علی بیگدلی تحلیلگر سیاسی و بینالمللی:
سخن از جنگ برای بالا بردن سطح جلال و جبروتشان است
حوادث اخیر لبنان باب اظهارنظرها درباره تصمیمات ایران در سطح بینالمللی و ضرورتهای آن را باز کرد و حالا این اظهارنظرها به هجمهها و حملهها به دولت بدل شده است؛ به گونهای که به وضوح نشان از اختلافنظرها و حتی دوقطبیسازی جدیدی درباره عملکردها دارد. علی بیگدلی، تحلیلگر سیاسی و بینالمللی در گفتوگو با هممیهن به تحلیل عملکرد پزشکیان پرداخته که در زیر آمده است:
چرا برخی سخنان پزشکیان را از موضع ضعف میدانند و ادعا میکنند که همین نشان دادن ضعف بود که اسرائیل جرأت ترور سیدحسن نصرالله را پیدا کرده است؟ در مقابل این اقدام باید نیرو به لبنان اعزام کنیم یا با دیپلماسی این ترور را پیگیری کنیم؟
بههیچوجه نباید دست به اقدام خشونتآمیز بزنیم و نباید سیاست انتقامجویانه را در شرایط فعلی در پیش بگیریم. چراکه اقتصاد جنگی برای ما قابل تحمل نیست. از 7 اکتبر تاکنون که نزدیک به یک سال از جنگ غزه میگذرد اسرائیل ۲۷۰ میلیارد دلار هزینه کرده است و ما این توانایی اقتصادی را نداریم. افرادی که میگویند باید بجنگیم برای بالا بردن سطح جلال و جبروت خود این حرفها را میزنند.
از سوی دیگر امروزه جنگها بر مبنای سربازی نیست که احتیاج به نیروی انسانی داشته باشد، بلکه جنگِ تکنولوژی است و اسرائیل با امکانات نظامی که در اختیار دارد، میتواند هر نقطه را با آن حلقههای ضداطلاعاتی، امنیتی و جاسوسی بزند. اگر دچار اشتباه شده و بخواهیم با اسرائیل وارد جنگ شویم، حتماً آمریکا از اسرائیل حمایت خواهد کرد و با توجه به وضعیت بد اقتصادی در کشور احتمال فروپاشی وجود دارد. بازار داغ است و برخی به گزافهگویی عادت کردهاند اما نفع کشور و نفع نظام نیست که ما وارد جنگ شویم.
به نظر شما صحبتهای آقای پزشکیان باعث تضعیف مواضع ایران شده است؟
پزشکیان از خانه به شورای نگهبان نرفته که مجوز حضور در انتخابات را بگیرد. بلکه با او صحبت شده است. درست مانند گذشته و به طور سنتی آقای رئیسجمهور و وزیر امورخارجه قبل از هر سفر خارجی، خدمت رهبری میروند و ایشان خطوط اصلی سیاست خارجی را ترسیم میکنند. بنابراین پزشکیان با اجازه چنین اظهارنظرهایی کرده و اظهارنظرها هم کامل نبوده است. باید یادآوری کنم که ما یک بستهای از اختلافات را با غربیها داریم که باید حل شود.
افرادی که در انتخابات از جنگ صحبت میکردند حالا با رسانه فشارهایی به پزشکیان وارد میکنند که دوقطبی را افزایش میدهد. راهکار کاهش دوقطبیها، حملات و فضاسازیها علیه دولت آنهم در شرایط کنونی چیست؟
اصولگرایان نگران، نمیتوانند به رهبری چیزی بگویند، پس ناچارند که این حلقه را گردن آقای پزشکیان بیاندازند. روز تنفیذ پزشکیان، رهبری گفتند: «ما با اروپاییها مشکل داریم. اما میشود با دشمن تعامل کرد.» این اولین چراغ سبز ایشان است. بنابراین پزشکیان در موضعگیریها و اظهارنظراتش حتماً با رهبری به توافق رسیدند و اگر کسی با پزشکیان مشکل دارد باید این مشکل را در بیت رهبری حل کند.
عملکرد احزاب و چهرههای سیاسی چگونه میتواند در افزایش وفاق ملی و کاهش اختلافات و فشار بر دولت تاثیر بگذارد؟
اصولگرایان برای بقای خود ناچارند هر روز یک اظهارنظر مخالف دولت بکنند و این موضوع تازهای نیست. برای حفظ موجودیت ناچارند با رئیسجمهوری که از جنسشان نیست این برخورد را داشته باشند. با آقای رئیسی این برخوردها صورت نمیگرفت. آقای شریعتمداری گفته صحبتهای آقای رئیسجمهور نسنجیده بوده است. از نظر آداب دیپلماسی سنجیده نیست یک روزنامه درباره رئیسجمهوری که آرای مردم را پشت سر دارد اینطور بنویسد. از سوی دیگر هیچکدام از ما با آداب دیپلماسی آشنا نیستیم و بیشتر رفتارها عاطفی است و این غیرعقلانی بودن سیاست را هم در برگرفته است.
در شرایط کنونی که کشور در معرض تنش خارجی قرار داشته و احتمال جنگ وجود دارد، آیا صدای واحد در حوزه بینالملل قابل دستیابی است؟
این موضوع در حدود اختیارات رهبری است و ایشان باید دلواپسان را به صورت کلامی یا علنی مهار کنند چراکه شرایط فعلی منطقه شرایط بسیار حساسی است و صحیح نیست که در موقعیتی که ما دچار فشارهای منطقهای هستیم از درون هم رئیسجمهور را تحت فشار قرار بدهند. اما از آنجا که اصولگرایان برای بقای خود ناچارند نارساییها را به گردن رئیسجمهور بیاندازند، اگر تنها راه رسیدن به وفاق در اختیار رهبری است که آرامش را به جامعه بدهند و با اظهارنظر رسمی، از فشارها و اظهارنظرهای اینچنینی پیشگیری کنند. فضای داخلی دچار لرزش و نوسان است که میتواند به حملات بیشتر تبدیل شود.
برخی از تندروها بر این عقیدهاند که رهبری با این پیام که مسلمانان جهان کنار لبنان بایستند، حکم جهاد صادر کرده است. آیا این اظهارنظر رهبری به منزله حکم جهاد است؟
چنین چیزی نیست. این پیام برای جلب همدردی کشورهای مسلمان بود اما کشورهای عرب با سیدحسن نصرالله روابط خوبی نداشتند. در سال ۲۰۰۶ که سیدحسن نصرالله پیروز شد کشورهای عرب با گونی برایش دلار میبردند، اما پس از حمایت از بشار اسد در سال 2011 روابطش با کشورهای عربی رو به افول گذاشت و در ترور او برخی از کشورهای عربی به اظهارنظرهای معمولی اکتفا کردند و بسیاری هم به روی خودشان نیاوردند.