تصویری که در خاطر ماند
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
شش دهه حضور مستمر و موثر در کنار ابداعات و نوآوریها، از شجریان شمایلی چنان یگانه در تاریخ موسیقی ایران ساخته است که شاید در مقام قیاس فقط بتوان او را در کنار «باربد» به یاد آورد. این یگانگی بیشک برازنده اوست. آوازهخوانی به شهادت دوست و دشمن مسلط به مکاتب موسیقیایی ایران، آشنا به فراز و فرودهای زبان فارسی و درک عمیقی از اوزان در شعر و چه و چه و چه که در نهایت او را در مقامی دستنیافتنی قرار داده است. این جایگاه اوست اما پرسشی هم حول او قابل طرح است. شجریان با چه به خاطر خواهد آمد؟
شجریان، دستکم در طول 50 سال گذشته، هیچوقت فقط سنت و آوازش نبود که اگر بود، با وجود تمام تواناییها و تاثیراتش، فقط یکی از صدها ابرمرد/ زن این سرزمین میبود. اما او یگانهتر است. شجریان انتخاب کرد و ما با انتخابهایمان زنده میمانیم. او با انتخابش، از تاریخ خود جهید، فراتر از القاب هنرمند، استاد و اسطوره رفت و در مقامی نشست، که خودش بهتر از هرکسی توصیفش کرده است: «صدای خس و خاشاک». این تصویری است که از او در خاطر خواهد ماند؛ هنرمندی که انتخاب کرد. تصویرش هم نه با خواندن مرغ سحر در لباسهای زربفت، روی صحنههای آنچنانی که با حضورش در آن تابستان سوزان در میان مردم به یاد خواهد آمد. حوالی شب، در همهمه بوق و دود، شجریان یگانه شد. وقتی تهران خسته و درمانده، صدایش گرفته بود. توی تله افتاده بود، زور میزد، اما زورش نمیرسید، وقتی درون یک جور خلاء جان میکَند و ما فکر میکردیم روی این کرهی تاریک و خاموش تکافتاده و تنهاییم. او در دل این ناامیدی یکباره فریاد زد. به زبان شاملو از فرو رفتن تن زد و یگانه شد. او نه استاد است، نه اسطوره، نه سلطان آواز. هنرمندان بزرگ اینطور به یاد میآیند. با یک تصویر یا مجموعهای از تصاویر که لزوما برساخته هنر یگانهشان نیست بلکه نمایانگر مسئولیتپذیریشان در ازای مردمشان است.