| کد مطلب: ۱۲۴۲۹

وجه تراژیک همزیستی

زمین که جایگاهِ همزیستی انسان‌هاست، درحالی‌که به یکایک ایشان تعلّق دارد، زیست‌گاه مشترک آنان  است. ازاین‌رو درحالی‌که هرکس برای سود و زیان خویش می‌جنگد، ناگزیر از آن است که همزیستی را در نظر و عمل پاس دارد. بااین‌حال فردیّت آدمی به خودخواهی گره می‌خورد و به کشاکشی بر سر زر و زور می‌انجامد. این کشاکش در ساختارِ همزیستی به شکل‌گیری قانون‌ها و نهادهای مدنی می‌انجامد تا تقابل فرد و جمع را به تعادل رساند. قانون، قاعده همزیستی است. هدف از قانون، صیانت از همزیستی در مقابل خودخواهی فردی و صیانت از حق فردی در مقابل ساختارهای جمعی است. بااین‌حال همواره کشاکشی مداوم میانِ دوسوی این معادله برقرار است.

قانون، اساس تدبیر امور انسانی است و ‌باید هارمونی همزیستی را فراهم آورد. اگر قانونِ اساسی خوب نوشته شده باشد، سعادت و موفقیّت اجتماعی با فضیلت و کمال فردی تقابل نخواهد داشت؛ یا اگر داشته باشد نیز به کمترین میزان ممکن خواهد بود. بااین‌حال دو چیز همواره هارمونی مقرّر در قانون را نقض می‌کنند؛ نخست ناآگاهی و آسان‌طلبی توده‌ها و دیگر جاه‌طلبی و زورتوزی کسانی که هر یک به‌شیوه‌ای توان نفی یا مصادره قانون را یافته است. ازاین‌رو حتی اگر حاکمی نیک‌سرشت که به عقلانیّت پایبند است در مسیرِ تحقّق آزادی و عدالت گامی بردارد، دست ناپیدای سرنوشت، نیروهای آشوب‌زای بسیاری را برمی‌انگیزد تا میراث او را به یغما برند و زورتوزی و زراندوزی را جایگزین آزادی و عدالت کنند.

همزیستی قانون‌مند، مستلزم خودبُنیادی و خوداندیشی فاعل‌های عاقل و آزادی است که هر یک پروای دیگری را دارد و می‌خواهد حق دیگری را ادا کند درحالی‌که توأمان از لذّت، حکمت و افتخار فردی نیز محروم نمی‌شود. بااین‌حال در ذاتِ همزیستی، یک عنصر تراژیک وجود دارد. ازاین‌رو تلاش‌ها و تقلّا‌های آدمی برای حفظ هارمونی و تعادل در پیوندِ فرد و جمع به شکست می‌انجامد. آن‌که خواهان نیکی برای همگنان است از جانب ایشان مورد هجمه قرار می‌گیرد و کسی که می‌خواهد قانون را رعایت کند مبتلای کسانی می‌شود که قانون را زیر پا می‌گذارند. خردمند که پروای همزیستی قانون‌مندانه را دارد، ژرفای کشاکش اجتماعی می‌نگرد که چگونه در آن، برخی نیروها سر بر می‌آورند و برخی دیگر فرو می‌پاشند. به تلاش‌هایی می‌نگرد که نظم امور را بازمی‌آفرینند و رویدادهایی که این نظم را نابود می‌کنند.

بدین‌شیوه حوادث چنان رقم می‌خورند که ترس و ترحم زاده می‌شود و آدمی را به اندیشیدن در سرنوشت سیاسی انسان‌های میرا فرومی‌برد. آنان‌که در فرازونشیب تقدیر غوطه می‌خورند، بار رنج و ملال را بر دوش می‌کشند. تلاش برای رسیدن به آرمان‌های آزادی و عدالت همواره با کام‌جویی و جاه‌طلبی مردمان و گروه‌ها پایمال می‌شود و این امر غبار تراژدی را بر چهره همزیستی می‌نشاند. این تراژدی در ژرف‌ترین اعماق خودش زیسته می‌شود. آدمی ناگزیر خودش را در میان حوادثی می‌یابد که آشوب می‌آفرینند و هارمونی همزیستی را به یغما می‌برند. بنابراین در تقابل‌ فرد و جمع، در تقابل مشارکت و مالکیّت، در تقابل مرافقت و منازعت، در تقابل مرگ و زندگی، تراژدیِ ظلم و بیداد و نابرابری زاده می‌شود.

آن‌که به جاه و جایگاهی رسیده است، دل در گرو سازوکاری دارد که به او برتری‌ می‌بخشد. ازاین‌رو در مقابلِ هر تلاش برای بهبودِ شرایط همزیستی می‌ایستد و از رویّه امور صیانت می‌کند. به‌این‌ترتیب درحالی‌که قانون امری همگانی است که در راستای صیانت از همزیستی مقرّر گشته است، او قانون را به‌نام زر و زور شخصی‌اش مصادره می‌کند و بدین‌شیوه هستی، طبیعت و مردمان را به نابودی می‌کشاند و دیگران را به بندگی می‌گیرد. اما چنان‌که افلاطون می‌گوید: «این رویّه به‌تمامی ویرانگر است و از هرگونه دانشی نسبت به آن‌چه خیر و عدالت است، اعم از الهی یا انسانی، چه اینک و چه در آینده، تُهی است». 

مردمان ناگزیر از نظام سیاسی‌اند تا پاسدارِ آگاهی و آزادی افراد در میان جمع باشد و همزیستی ایشان را تمشیت کند. بااین‌حال نظام‌های سیاسی که با تکیه بر قواعد قدرت‌آور، قواعد تکلیف‌زا را وضع می‌کنند تا بر کامجویی و جاه‌طلبی‌های فردی حد زنند، خودشان به سازوکارهایی برای گسترش مرگ و تباهی می‌انجامند. بدین‌شیوه، کسانی که شعار آزادی و عدالت را می‌دهند، پس از کسبِ قدرت، به نفیِ زندگی و نقضِ آزادی و عدالت می‌پردازند. ایشان منابعِ زمین را به یغما می‌برند، طبیعت را آلوده می‌کنند، مردمان را تحقیر می‌کنند، جان‌های انسانی را بی‌ارزش می‌کنند و زیستن را برای همگنان خود دشوار می‌نمایند. وجهِ تراژیک همزیستی، همین است که قدرت‌بخشیدن به هر شخص و گروهی با بیم و امید همراه است. امیدواری‌ای که سوگمندانه‌ پایمال می‌شود و باز سر بر می‌آورد تا برای بازیافتنِ آزادی و عدالت تلاش کند. این وجهِ تراژیکِ همزیستی است.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • شهرت موف از دهه ۱۹۸۰ فراگیر شد؛ به‌خصوص از پس انتشار کتاب دوران‌ساز «هژمونی و استراتژی سوسیالیستی: به سوی سیاست…

  • شاید فیلم مگالوپلیس فرانسیس فورد کاپولا از نظر خیلی‌ها شاهکار نباشد، اما مگر یک فیلمساز قرار است چند شاهکار در…

  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

آخرین اخبار