| کد مطلب: ۱۲۳۹۱

مانیفست 12 بهمن

بازخوانی ۸ محور سخنرانی رهبر فقید انقلاب در روزی که همه جریان ها در میدان بودند

مانیفست 12 بهمن

هرچند به لحاظ شکلی و تاریخی اولین نطق عمومی رهبر فقید انقلاب در خاک میهن و بعد از ۱۴ سال و ۳ ماه تبعید در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در سالن انتظار فرودگاه مهرآباد انجام شد اما آن سخنان بیشتر به قصد تشکر از مستقبلین است و نخستین سخن‌رانی رسمی را باید همان نطق بهشت زهرا در ساعتی بعد دانست. البته مطابق برنامۀ ازپیش‌اعلام‌شده قرار بود اتومبیل حامل امام خمینی در مسیر در دانشگاه تهران توقف و رهبر فقید انقلاب در آنجا سخن‌رانی کند و سپس به بهشت زهرا برود تا بر سر مزار شهیدان حاضر شود و اگرچه آنجا هم تریبونی تعبیه شده بود اما آن نطق تنها یاد و سپاس فداکاری‌ها باشد. در طول مسیر اما برنامه تغییر می‌کند یا همان ابتدا استاد مطهری فرزند امام را از حضور در دانشگاه به سبب آنکه در کنترل گروه‌های سیاسی و بعضاً متمایل به مجاهدین خلق است، برحذر می‌دارد درحالی‌که طیف مذهبی و سنتی در بهشت زهرا مستقر شده بودند. برای مردمی که از کم و کیف این دسته‌بندی هنوز خبر نداشتند البته توقف نکردن اتومبیل حامل امام خمینی در دانشگاه تهران اسباب شگفتی و قدری ناخرسندی بود؛ چراکه جمعیت انبوهی از بامداد در اطراف و داخل دانشگاه تهران منتظر بودند و نویسندۀ این سطور نیز یکی از همان جمعیت بود. در فرودگاه نیز دکتر کریم سنجابی دبیرکل جبهه ملی انتظار داشت داریوش فروهر ملاقاتی را ترتیب دهد اما هرچه منتظر شد یار دیرین نیامد چراکه در همان داخل هواپیما آیت‌الله خمینی از او خواسته بود زودتر خارج شود تا پیام مهمی را به ارتش برساند. از این رو نطق فرودگاه را می‌توان پیش‌درآمدی بر سخنان بهشت زهرا دانست اگرچه به لحاظ نمادین حائز اهمیت است چون در حالت ایستاده بیان شده و گرداگرد او را چهره‌های متنوع سیاسی دربرگرفته‌‌اند. نطق ۱۲ بهمن با مقدمۀ فرودگاه و متن بهشت زهرا را از آن رو مانیفست یا اساسنامه می‌خوانم که به زبان ساده و روشن مشخص است چرا انقلاب شد و مردم و رهبری بر سر چه توافق کردند و نسبتی با تفسیرهای بسیار مضیق و گاه وارونۀ گرایش‌هایی ندارد که سال‌ها بعد از درگذشت امام خمینی درصدد انکار جنبه‌های مدرن و دموکراتیک انقلاب ۵۷ برآمده‌اند. آیت‌الله در همان آغاز سخنان خود در فرودگاه از یکایک طبقاتی که نقش داشتند این‌گونه نام می‌برد: روحانیون، دانشجویان، بازرگانان و کسبه، استادان دانشگاه، قضات و وکلای دادگستری، کارمندان، کارگران و دهقانان. تاکید بر دادگستری با تفکیک قضات و وکلا و اشاره به استادان و دانشجویان دانشگاه‌ها نیز با تصویری که بعدتر کسانی ترسیم کردند سازگار نیست. در نطق بهشت زهرا هم به روشنی می‌توان نمادها و نمودهای این مانیفست را دید و این متن به ۸ محور اصلی آن اشارت دارد. با این توضیح که آنچه دربارۀ وعدۀ آب و برق شهرت دارد به این نطق ربطی ندارد و یک ماه بعد و در پی پیروزی انقلاب در اسفندماه در قم مطرح شد و موضوعی جداست.  

۱

 

حق تعیین سرنوشت برای هر نسل

امام خمینی در همان آغاز از رژیم پهلوی و نه‌فقط شخص محمدرضا شاه سلب مشروعیت می‌کند. نه با استناد به کودتاهای سوم اسفند 1299 و 28 مرداد 1332 بلکه با دو استدلال دیگر. نخست اینکه مجلس مؤسسانی که به سلطنت رضاخان رأی داد «زیر سرنیزه تشکیل شد و ملت هیچ دخالت نداشت» و دوم اینکه به فرض هم اگر مردم آن زمان دخالت داشتند حق نداشتند برای نسل‌های بعد تصمیم بگیرند:

«ما فرض می‌‌کنیم که یک ملتی تمام‌شان رأی دادند که یک نفری سلطان باشد؛ بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رأی آنها برای آنها قابل عمل است. لکن اگر یک ملتی رأی دادند- ولو تمام‌شان- به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی [است؟] ملتِ پنجاه سال پیش از این، سرنوشت ملتِ بعد را معین می‌کند؟ سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. ما در زمان سابق- فرض بفرمایید که زمان اول قاجاریه- نبودیم؛ اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطه یک رفراندمی تحقق پیدا کرد و همه ملت هم- ما فرض کنیم که- رأی مثبت دادند اما رأی مثبت دادند بر آغامحمدخان قَجَر و آن سلاطینی که بعدها می‌آیند؛ در زمانی که ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یک از ما زمان آغامحمدخان را ادراک نکرده؛ آن اجداد ما که رأی دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رأی دادند که زمان ما احمدشاه سلطان باشد؟ سرنوشت هر ملت دست خودش است.»

 

۲

 

نمایندگان واقعی مردم در مجلس

در بخش دیگر دولت‌های ذیل آن سلطنت را از این منظر غیرقانونی معرفی می‌کند که از مجلس‌هایی ناشی می‌شدند که نمایندگان واقعی مردم در آنها نبودند:

«من از شما مردم تهران سوال می‌کنم: آیا این وکلایی که در مجلس هستند- چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا- شما اطلاع داشتید که اینها را خودتان تعیین کنید؟ اکثر این مردم می‌شناسند این افرادی را که به‌عنوان وکیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند یا این هم با زور تعیین شده بدون اطلاع مردم؟ مجلسی که بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس مجلسِ غیرقانونی است... هر کدام ادعا کردند ملت تعیین کرده است، ما دست‌شان را می‌دهیم دست یک نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابیه‌‌اش، در حوزه انتخابیه از مردم سوال می‌کنیم که این آقا آیا وکیل شما هست؟ شما او را تعیین کردید؟ حتماً بدانید که جواب آنها نفی است.»

 

۳

 

حق اعتراض مدنی

انتقاد دیگر رهبر فقید انقلاب این است که چرا مطالبۀ حق قانونی و شرعی و حقوق بشری تعیین سرنوشت به دست خود هر نسل باید سرکوب شود: «‌آیا حق این ملت این است که یک قبرستان شهید برای ما درست بکنند در تهران، یک قبرستان هم در جاهای دیگر؟»

۴

 

به رسمیت شناختن مظاهر تجدد و تمدن

همچنین با نام بردن از وسایل ارتباطی مدرن تأکید می‌کند با تمدن و تجدد مخالف نیستیم. بلکه با فحشا مخالفیم. این در حالی است که نحله‌هایی وجود داشتند و دارند که با ذات تمدن غربی و تمام نمادها و نهادهای آن مشکل دارند. اما امام‌خمینی وارد این بحث‌های فلسفی نمی‌شود و به صراحت می‌گوید:

«ما با سینما مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم، ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما کی مخالفت کردیم با تجدد؟ با مراتب تجدد؟ مظاهر تجدد وقتی که از اروپا پایش را در شرق گذاشت- خصوصاً در ایران- مرکز [عظیمی‌] که باید از آن استفاده تمدن بکنند ما را به توحش کشانده است. سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد.»

 

۵

 

آزادی در مقابل اختناق نه بندگی

در این نطق تعریف روشن آزادی هم ارائه می‌شود. آزادی در مقابل اختناق و به معنی حق ابراز عقیده و نظر نه‌چنان که سال‌ها بعد بعضی افراد  در سخنرانی‌های پیش از خطبه‌های نمازجمعه درصدد انکار این مفهوم مدرن برآمد چندان که آزادی را در مقابل بندگی خدا می‌نشاند. آزادی در مانیفست شفاف 12 بهمن اما در مقابل اختناق قرار دارد و منافاتی هم با بندگی خداوند ندارد:

«آزادی می‌‌خواهیم ما. ما پنجاه سال است که در اختناق به سر بردیم. نه مطبوعات داشتیم، نه رادیو صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم؛ نه خطیب می‌توانست حرف بزند، نه اهل منبر می‌‌توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت می‌توانست آزاد کار خودش را ادامه بدهد؛ نه هیچ‌یک از اقشار ملت کارشان را می‌توانستند ادامه بدهند و در زمان ایشان هم همین اختناق به طریق بالاتر باقی است و باقی بود و الان هم باز نیمه حشاشه او که باقی است، نیمه حشاشه این اختناق هم باقی است.»

 

۶

 

دولت با آرای ملت

مشهورترین جملات این نطق اینهاست:

«من دولت تعیین می‌کنم. من توی دهن این دولت می‌زنم.»

 نکته قابل توجه اما این است که تصریح می‌کند: «من به واسطۀ اینکه ملت مرا قبول دارد، دولت تعیین می‌کنم.»

سه روز بعد درحالی‌که شاپور بختیار به‌عنوان نخست‌وزیر مستقر است مهندس مهدی بازرگان به‌عنوان نخست‌وزیر دولت موقت منصوب می‌شود و او از مردم و در خیابان‌ها و نه نمایندگان مجلس شورای ملی رأی اعتماد می‌گیرد تا یگانه صدراعظم/ رئیس‌الوزرا/ نخست‌وزیری باشد که از کسی فرمان می‌گیرد که هنوز در رأس حکومت ننشسته است.

چه، قبل‌تر پادشاهان، صدراعظم‌ها و رئیس‌الوزراها را تعیین و منصوب می‌کردند و بعدتر رئیسان‌جمهوری یا معرفی کردند یا خود در رأس دولت نشستند و از این حیث مهندس بازرگان یگانه است.

منبع مشروعیت دولت را هم امام هر دو وجه «حکم خدا و آرای ملت» اعلام می‌کند.

هرچند اشارات ایشان به حق شرعی چه در نطق به صورت ضمنی و چه در متن حکم به صراحت در نگاه غالب تشریفاتی تلقی شد و بعدتر مشخص شد قرار است در قالب ایدۀ ولایت فقیه قرار گیرد اگرچه در متن پیش‌نویس قانون اساسی که امام خمینی و مراجع سه‌گانه قم (آیات عظام: شریعتمداری، گلپایگانی و مرعشی نجفی) امضا کرده بودند نشانی از آن نبود. اما رد (به معنی نشان و نه نفی) را در نطق 12 بهمن و حکم مهندس بازرگان و اصلاحیه اساسنامۀ شورای انقلاب به خط امام می‌توان دید و البته همه جا همراه با تأکید بر آرای مردم:

«دولتی که ما می‌‌گوییم، دولتی است که متکی به آرای ملت است؛ متکی به حکم خداست. تو باید یا خدا را انکار کنی یا

ملت را»!

مخاطب این «تو» هم شاپور بختیار است که به طعنه گفته بود یک مملکت نمی‌تواند دو دولت داشته باشد.

 

 

۷ تعریف استقلال و مستقل

در این نطق نه‌تنها آزادی به صریح‌ترین شکل تعریف می‌شود که ربطی به تعابیری چون «آزادی از غیر خدا» ندارد بلکه به معنی مدرن کلمه (آزادی قلم و بیان و نشر و نقد) است در تعریف استقلال و مستقل هم با مثال ارتش توضیح می‌دهد:

«ملت می‌گوید ارتش باید مستقل باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای آمریکا و اجنبی باشد؛ شما هم بیایید- ما برای خاطر شما این حرف را می‌زنیم- شما هم بیایید برای خاطر خودتان این حرف را بزنید، بگویید: ما می‌خواهیم مستقل باشیم، ما نمی‌خواهیم این مستشارها باشند. ما که این حرف را می‌‌زنیم که ارتش باید مستقل باشد، جزای ما این است که بریزید توی خیابان، خون جوان‌های ما را بریزید که چرا می‌گویید من باید مستقل باشم! ما می‌خواهیم تو آقا باشی.»

 

۸

 

مجلس مؤسسان و مجلس سنا

در این نطق همچنین وعدۀ تشکیل مجلس مؤسسان به منظور تدوین قانون اساسی جدید داده می‌شود. یکی از مأموریت‌های مهندس بازرگان در حکم انتصاب به ریاست دولت موقت نیز همین است. در عمل اما مجلس مؤسسان به مجلس خبرگان تبدیل شد.

جدای این امام خمینی بر اثر اشتباه لفظی به جای مجلس مؤسسان تعبیر مجلس سنا را به کار برد و به همین خاطر در پایان نطق دکتر مفتح یادآوری کرد و رهبر فقید انقلاب توضیح داد:

«مقصود من از مجلس سنا مجلس مؤسسان بود نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش یک حرف مزخرفی است! همیشه بوده»!

اشاره به این موضوع از این منظر اهمیت دارد که بعد از درگذشت یکی از یاران امام خمینی که اکنون در همان بهشت زهرا و کنار رهبر فقید انقلاب مدفون است (هاشمی‌رفسنجانی) ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام (ایدۀ امام برای توازن‌بخشی میان شرع و عرف) به آیت‌الله هاشمی‌شاهرودی سپرده شد و او چنان‌که به صراحت ابراز کرد در پی تبدیل این نهاد به مجلس سنا برآمده بود.

هاشمی‌شاهرودی متولد نجف بود و ساکن آن شهر و روز 12 بهمن 1357 نیز نه در تهران که در نجف و در زمرۀ چهره‌های اصلی انقلاب 57 به حساب نمی‌آمد.

او آخر فروردین 1359 در پی قتل سیدمحمدباقر صدر به ایران آمد و طبعاً عضو شورای انقلاب نبود و احتمالاً نشنیده بود رهبر فقید انقلاب دربارۀ مجلس سنا به مفهوم انتصابی آن چه تعبیری را به کار برده بود.

اگرچه هاشمی‌شاهرودی دو سال بعد درگذشت و نتوانست این ایده را اجرایی کند اما بعدتر کسانی درصدد برآمدند با تعبیه شورای نظارت بر حسن اجرای سیاست‌های کلی درون این مجمع نوعی مجلس سنا ایجاد کنند که از حیث وتوی مصوبات مجلس شورای اسلامی مانند شورای نگهبان است و از منظر‌هایی مانند مجلس سنا عمل می‌کند و لایحه پیوستن ایران به گروه ویژۀ اقدام مالی - FATF- که در دولت و مجلس تصویب شده در همین شبه‌سنا گرفتار است.

بازخوانی موارد 8گانه نطق 12 بهمن 1357 در چهل‌وپنجمین سالگرد آن و درحالی‌که اغلب چهره‌های مؤثر به اقتضای گذر زمان و عمر چهره در نقاب خاک کشیده یا در روند تحولات سریع حذف یا خانه‌نشین شده‌اند از این رو اهمیت دارد که جریانی با پشتوانه اجتماعی کمتر از 20 درصد درصدد برآمده آن مفاهیم را به شکل دیگری تفسیر کند.

به جای حق تعیین سرنوشت برای هر نسل که در قالب همه‌پرسی در قانون اساسی و به صورت مراجعه به آرای عمومی دربارۀ موضوعات مشخص هم تعبیه شده همه را محکوم به تبعیت و اطاعت محض بداند چنان‌که از مناظرۀ اخیر شبکه 4 با احمد زیدآبادی مستفاد می‌شد.

یا به جای نمایندگی مستقیم مردم نظارت استصوابی اختراع شده و کار به جایی رسیده که در انتخابات خبرگان در برخی استان‌ها نامزد تأییدصلاحیت‌شده یافت نمی‌شود!

یا به‌رغم تصریح امام بر مظاهر تمدن و تجدد گاه بر طبل غرب‌ستیزی افراطی کوفته و ایده‌هایی چون مدارس بی‌کفش ترویج می‌شود! همچنین با این ادعا که نه شرقی نه غربی به دوران جنگ سرد مربوط بود نگاه به شرق چنان تبلیغ شده که در قبال تجاوز آشکار روسیه به اوکراین ملاحظاتی اعمال و هزینه‌های هنگفتی به کشور تحمیل شده است.

محورهای اصلی نطق 12 بهمن اما به‌قدری صریح و شفاف است که نیاز به هیچ تفسیری ندارد ولی بازخوانی آن ضروری است. هرچند برای ایضاح بیشتر آن، مجموعه مواضع رهبر فقید طی 118 روز اقامت قبل از آن در دهکدۀ نوفل لوشاتو و 114 مصاحبه با رسانه‌های متعدد دنیا به کار می‌آید و همۀ اینها در درخشان‌ترین فصل قانون اساسی - فصل حقوق ملت- متبلور است که خوشبختانه در بازنگری سال 68 دست نخورد.

 

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی