شامگاه چهارم دیماه ۱۴۰۴ بهدلیل عوارض ناشی از سکته مغزی، در آستانه ۷۷ سالگی درگذشت و بنا به درخواست خودش، مراسم خاکسپاری او بدون اطلاعرسانی عمومی در قطعه ۷۰ بهشت زهرا برگزار شد. شیرین یزدانبخش نهفقط با بازیگری بلکه با مهربانی، تواضع و عشق بیپایانش به هنر، تصویری ماندگار از مادرانگی در سینمای ایران بهیادگار گذاشت.