| کد مطلب: ۴۲۶۱۴

۱۲ درس از جنگ ۱۲ روزه

جنگ میان ایران و اسرائیل پس از ۱۲ روز متوقف شد. جنگی پیچیده با طراحی چندلایه نقاط ضعف و قوت طرف‌های درگیر در حوزه نظامی را تا حد زیادی مشخص کرد و البته درس‌هایی برای هر طرف داشت که می‌توان آن‌ها را دسته‌بندی و مرور کرد. وجه امنیتی این جنگ بسیار پررنگ‌تر از وجه نظامی آن بود.

۱2 درس از جنگ ۱۲ روزه

جنگ میان ایران و اسرائیل پس از ۱۲ روز متوقف شد. جنگی پیچیده با طراحی چندلایه نقاط ضعف و قوت طرف‌های درگیر در حوزه نظامی را تا حد زیادی مشخص کرد و البته درس‌هایی برای هر طرف داشت که می‌توان آن‌ها را دسته‌بندی و مرور کرد. وجه امنیتی این جنگ بسیار پررنگ‌تر از وجه نظامی آن بود.

اول؛ ایران مانند لبنان و غزه نیست

درگیری گفتمانی میان جمهوری اسلامی و رژیم تل‌آویو، فرازونشیب‌های بسیاری داشته. گاهی وزنه حوزه امنیتی در آن سنگینی می‌کرد و در مواقعی نیز به جنگ غیرمستقیم و نیابتی رسید. اما همه چیز پس از دو مقطع زمانی یعنی حمله ۷ اکتبر و سپس حمله اسرائیل به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق (فروردین ۱۴۰۳) تغییر کرد. از سال ۱۴۰۳ ایران و اسرائیل بیش از پیش با هم رودررو شدند و جنس تقابل‌شان با قبل تفاوت‌های زیادی پیدا کرد.

درگیری دو طرف در سالی که گذشت، محدود بود اما این بار دو طرف ۱۲ روز با هم جنگیدند و هر چند به نظر می‌رسد هر دو تلاش کردند سطح تنش از حدی فراتر نرود، اما در همان سطح سنگین ظاهر شدند. وعده صادق ۱ و ۲ در برابر وعده صادق ۳ بیشتر یک بازی بچگانه به نظر می‌آید. جمهوری اسلامی ۲۱ موج حمله موشکی و ترکیبی علیه مواضع اسرائیل از شمال تا جنوب انجام داد که حجم خسارت‌های آن بسیار سنگین بود. 

به غیر از حوزه جنگ زمینی، اسرائیل در جنگ‌هایش با گروه‌های مسلح فلسطینی در غزه یا اردوگاه‌های کرانه، و همچنین درگیری با حزب‌الله لبنان در شمال بیشتر با چه اسلحه‌ای مواجه می‌شد؟ بیشتر با موشک‌های قسام، راکت‌های مختلف و موشک‌های ضدتانک. اما ایران، حزب‌الله لبنان یا حماس نیست که در پاسخ به حملات اسرائیل، راکت‌های ابتدایی قسام یا زلزال را به سمت اسرائیل پرتاب کند؛ پرتابه‌هایی که صرفاً خسارتی جزئی به جا می‌گذارند و بیشتر برهم‌زننده امنیت طرف مقابل هستند. ایران طیفی از پرتابه‌های بالستیک پیشرفته را در اختیار دارد که اگر قصد استفاده از آن‌ها را داشته باشد، می‌تواند ویرانگر ظاهر شود. همانطور که در جنگ ۱۲روزه ظاهر شد و سامانه تاد هم نتوانست به داد اسرائیل برسد. اسرائیل در برابر جمهوری اسلامی با یک حکومت مستقر دارای زرادخانه و ساختار نظامی – اطلاعاتی طرف است نه گروه‌های مسلح. حتی اگر ضربه ابتدایی غافلگیرکننده باشد. 

دوم؛ حریف از رگ گردن نزدیک‌تر است

طراحی پیچیده و چندلایه رژیم تل‌آویو برای حمله به ایران، بامداد جمعه ۲۳ خرداد عملیاتی شد. معتقدم این طرح بیش از آنکه نظامی باشد، بیشتر مبتنی بر اقدامات امنیتی بود. آن‌ها ترکیبی از ترور هدفمند، حملات تروریستی با استفاده از پهپادهای مینیاتوری دست‌ساز، عملیات روانی در بستر فضای رسانه و حملات هوایی به نقاط نظامی و غیرنظامی را طراحی کرده بودند. درصد موفقیت عملیات حریف اسرائیلی، جای تأمل بسیار زیادی دارد. آن‌ها بر اساس یک فهرست از اهداف انسانی پیش رفتند که ترور تقریباً همزمان آن‌ها پیام‌هایی واضح دارد؛ نفوذ تا رگ گردن.

سوم؛ پایان افسانه پدافند اسرائیلی

عیار جنگ‌افزار در جنگ مشخص می‌شود و یک عملیات حقیقی، از صدها عملیات تمرینی تاثیرگذارتر است. اسرائیل روی پدافند هوایی خود تبلیغات زیادی انجام می‌داد و البته پدافند چندلایه آن‌ها، در جنگ‌های پیشین با گروه‌های مسلح، قابل قبول ظاهر می‌شد. بخش قابل توجهی از پرتابه‌های گروه‌های مقاومت را رهگیری می‌کرد.

سیستم پدافندی که در برابر موشک‌های شلیک‌شده از سوی یمن به چالش کشیده شده بود، در برابر جنگ حقیقی با ایران و نه راکت‌ها، خود بر افسانه‌ای که حول آن ساخته شده بود نقطه پایان گذاشت. برخلاف تصور رایج، اسرائیل فقط سه سامانه پدافندی گنبدآهنین، پیکان و فلاخن داوود را ندارد. آن‌ها همچنین از جنگنده‌های نیروی هوایی و شناورهای نیروی دریایی در مدیترانه برای عملیات پدافندی استفاده می‌کنند. آن افسانه با این آسیب‌ها هم‌خوانی ندارد. 

چهارم؛ نارضایتی ها را جدی بگیرید

یک وجه از عملیات اسرائیل علیه ایران بیش از جنبه‌های دیگر، ذهنم را به خود مشغول کرد. جذب همکاری احتمالاً صدها نفر در استان‌های مختلف در کنار آموزش‌، سازماندهی و به کارگیری آنان در جریان عملیات تروریستی. آن‌ها با چه انگیزه‌ای وارد این بازی شدند؟ مفهوم «نارضایتی» در امر جذب و استخدام منابع و عوامل توسط سرویس‌های حریف مفهومی بسیار مهم و تاثیرگذار است.

اما این نارضایتی اکثراً برای مواردی به کار می‌رود که فرد مذکور، دسترسی خاصی داشته باشد. اگر نارضایتی در زمینه به کارگیری افراد و ساخت این شبکه تاثیر داشته، از چه جنسی بوده است؟ تا جایی که ما می‌دانیم، آن‌هایی که دستگیری‌شان اعلام شد بیشتر در جریان مونتاژ، انتقال و به‌کارگیری پهپادها فعال بودند. افرادی احتمالاً عادی و بدون دسترسی که به استخدام سرویس حریف درآمدند. بنابراین، احصاء انگیزه آنان در صورتی که نارضایتی باشد، اهمیتی دوچندان پیدا می‌کند. نارضایتی از چه چیزی یا چه شرایطی آن‌ها را به این راه کشاند؟ خشمی داشتند؟ انگیزه‌ای برای انتقام داشتند؟

مشکلات اقتصادی در پروسه شبکه‌سازی و به‌طور کلی این دست عملیات بسیار مهم هستند. انگیزه مالی گاهی به تنهایی و گاهی مکمل دیگر انگیزه‌ها می‌شود. در این شرایط اقتصادی، فرضاً با ۲۰۰۰ یورو پولی که حریف اسرائیلی به جاسوس خود پیشنهاد می‌کند، چه کارهایی می‌تواند انجام دهد؟ ۲۰۰۰ یورو برای موساد مبلغی نیست اما حدود ۲۰۰ میلیون تومان برای جوان ایرانی اصلاً کم نیست. چه بر سر این جامعه آمده که حریف حتی به خود این اجازه را می‌دهد که تصور کند چنین شبکه‌ای را می‌تواند در ایران ایجاد کند؟ اجرایی شدن آن بحثی دیگر است. یک گام بالاتر زمانی است که کسانی داوطلبانه دست به این اقدامات زده باشند. آن زمان بیش از این که اقدامی انجام دهید، باید بیشتر فکر کنید که چرا کار به این نقطه رسید.

اخبار می‌گوید آن‌هایی که در جریان عملیات نیروهای امنیتی و انتظامی بازداشت شدند، افراد عادی بودند. آیا در جریان حمله اسرائیل به ایران و هدف قرار دادن برخی اماکن و افراد خاص با عناصر نفوذی نیز طرف بوده‌ایم؟ اگر پاسخ مثبت باشد، کار عمیق بر این نقطه نیز بسیار ضروری است. آنچه در ضربه غافلگیرانه ابتدایی رخ داد و سپس در کنار حملات نظامی آنان به اماکن هسته‌ای و نظامی ادامه پیدا کرد – مانند ترور افسران عالیرتبه نیروی قدس در قم و همچنین غرب کشور – زیر گوش ما رخ داد. بخشی از این سوال را باید وزیر محترم اطلاعات و دو معاون محترم ضدجاسوسی و امنیت پاسخ بدهند.

پنجم؛ بازتعریف مفهوم وطن

این جنگ ۱۲ روز طول کشید که شاید تنها در چند روز نخست آن، مفهوم وطن حتی در تبلیغات رسمی هم جای زیادی داشت اما این مفهوم خیلی زود در تبلیغات رنگ باخت و تقریباً بلافاصله پس از توقف جنگ، همه چیز در تبلیغات به‌خصوص صداوسیما به تنظیمات کارخانه بازگشت. تعابیر یک طرفه سیاسی جای مفاهیمی مانند همبستگی، ملت ایران و ... را گرفت. وطن مفهوم ارزشمندی ا‌ست که باید آن را دوباره تعریف کرد. چراکه طی چند دهه گذشته این مفهوم در کنار ملت، ملیت و وطن‌دوستی همواره مورد بی‌مهری قرار گرفته است. این بی‌مهری خود را در بزنگاه‌هایی مانند جنگ نشان می‌دهد. وطن همان چیزی ا‌ست که افرادی مثل معین و شهرام شب‌پره که حدود پنج دهه نتوانستند بر این خاک پا بگذارند را هم نگران می‌کند.

پس از این جنگ ۱۲ روزه که نخستین درگیری نظامی مستقیم میان ایران و کشوری دیگر بعد از جنگ ۸ ساله محسوب می‌شود، لازم است که این مفاهیم را بار دیگر تعریف کنیم. نمی‌شود که در شرایط بحرانی همه ما یک ملت باشیم و پس از بحران، بار دیگر خط‌کشی‌های فکری – سیاسی و قطب‌بندی میان اقشار جامعه ادامه پیدا کند. یکی وطن را آغل بخواند و دیگرانی به همان خط‌کشی قبلی و تعریف یک‌طرفه خود از مردم برسند.

از بازتعریف مفهوم وطن می‌توانیم به آشتی ملی برسیم. اتفاقی که ایران بسیار به آن نیاز دارد. کشور ما به پذیرش واقعیت وجودی «جامعه در حال تحول» محتاج است. شما را به آخرین صحبت سپهبد شهید محمد باقری، رئیس پیشین ستاد کل نیروهای مسلح در روز ۵ خرداد – ۱۸ روز قبل از ترور – ارجاع می‌دهم: «جامعه بسیار پیچیده و در حال تحول ما نیاز به کار علمی دارد اگر فرماندهی انتظامی بخواهد با رویکرد سخت و باتوم برخورد کند راه به جایی نمی‌برد. ما نیاز به تدبیر داریم.» 

ششم؛ ضعف پدافند در ایران

چندی پیش و قبل از توقف جنگ، یکی از مجریان تلویزیون در برنامه زنده شبکه ۳ ادعا کرد که هیچ جنگنده‌ای در این جنگ وارد حریم هوایی پایتخت نشد و آنچه دیدیم را پهپادهای رژیم اسرائیل انجام دادند. این حرف خلاف واقع است. نه به خاطر اینکه طرف اسرائیلی در تبلیغات سیاسی خود بر انجام حملات هوایی تاکید می‌کند؛ از این باب که مشاهدات مردم در مناطق مختلف و حجم خسارت‌های واردشده به نقاط گوناگون از جمله در پایتخت، شباهتی به اثر ایجادشده توسط مهمات قابل حمل توسط پهپادهای دشمن ندارد. کافی ا‌ست تصاویر منتشرشده از تلویزیون و منابع رسمی داخلی مانند خسارت‌های واردشده به ساختمان شیشه‌ای صداوسیما یا سپاه حضرت سیدالشهدا در شهرری را با حملاتی که از سوی پهپادها انجام شد کنار هم بگذاریم تا متوجه شویم آنچه مطرح شد، اگر کاملاً خلاف واقع نباشد، حداقل بخش‌هایی از آن با واقعیت‌های میدانی تطابق ندارد. 

اگر هم جنگنده‌ها نتوانستند از لایه‌های پدافندی ایران عبور کنند، اسرائیل چه پهپادهایی در این تجاوزها استفاده کرد؟ ما در اخبار خودمان نام پهپادهای هرمس ۴۵۰، ۹۰۰ و هرون را شنیدیم که اطلاعات موجود در منابع نظامی می‌گوید بیشتر قادر به حمل موشک‌های اسپایک هستند که مهمات سنگین محسوب نمی‌شوند. حملات به مناطق مختلف از جمله مراکزی در پایتخت که حجم تخریب آن‌ها بسیار بالا بود، با استفاده از چه تجهیزاتی انجام شد؟ طبیعتاً دشمن پاسخ این سوال‌ها را می‌داند و انتشارشان کمک اطلاعاتی به آن‌ها نمی‌کند. این ما هستیم که نمی‌دانیم.

یک سوی دیگر این درس، تجاوز هوایی آمریکا به ایران و بمباران سه تاسیسات هسته‌ای نطنز، فردو و اصفهان است. هواپیماهای آمریکایی آمدند و رفتند و یک تیر پدافند به سمت آن‌ها شلیک نشد یا شد و توانایی انهدام آن‌ها را نداشت. هرچند این آمد و رفت‌شان بنا بر گزارش‌ رسانه‌هایی مانند CNN و منابع داخلی ایران، ناموفق بود اما توانستند حمله را صورت دهند و بدون آسیب حریم هوایی ایران و البته شمال اقیانوس هند را ترک کنند. البته تاکنون درباره اینکه اگر یک بار دیگر ب2ها به ایران بیایند برای آن‌ها شگفتانه‌ای در نظر گرفتیم، از تریبون صداوسیما صحبت شده است. یا پدافند ایران طی تجاوز اسرائیل در آغاز این جنگ ۱۲ روزه و همچنین تهاجم سال گذشته آن‌ها آسیب دیده، یا توان مقابله نداشته است. ایران علاوه بر سامانه‌های پدافندی بومی، از سامانه پیشرفته اس – ۳۰۰ نیز بهره‌مند بوده و این وضعیت کمی غیرشفاف است.

هفتم؛ توقف و نه پایان جنگ

توجه به این نکته اهمیت زیادی دارد که جنگ ایران و اسرائیل متوقف شد و پایان پیدا نکرد. این توقف جنگ نیز علاوه بر اینکه هر آن امکان دارد به پایان برسد و به وضعیت قبل برگردد، می‌تواند زمانی برای ادامه عملیات ترور آن‌ها باشد. عملیاتی که سابقه‌ای طولانی‌تر نسبت به اقدام نظامی آنان علیه ایران دارد. مقابله با موج بعدی ترورها علیه مقامات نظامی – امنیتی و دانشمندان هسته‌ای هوشیاری بالاتری می‌طلبد. همچنین اماکن حساس نیز می‌تواند چنین شرایطی را داشته باشد. با بازگشت شرایط عادی کاری و حضور کارکنان، توجه به این نکته ضروری  ا‌ست که احتمالاً نمی‌دانیم چقدر از ناحیه عوامل انسانی ضربه خورده‌ایم و همچنان احتمال ضربه‌های دیگر وجود دارد. عملیات موساد ارتباطی به شرایط جنگی یا آتش‌بس ندارد.

هشتم؛ ادامه بازسازی روابط با همسایگان

تهدیدنمایی از ایران نسبت به امنیت، منافع و موجودیت کشورهای همسایه، یکی از جدی‌ترین عللی بود که سال‌ها قبل موجب ورود و استقرار نیروهای خارجی در منطقه خلیج فارس شد. چراکه کشورهای کوچک جنوب این منطقه، با توجه به شرایط خود احساس خطر زیادی می‌کردند. روابط ایران و کشورهای منطقه همواره پرفرازونشیب بود اما به‌طور مشخص پس از رخ دادن بهار عربی، جنگ در یمن، آغاز جنگ داخلی در سوریه و آغاز بحران تروریسم تکفیری، این روابط بیش از پیش تیره شد. پس از خاموش شدن آتش جنگ در سوریه و یمن بود که به تدریج ایران و کشورهای منطقه به سمت بازسازی روابط رفتند.

در حال حاضر نیز همین مسیر ادامه دارد؛ پروژه‌ای که از دولت رئیسی با امیرعبداللهیان آغاز شد، در دولت پزشکیان با عراقچی ادامه پیدا کرد. ایران در حال بازسازی روابط با کشورهای عربی است که گستره این پروژه از خلیج‌فارس تا مصر را در برمی‌گیرد. دوری از تهدیدنمایی پیشین، تبدیل دشمنی به رقابت و تاکید بر منافع مشترک در این مسیر مشاهده می‌شود. در توقف این جنگ نیز ردپای کشورهای منطقه دیده می‌شود. این مسیر باید ادامه پیدا کند و تاکید بر این باشد که ایران تهدید نیست بلکه بخشی از منطقه است.

نهم؛ جدی گرفتن افکار عمومی

انتظار زیادی از تلویزیون‌مان نمی‌توانیم داشته باشیم. این حرف‌ها تکراری است که رسانه به اصطلاح ملی باید همیشه ملی عمل کند. انتظار از رسانه این است که تحلیلی درست از وقایع ارائه کند. یا حتی اگر این امکان در رسانه ملی نیست، دیگر رسانه‌ها بتوانند به این موضوع بپردازند و تا مرز ملاحظات مربوط به امنیت ملی پیش بروند. چند روز قبل یکی از فعالین رسانه‌ای اصولگرا در توئیتر نوشته بود رسانه‌های معتبر آمریکایی مانند آسوشیتدپرس، وال استریت ژورنال، سی‌ان‌ان و ... هیچ کدام روایت ترامپ مبنی بر نابودی سایت‌های سه‌گانه مورد هدف آمریکا را تائید نکردند و آن را نادرست خواندند.

درحالی‌که آسیب به سایت‌های نطنز، فردو و اصفهان همان روایت رسمی دولت آمریکا و شخص دونالد ترامپ است اما بررسی ابعاد مختلف این جنگ از زاویه ایران، برای رسانه‌های ما فراهم نیست. صداوسیما هم به عنوان رادیو و تلویزیون حاکمیتی که در تمام کشور قابلیت نفوذ دارد، چنین نگاهی را برنمی‌تابد. درحالی‌که افکار عمومی، اخبار خود را از منابع مختلفی دریافت می‌کند و آن‌ها را با مشاهدات خود و دیگر منابع مقایسه می‌کند. افکار عمومی نیاز به تحلیل و اطلاع‌رسانی صحیح دارد نه تحلیل جنبه‌های مختلف پیروزی.

در یک لایه دیگر، شاهد فعالیت‌های مجازی هدایت‌شده در شبکه‌های اجتماعی بودیم که محتواهای نادرست یا ساخته‌شده توسط هوش مصنوعی را به عنوان تصاویر مربوط به عملیات آفندی و پدافندی ایران ارائه می‌کردند.

در قسمتی دیگر، شاهد بازی کردن انقلاب‌گرایان پشت دست خط رسانه‌ای اسرائیل بودیم. اسرائیل سانسور شدیدی بر آسیب‌های حملات ایران به نقاط راهبردی خود اعمال می‌کرد و در عوض، محدودیت انتشار تصاویر و روایت‌ها از آسیب به مناطق غیرنظامی را برداشتند. به طور مشخص در موضوع آسیب به بیمارستان سوروک، اسرائیل توری برای خبرنگاران خارجی برگزار کرد و آن‌ها را به بخش‌های مختلف این بیمارستان برد. رسانه‌ها محدودیتی درباره مخابره تصاویر مربوط به ساختمان‌های ویران شده در حیفا و تل‌آویو نداشتند.

در این سمت جنگ، عده‌ای خواسته یا ناخواسته پشت دست اسرائیلی‌ها حرکت می‌کردند و ویرانی تل‌آویو و حیفا را بیشتر از آسیب به زیرساخت‌های اسرائیل برجسته می‌کردند. گزارش از ویرانی‌های حمله اسرائیل به ایران و اقدامی مشابه برای رسانه‌های خارجی نیز جایی در برنامه‌ریزی ما نداشت. حتی خاطرم هست در نخستین روزهای جنگ و به طور مشخص پس از حمله اسرائیل به چند ساختمان در مناطق مسکونی از جمله بلوار کشاورز تهران، همین جریان می‌گفتند چرا تصاویر آسیب به مردم را پخش می‌کنید و فضای حماسی داخل کشور را تحت تاثیر قرار می‌دهید! قطعی اینترنت هم خواسته یا ناخواسته این فضای ناتوانی در تاثیرگذاری بر افکار عمومی را تشدید کرد. 

دهم؛ دیپلماسی تعطیلی‌بردار نیست

دیپلماسی ابزار اصلی سیاست خارجی‌ است اما در ایران به خاطر تعاریفی که از آن می‌شود، همواره مورد حمله تندروهاست. این نگاه به دیپلماسی نیز ناشی از عدم دفاع وزارت امور خارجه از اقداماتش است. در واقع آن‌ها را می‌توان مقصر اصلی این حوزه دانست. همین امروز سوال اصلی این است که چرا با آمریکای ترامپ مذاکره کردیم، چرا این وضعیت پیش آمد و چرا باز هم به دنبال گفت‌وگو هستیم؟ چرا به دنبال مذاکره با آمریکا و اروپا هستیم؟ چرا آن‌ها را رها نمی‌کنیم و فقط به سمت روسیه و چین نمی‌رویم؟

اگر دیپلماسی با غرب تعطیل شود، چه خواهد شد؟ دستگاه دیپلماسی تا حد امکان باید این چرایی را تبیین کند. در سمت مقابل، کسانی هستند که معتقدند باید دیپلماسی با غرب را تعطیل کرد و به کار با مسکو، پکن و سازوکارهای جدیدی مانند بریکس و شانگهای پرداخت. این کار ممکن است؟ پاسخ این موضوع را فقط وزارت خارجه می‌تواند بدهد. یا حداقل رسانه‌ها اجازه داشته باشند به تحلیل واقع‌بینانه شرایط کشور و لزوم خروج از این وضعیت بپردازند. همچنین باید اجازه داشته باشیم به این هم بپردازیم که امکان دارد در این برهه زمانی، دیگر سیاست و دیپلماسی هم کارگر نباشد.

یازدهم؛ ورود جدی به موضوع اتباع

قابل کتمان نیست که درهای کشور در سال‌های ۱۴۰۰ تا اوایل ۱۴۰۳، به دلایل مختلف به روی اتباع غیرمجاز باز بود. در جریان جنگ ۱۲ روزه نیز اخبار مختلفی از نقش‌آفرینی اتباع غیرمجاز در اقدامات اسرائیل شنیدیم. مهر ۱۴۰۲ در یادداشتی برای انصاف نوشته بودم: «اتباع غیرمجاز، مثل شبح می‌مانند. در حالی که محل زندگی، خط تلفن و حساب بانکی دارند، هیچ‌کدام به اسم خودشان نیست و جایی ثبت نشده است. معلوم نیست از چه راهی کسب درآمد می‌کنند. چه کسانی آن‌ها را برای پرداخت حقوق کم‌تر، به کار می‌گیرند. اگر جرمی مرتکب شوند، چطور باید آن را پیگیری کرد. این شبح، هزار اما و اگر دارد و تا زمانی که سامان‌دهی نشود، از بین نمی‌رود.

اتباع غیرمجاز به خاطر همین ویژگی نامرئی بودن در سامانه‌های گوناگون، یک خطر امنیتی بزرگ محسوب می‌شوند. بخشی از تهدید این اتباع به مسئله ضدجاسوسی و بخشی دیگر به موضوع امنیت و تروریسم بر می‌گردد. اتباع غیرمجاز، امکان‌های خوبی برای برخی سرویس‌های اطلاعاتی حریف به خصوص ISI پاکستان هستند. در خصوص مبحث ضدجاسوسی، آن‌ها به خاطر اینکه به مشاغل مختلفی مثل کارگری، سرایداری و... مشغول می‌شوند، می‌توانند به بسیاری از محل‌ها تردد داشته باشند. در مواقعی نیز نقش هادی و سرپل سرویس‌ها را بازی می‌کنند. آن‌ها انگیزه فراوانی دارند.

تبعه غیرقانونی که از کشوری مثل افغانستان گریخته و به ایران آمده و قصد دارد به اروپا برود، به چه چیزی نیاز دارد؟ پول و ویزا. تبعه غیرمجازی که مثل شبح در یک جامعه زندگی می‌کند، امکان بسیار مناسبی است.» امروز و در اوایل سال ۱۴۰۴ به نظر می‌رسد بخشی از این تهدید خود را نشان داد. تهدیدی که نیاز به اقداماتی بسیار جدی دارد. اما همین رفتارها نیز باید انسانی و بر اساس ضوابط باشد، نه از روی هیجان و خودسری.

دوازدهم؛ چشم‌ها را باید شست

جنگی که پشت سر گذاشتیم، به همه ما نشان داد که مفهوم ایران، خیلی فراتر از سلایق سیاسی و اختلافات فکری ا‌ست. از چهره‌های هنری مشهور که پا روی حس سال‌ها دوری از وطن گذاشتند و سمت ایران ایستادند نوشتیم، اما نباید از سیاسیون قدرنادیده، داغ‌دیده یا در بند غافل شویم. مثلاً چه کسی می‌تواند بگوید پرستو فروهر، فرزند داریوش و پروانه داغی که حدود سه دهه قبل دید را فراموش کرده؟ فردی مثل پرستو فروهر می‌توانست موضعی غیر از آنچه گرفت و رفتاری غیر از آنچه داشت را نشان دهد. اما طوری ظاهر شد که هیچ فرد منصفی نتوانست او را ستایش نکند.

به این فهرست اضافه کنیم مصطفی تاجزاده که همچنان در بند است، یا جریان‌هایی مانند نهضت آزادی که برخی رسانه‌های خاص یا افراد در ادبیات‌شان از آن‌ها به عنوان گروهک یاد می‌کنند اما سمت ایران ایستادند. ایستادن سمت ایران با تمام دردهایی که این طیف از افراد و تشکل‌ها کشیدند، به این معناست که وطن ما را به هم پیوند می‌دهد. این موضوع نشان می‌دهد که معیار بسیاری از قضاوت‌ها و نگاه‌های سیاسی باید تغییر کند. به قول سهراب سپهری، چشم‌ها را باید شست / جور دیگر باید دید.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه سیاست
آخرین اخبار