| کد مطلب: ۲۹۴۴۷

سپیده سروری داستان سیاوش، کیکاووس و سودابه را در قالب نمایشی بی‏‌کلام روی صحنه برده است

رویای ورود زنان به زورخانه

اجرای داستان سیاوش، سودابه و کیکاووس در قالب اثری بی‌کلام بر پایه حرکات نمایشی ورزش زورخانه‌ای در فضای مینیمال یک زورخانه که پای زنان نیز به‌‌رغم ممنوعیت ورود، به آن باز شده است.

رویای ورود زنان به زورخانه

سپیده سروری، کارگردان جوان تئاتر، دانشجوی ادبیات نمایشی دانشگاه سوره، از شاگردان کارگاه «کطاب جمئه»، در اولین تجربه‌ی اجرای عمومی‌اش، قدمی جسورانه برداشته و دست به کاری سخت زده است؛ اجرای داستان سیاوش، سودابه و کیکاووس در قالب اثری بی‌کلام بر پایه حرکات نمایشی ورزش زورخانه‌ای در فضای مینیمال یک زورخانه که پای زنان نیز به‌‌رغم ممنوعیت ورود، به آن باز شده است.

سروری در این اثر که نام آن را «به زور» گذاشته است، نقش رستم را به ابراهیم عبدی، سودابه را به مهیا چقامیرزایی، سیاوش را به احمدرضا بحری، مادر سیاوش را به شادی صف‌شکن، منجم یا ستاره‌شناس و ندیمه سودابه را به یکتا حسنی و کیکاووس و شبرنگ، اسب سیاوش را به محمدرضا آریان سپرده و از حضور رها نقوی به‌عنوان طراح صدا و نوازنده تنبک و ضرب زورخانه بهره برده است. 

فضایی برای آموختن شیوه‌ی زیست تئاتری  

اینکه چنین ایده‌ای؛ روی صحنه بردن اثری صامت بر مبنای شیوه‌ نمایش ایرانی با تمرکز بر بدن‌هایی که حول محور فرم‌های ورزش زورخانه‌ای می‌چرخند چگونه در ذهن نویسنده، طراح و کارگردانش شکل گرفته است، سوالی است که سپیده سروری در پاسخش به دوران حضور در کارگاه «کطاب جمئه»‌ی محمد مساوات اشاره می‌کند. او در این مورد می‌گوید: «کارگاه «کطاب جمئه» فضایی است که شرکت‌کنندگان در آن می‌توانند درباره تئاتر و شیوه زیست تئاتری چیزهای زیادی بیاموزند.

درواقع این کارگاه تنها به آموزش کارگردانی یا بازیگری محدود نمی‌شود و در آن می‌توان درباره مسائل گوناگونی که در تئاتر وجود دارد، صحبت کرد و اتود زد.» آن‌طور که سروری می‌گوید مساوات، از اولین جلسات هر دوره شروع به دادن آموزش‌هایی می‌کند که شرکت‌کنندگان در طول دوره براساس آن‌ها اتود می‌زنند. «به زور» حاصل کلاسی در یکی از این دوره‌ها با عنوان نمایش‌های آیینی- سنتی است؛ کلاسی که با آموزش در مورد این شیوه از نمایش، گونه‌های مختلف آن، نمایشنامه‌های موجود براساس این شیوه‌ی نمایشی، کارکرد بدن بازیگران در آن و... همراه بود. 

سروری در مورد منابع مورد استفاده در این کلاس توضیح می‌دهد: «منابع ما در این کلاس، شاهنامه فردوسی و هم‌چنین نمایشنامه‌های آیینی ـ سنتی مساوات؛ «ارتش میرزا ملکم‌خان خانبلوکی»، «بیضایی»، «بازیخانه قیاس‌الدین مع‌الفارق»، «راست‌‌پنجگاه»، «‌آی» و «یاسانامه‌ی قیچی قاآن» بودند. داستانی که من انتخاب کردم؛ داستان سیاوش و سودابه، ابتدا براساس پارت سوم نمایشنامه «بیضایی» و بعد از خواندن آن در شاهنامه، براساس چیزی بود که در این اثر آمده است. چیزی که محمد مساوات از ما خواست این بود که کارمان را با تحقیقاتی آغاز کنیم که مبنای اتودهای بعدی‌مان قرار گرفت. ما با به‌حد نصاب رسیدن اتودها، در قالب گروه‌هایی دسته‌بندی شدیم و کارگاه به پایان رسید. این‌جا بود که من و گروه شش نفره‌‌ی بازیگرانم به همراه یک نوازنده، تمرین‌های‌مان را شروع کردیم.»  

واژگونیِ نمایشِ به‌ذات کلام‌محورِ ایرانی

آن‌چه سروری از ابتدا در موردش مطمئن بود این بود که می‌خواهد نمایش‌اش، نمایشی صامت باشد. او در مورد علت این انتخاب می‌گوید: «من می‌خواستم تمرکزم را بر بدن بازیگران بگذارم. تعریف من از بدن بازیگر براساس آن‌چه در کلاس‌های مساوات آموخته بودم، روزمره‌گی بدن بود و قصدم بازی با این روزمره‌گی. درواقع دوست داشتم بدانم اگر یکی از عناصر مهم نمایش، به‌ویژه نمایشِ به‌ذات کلام‌محورِ ایرانی، به‌نام دیالوگ حذف شود چه اتفاقی برای بدن بازیگران رخ خواهد داد. ایده اصلی نمایش «به ‌زور» برگرفته از داستان سیاوش، سودابه و کیکاووس طبق آن‌چه در شاهنامه فردوسی آمده است، بود.

درواقع من پیش از شروع تمرین‌ها می‌دانستم که قرار است مادر سیاوش، کیکاووس؛ پدر سیاوش، سودابه؛ نامادری سیاوش، شبرگ؛ اسب سیاوش، رستم و ندیمه سودابه در اثرم حضور داشته باشند. در این بین تنها نقشی که در طول تمرین‌ها اضافه شد، نقش منجم یا ستاره‌شناس بود. اضافه شدن این نقش نیز به آن دلیل بود که من آن بخش از شاهنامه را که به داستان نمایش «به ‌زور» مربوط می‌شد آن‌قدر خوانده بودم که از جایی به‌بعد، در اواسط تمرین‌ها، این نقش نیز برایم جذاب و به نمایش اضافه شد.

نکته‌ای که باید به آن اشاره کنم این است که من ایده «حذف دیالوگ به‌عنوان یکی از ارکان مهم نمایش ایرانی از این گونه‌ی نمایشی و تماشای آن‌چه برای بدن‌ها رخ خواهد داد» را از ابتدا با بازیگرانم در میان نگذاشته و به آن‌ها گفته بودم که نمایشنامه هنوز کامل نشده است.»   او در میانه‌ی پیدا کردن راهی برای رودررویی با این چالش بود که شروع به دیدن فیلم‌هایی از ورزش زورخانه‌ای کرد و به این نتیجه رسید که پایه‌واساس فرم حرکت بازیگرانش روی صحنه، باید براساس حرکات تعریف‌شده در این ورزش شکل بگیرد. سروری در این میان با چالشی جدی مواجه شد و آن نداشتن مربی ورزش زورخانه‌ای بود.

او در مورد راه‌حلی که برای حل این چالش پیدا کرد، چنین می‌گوید: «اتفاقی که افتاد اما آن بود که یکی از بازیگران‌مان، حدود سه یا چهار سال پیش، چند ماهی به ورزش زورخانه‌ای پرداخته بود و هنوز هم حرکاتی را در ذهن داشت. پس با اتکا به آن‌چه او در ذهن داشت و با انتخاب ویدئوهایی و ارسال آن‌ها برای گروه بازیگرانم، سه ماه نخست دوره تمرین‌مان را فقط و فقط به انجام حرکات ورزش زورخانه‌ای اختصاص دادم.

در طول این سه‌ماه هیچ‌کدام از بازیگران اطلاعی از داستانِ نمایش نداشتند و نمی‌دانستند قرار است چه نقشی را بازی کنند. تنها کاری که ما در طول این سه‌ماه انجام می‌دادیم روزانه چهار ساعت تمرین حرکات ورزش زورخانه‌ای بود. اوایل خردادماه ۱۴۰۳ بود که قرار شد از میان ۳۰ اجرا، ۱۰ اجرا در بازبینی کارگاه «کطاب جمئه» شرکت کنند. ما در حالی یکی از این ۱۰ اجرا بودیم که یک هفته بیشتر زمان نداشتیم و تنها کاری که انجام داده بودیم، آموختن حرکات ورزش زورخانه‌ای بود.

در طول این یک هفته، من با شناختی که براساس فیزیک و توانمندی بازیگرانم در طول تمرین‌ها از آن‌ها به دست آورده بودم، شروع به تقسیم نقش‌ها کردم. در این بین قرار شد هر بازیگر یک نقش؛ ابراهیم عبدی (رستم)، مهیا چقامیرزایی (سودابه)، احمدرضا بحری (سیاوش)، شادی صف‌شکن (مادر سیاوش) و دو بازیگر؛ یکتا حسنی (منجم یا ستاره‌شناس- ندیمه سودابه) و محمدرضا آریان (کیکاووس- شبرنگ، اسب سیاوش) دو نقش را برعهده بگیرند.» 

رویای شکسته شدن یک ممنوعیت 

راه‌اندازی و اخذ مجوز برای حضور زنان در برخی از رشته‌های ورزشی همواره سروصدای زیادی به‌پا کرده است. یکی از این رشته‌ها ورزش زورخانه‌ای است. حضور زنان در گود زورخانه همواره یکی از پرحاشیه‌ترین اتفاقات حوزه ورزش بوده است تا ‌جایی که در موارد متعدد برخی از ورزشکارانِ مردِ این رشته با تجمع و انتشار بیانیه‌‌های انتقادی مخالفت خود را با حضور زنان در این رشته ورزشی اعلام کرده‌اند.

دلایل این مخالف‌ها از ادعای عدم تناسب این رشته ورزشی با فیزیولوژی زنان تا از میان رفتن تقدس گود زورخانه در صورت حضور زنان چنان گسترده است که همواره اندک تلاش‌های زنان علاقه‌مند به این رشته را بی‌نتیجه گذاشته است. «به زور» اما رویای شکسته شدن این محدودیت است. اتفاقی که سپیده سروری در موردش چنین می‌گوید: «زورخانه، از کودکی، شاید به این دلیل که پدربزرگم از ورزشکاران ورزش زورخانه‌ای بود، جزو مکان‌های مورد علاقه من بود. قصد من از گذشتن وقایع نمایشی برگرفته از داستان سیاوش، سودابه و کیکاووس با حضور بازیگران زن و مرد در فضای زورخانه، ساختارشکنی بود.

به عبارت دیگر علاقه‌مند بودم اینکه زنان را به گود زورخانه راه نمی‌دهند یا ممنوعیت ورزش زورخانه‌ای زنان را دست‌کم روی صحنه تئاتر بشکنم.»   او با وجود شکستن این ممنوعیت، دست‌کم روی صحنه تئاتر، دکوری به‌شدت مینیمال را برای نشان دادن آن‌چه می‌خواسته انتخاب کرده است. سروری در مورد طراحی صحنه «به زور» که توسط پوریا اخوان انجام شده است توضیح می‌دهد: «بزرگ‌ترین عنصری که من در نمایش «به‌زور» در ذهنم با آن سروکله زدم، عنصر صحنه بود. معماری زورخانه، ازجمله معماری‌های مورد علاقه‌‌ی من است اما هرچه بیشتر فکر کردم به این نتیجه رسیدم که وقتی می‌توانم تنها از چند خط برای رساندن منظورم استفاده کنم چرا باید این کار را با دکوری حجیم و عظیم انجام دهم؟

ضمن اینکه وقتی می‌توانم قوه تخیل مخاطب را در حین اجرا، زنده نگه دارم چرا باید چنین چیزی را از خود دریغ کنم؟ مکان رخ دادن حوادث نمایش «به زور» در طول اثر مدام تغییر می‌کند؛ از قصر سودابه به قصر کیکاووس و زابلستان و.... با این شرایط من اگر قرار بود معماری زورخانه را به‌عنوان دکور نمایش‌ام انتخاب کنم طبیعتاً در برابر خلاقیت تماشاگر برای تصویرسازی می‌ایستادم.»  

بدن‌هایی سرسپرده به ضرب زورخانه   

با وجود همه آن‌چه گفته شد، سپیده سروری از جایی به‌بعد احساس کرد سکوت مطلق حاکم بر نمایش‌اش ـ اگرچه خواسته خودش بود ـ ممکن است موجب آسیب رساندن به اثر شود و این‌جا بود که رها نقوی، طراح صدا و نوازنده به اثر اضافه شد. سروری در این مورد توضیح می‌دهد: «انتخاب ما در ابتدا، براساس شاخص‌های نمایش ایرانی، تنبک بود و در ادامه ضرب زورخانه به آن اضافه شد.

با اضافه‌شدن نوازنده به این نتیجه رسیدم که می‌توانیم به همراهی ضرب زورخانه با حرکات بازیگران و حضور مرشد روی صحنه به‌عنوان قسمتی کلیدی از اثر نگاه کنیم. جدای از این ضرب زورخانه برای خود من در بخش‌هایی از نمایش صرفِ ضرب زورخانه و در بخش‌هایی گویی دیالوگ‌های نانوشته‌ی نمایشنامه بود.»  «به زور» به نویسندگی، طراحی و کارگردانی سپیده سروری و تهیه‌کنندگی نوید محمدزاده که در خلاصه داستانش به «کودکی در زورخانه متولد می‌شود و...» بسنده شده است، این روزها در مجموعه تازه ‌تاسیس تئاتر لبخند روی صحنه است.  

دیدگاه

ویژه فرهنگ
یادداشت
آخرین اخبار