در فقدان جشنبودگی جشنواره
امسال هم جشنواره تئاتر فجر به پایان رسید و به مانند رسم مألوف این سالها، امیدها و سرخوردگیهایی را باعث شد.
امسال هم جشنواره تئاتر فجر به پایان رسید و به مانند رسم مألوف این سالها، امیدها و سرخوردگیهایی را باعث شد. جشنوارهای که فاقد جلسات نقدی و تحلیل بعد از اجراها بود و بهلحاظ بودجه برگزاری با علت شرایط مالی کشور که تحت تحریمهای بینالمللی این روزها گرفتار رکود تورمی است و لاجرم بودجهاش محدود بوده و نمیتوانسته رضایت چندانی را برای اغلب گروههای شرکتکننده در بخشهای مختلف جشنواره به ارمغان آورد. فیالمثل در روز ماقبل آخر جشنواره که پنجشنبه یازدهم بهمنماه باشد، یک گروه جوان اجرایی از کشور تونس با نمایش «گودزیلا: پدیده» به ایران سفر کرده بود تا در سالن اصلی تئاتر مولوی به اجرا بپردازد.
اما شوربختانه این گروه جوان و پرانگیزه، بعد از اجرا مجبور بود بلافاصله در روز جمعه، ایران را به مقصد تونس ترک گوید؛ چراکه برگزارکنندگان جشنواره، تنها برای یکشب امکان اسکان و پذیرایی را برای این گروه تونسی در نظر گرفته بودند و آنچنان که باید شرط مهماننوازی را رعایت نکردند. به هر حال با نگاهی به گذشته میتوان حسرت حضور گروههای مهم تئاتری و هنرمندان تاثیرگذار عرصه تئاتر جهانی را در چند دوره اخیر جشنواره مشاهده کرد.
کیست که اجراهای چالشبرانگیز روبرتو چولی را در دهه 80 شمسی، همچنین اجرای رشکبرانگیز «هملت» اوسترمایر را در ادوار گذشته جشنواره مشاهده کرده باشد و در قیاس با این روزها و حضور گروههای اغلب گمنام خارجی، حسرت آن روزها را نخورد و غمگین نشود. گویا امکان مراوده با کمپانیهای مهم تئاتری در این زمینه چندان مساعد نیست و باید بیشازپیش به انزوای فرهنگی تئاتر کشور عادت کرد.
اما در زمینه مشارکت گروههای داخلی و آثاری که پیش از این در تئاتر بدنه بر صحنه رفته بودند، میتوان نکاتی را برشمرد و از اجراهایی گفت که در طول سال 1403 اجرای عموم داشتند و اغلب با استقبال مخاطبان روبهرو شده بودند و بهنوعی برآیندی از کلیت تئاتر رسمی کشور محسوب میشدند. البته اجراهایی هم از شهرهای دور و نزدیک در جشنواره مشارکت داشتند که بهدلیل عدمبرگزاری جلسات نقد و تحلیل، چندان که باید بهلحاظ کیفی و زیباشناسانه مورد سنجش عرصه عمومی قرار نگرفتند و یحتمل بهزودیزود از یادها بروند و به تاریخ مدفون سپرده شوند.
اغلب این اجراها از طیفهای مختلف فکری و شیوههای متکثر اجرایی بودند و تا حدودی توانستند برآیندی از پیدا و پنهان تئاتر حرفهای کشور باشند. این دوره سعی شده بود برگزاری بخشهای مختلف با نظمی مناسب همراه باشد. اما همچنان بهنظر میآید دیوارهایی که بر گرد تئاتر شهر بهعنوان بهسازی و تعیین تکلیف حریم تئاتر شهر در نظر گرفته شده، بر کیفیت برگزاری جشنواره اثر گذاشته و استقبال مخاطبان را تا حدودی کم کرده باشد. درنهایت میتوان گفت، بضاعت تئاتر ایران در این سالها وضعیت پارادوکسیکالی به خود گرفته است.
از یکطرف ترجمه متون نظری مطالعات اجرا به همراه امکان تماشای آنلاین تئاترهای مهم بینالمللی، جوانان پرشور تئاتری را مترصد جسارت و تجربهورزیهای قابل اعتنا کرده، اما از طرفدیگر بهدلیل مشکلات مالی اغلب گروههای تئاتری، شاهد فراگیری ساختن تئاترهایی کمهزینه و بیمسئله هستیم که نتیجهاش را در کیفیت آثار داخلی شرکتکننده در جشنواره امسال مشاهده کردیم.
نکته انتقادی اینکه در این سالها، برگزاری جشنواره بیش از آنکه بر جشنبودگی خویش تکیه کند و خصلت کارناوالی خود را به رخ سیاستمداران بکشد، بدل بهنوعی از انجام وظیفه و رفع تکلیف شده که نمیتواند امیدهای تازهای برای انبوه مخاطبان خسته از ملال زمانه خلق کند و اینکه دیر زمانی است، تئاتر حرفهای مسیرش را از وادی جشنواره جدا کرده و بعضی اجراهای موفق در گیشه ترجیح میدهند در طول برگزاری جشنواره به کار خود ادامه داده و پذیرای مخاطبان خاص خودشان باشند.
به دیگر سخن سالهاست که جشنوارهزدایی از تئاتر بدنه در حال اتفاق افتادن است و بسیاری از گروههای تئاتری انگیزهای برای مشارکت در این رخداد مهم فرهنگی ندارند. بنابراین مدیران فرهنگی کشور میتوانند به آسیبشناسی این مسئله پرداخته و چرایی کمفروغی این روزهای تئاتر جشنوارهای را بررسی کنند. بهترین پیشنهاد به برگزارکنندگان جشنواره بیشک فاصله گرفتن از پرداختن به امور تکراری و عزیمت بهسوی برگزاری جشن و بهراهانداختن کارناوال در سطح شهرهاست. رفتن هنرمندان بهسوی میدانهای شهر و برپایی تئاتر در آگورا.