| کد مطلب: ۴۲۲۳۷

جنگ زیبایی ندارد/سینمای کیارستمی در دهه ۱۳۶۰ از مسیری متفاوت به صلح و انسانیت می‌‏رسد

کیارستمی از آغاز مستقل و متفاوت بود و نه پیش از انقلاب، نه بعد از آن دنباله‌روی هیچ جریان جا‌افتاده‌ سیاسی و حتی سینمایی نشد. او راه خودش را کوبید و هموار کرد و البته بعدتر برخی در آن راه حرکت‌هایی مقطعی بروز دادند اما انگار کیارستمی، نه به مرید‌بودن علاقه‌ای داشت، نه به مرادشدن.

جنگ زیبایی ندارد/سینمای کیارستمی در دهه ۱۳۶۰ از مسیری متفاوت به صلح و انسانیت می‌‏رسد

کیارستمی از آغاز مستقل و متفاوت بود و نه پیش از انقلاب، نه بعد از آن دنباله‌روی هیچ جریان جا‌افتاده‌ سیاسی و حتی سینمایی نشد. او راه خودش را کوبید و هموار کرد و البته بعدتر برخی در آن راه حرکت‌هایی مقطعی بروز دادند اما انگار کیارستمی، نه به مرید‌بودن علاقه‌ای داشت، نه به مرادشدن. پیش از انقلاب یکی از گزینه‌های پیش روی سینمای کیارستمی، همراهی با «موج نوی سینمای ایران» بود. هرچه باشد تیتراژ «قیصر» را او ساخته بود.

انتخاب او اما چنین سینمایی نبود. بعد از انقلاب هم که به‌کلی وضع فرق کرد و فیلمسازی حتی برای کارگردانی چون کیمیایی به‌عنوان شاخص‌ترین سینماگر همراه انقلاب ۵۷ دشوار شد. کیارستمی نظیر بسیاری دیگر از کارگردانان در یک دوراهی دشوار قرار گرفت؛ یا قید فیلمسازی را بزند یا تن بدهد به آن سینمای خاص و تبلیغاتی مورد پسند حکومت که در آثار اولیه محسن مخملباف چون «توبه نصوح» دیده می‌شد.

راه سوم

انتخاب کیارستمی ـ و البته نه‌فقط او، بلکه بسیارانی ـ این بود که به راه سوم برود. در آن دوره یعنی دهه ۱۳۶۰ سیاست‌های حاکم بر فارابی بیشتر به دنبال سینمایی معنوی ـ ‌مذهبی بود و وقتی این امر با جنگ عراق و ایران توأمان شد، بستری مهیا می‌ساخت برای ساخت فیلم‌هایی جنگی، اما شعارزده. با این همه مروری بر مهمترین فیلم‌های جنگی در ایران نشان می‌دهد که نه همه فیلم‌های سینمای جنگ، شعاری از آب درآمدند، نه می‌توان مدعی شد که هیچ ارزش هنری در آن سینما وجود نداشت.

کیارستمی اما همانطور که گفته شد، نه فیلم جنگی ساخت، نه فیلم معنوی‌ ـ مذهبی اما دست به انتخابی هوشمندانه زد که هم ریشه در تجربه‌ سینماگری او پیش از انقلاب در کانون پرورش فکری داشت و هم با اقتضائات سانسور در سینمای ایران بعد از انقلاب سنخیت داشت. او مثل اکثر آثار پیشین‌اش، کودکان را در مرکز توجه قرار داد و در «خانه دوست کجاست؟» با انتخاب لوکیشن فیلم در شمال ایران و انتخاب عنوان فیلم از روی شعری از سهراب سپهری، بعدی شبه‌معنوی نیز به فیلم افزود.

با این تمهیدات او سینمایی خلق کرده بود که نسبت چندانی با سیاست در دهه آشوب‌زده ۱۳۶۰ نداشت. در عین حال نه‌فقط مورد این پرسش نیز قرار نمی‌گرفت که چه نسبتی با جنگ دارد، بلکه از جانب مدیران سینمایی وقت نیز مورد احترام قرار می‌گرفت و سیمرغ جشنواره فجر را دریافت می‌کرد. جز این، منتقدان سینمایی هم آن را بر صدر می‌نشاندند. در جهان نیز بدان اقبالی مسحورکننده اعطا می‌شد و همانطور که انسیه حسینی به‌درستی گفته است، وقتی در جهان اکران و دیده شد، این پرسش را برانگیخت که «یعنی صدام این بچه‌ها را می‌کشد؟» و تاثیری مهم نیز بر جای گذاشت: «کدام فیلم جنگی ما در خارج از کشور نشان داده شده که تماشاگر این‌قدر تاثیر گرفته باشد؟» 

تقابل حاتمی‌کیا و کیارستمی 

انتخاب هوشمندانه چنین سینمای مستقلی به دست کیارستمی در آن دهه، البته بعدتر در صحبت‌هایی که از او درباره جنگ ایران و عراق منتشر شد و دعواهای بیهوده‌ای که ابراهیم حاتمی‌کیا در این زمینه به‌راه انداخت، کمتر مورد توجه قرار گرفت و حتی گاه به‌عنوان وجود تقابلی میان سینمای کیارستمی و جنگ پررنگ شد. پرسش حاتمی‌کیا از اینکه چرا در بحبوحه جنگ، کیارستمی دنبال دفترچه دوستش می‌گردد، اما اصلاً پرسش معناداری نیست.

مگر در آن دوران فقط کیارستمی بود که فیلم جنگی نساخت؟ و سوال مهمتر؛ مگر آن سینمای جنگی که حاتمی‌کیا دنبالش بود، دم از ارزش‌های انسانی متبلورشده در جنگ چون فداکاری و مراقبت نمی‌زد؟ جز این بود که قهرمانان سینمای حاتمی‌کیا نیز نه به قدرت توان نظامی که به قدرت معنوی خویش می‌درخشیدند؟

اگر به این ماجرا اینگونه بنگریم، شاید دیگر به تقابل حاتمی‌کیا و کیارستمی لااقل در دهه ۱۳۶۰ باور نداشته باشیم. آری، کیارستمی سینماگر جنگ نبود. بهرام بیضایی نیز همین‌طور. اما هر دوی آنها در فیلم‌هایی چون «خانه دوست کجاست؟» و «باشو غریبه کوچک» بر بستر همان علایق خاص قبلی‌شان در زمینه‌های کودکی و زنانگی، فیلم‌هایی ساختند که در آن‌ها همان ارزش‌های انسانی صلح‌طلبانه‌ای مورد توجه قرار می‌گرفت که کسانی چون حاتمی‌کیا نیز همیشه مدعی بوده‌اند در فضای جبهه‌های جنگ حکمفرما بوده و وظیفه سینماگران آن است که آن احساسات ناب انسانی و نوع‌دوستانه را بازتاب دهند.

بیهودگی جنگ

کسانی البته هستند که در جنگ نیز زیبایی می‌یابند و گمان می‌کنند اگر نبود جنگ، ارزش‌های متعالی اخلاقی و انسانی پدید نمی‌آمد. از این منظر، گویی این جنگ بود که به پرورش انسان‌هایی خاص و فراتر از زمان و مکان، امکان ظهور و بروز داد، امری که شاید در شرایط زیستی عادی برای آدمی فراهم نشود. مشابه این را در سخنان کسانی می‌توان دید که می‌گویند بدون سانسور هنر برتر پدید نمی‌آید. از سخنان و ساخته‌های حاتمی‌کیا هم گاه چنین برمی‌آید که او به چنین نگرشی درباره نقش جنگ نزدیک است.

کیارستمی اما چنین نمی‌اندیشید. او البته خود را «ارادتمند شهدا» می‌دانست اما بدون تعارف جنگ را «اساساً بیهوده» قلمداد می‌کرد و معتقد بود، جنگ ایران و عراق «مفهومی نداشت». در عین حال این‌قدر نیز انصاف به خرج می‌داد که بگوید: «این جنگ به ما تحمیل شد و نمی‌خواستیم درگیر این جنگ بی‌مفهوم شویم. درست است که هردو طرف در جنگ سهیم هستند، اما مسئول کسی است که آغاز می‌کند». 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه فرهنگ
آخرین اخبار