نامه به محترمترین نامزد انتخابات
حسین قدیانی، فعال رسانهای اصولگرا نامهای به مسعود پزشکیان، کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری در آستانه دور دوم انتخابات ریاستجمهوری نوشت.
قدیانی نامه خود را اینگونه آغاز کردهاست:«سلام خدمت محترمترین و در عین حال جنتلمنترین نامزد انتخاباتهای اخیر جمهوری اسلامی. باری تقدیر امور آدمی دست حضرت حق است، نه پوششیهای کذاب متوهم که خودشان را، هم جای الله گذاشتهاند، هم جای خلقالله.»
وی در ادامه این نامه افزود:«اما جناب پزشکیان! من در این نامه بنا ندارم به شما به چشم نامزد انتخابات نگاه کنم و به این هم کاری ندارم که آدینه پیش رو پیروز رقابت مظلومانهتان با نامزد اصلح مصباح و مصباحیستها میشوید یا نه. همین که ثابت کردید شعار یک چیز است و برنامه یک چیز دیگر، کم از فتح انتخابات ندارد.»
این فعال رسانهای اصولگرا در بخش دیگر این نامه چنین توضیح داده است:«آقای پزشکیان! قریب یک ماه است که با شدت و حدت دارم دنبالتان میکنم. اینکه چه میگویید و چه نمیگویید و کجا سکوت میکنید و چرا حرف میزنید و با مردم با چه زبانی وارد مکالمه میشوید و به مادر محترمه آذریجهرمی چه جوابی میدهید. جناب پزشکیان! حتی با گزارهی «گور پدر سیاست» هم گمانم باز شما منتخب همسر شهید مهدی باکری و محبوب همسر شهید حمید باکری باشید؛ چراکه هر انسان آزادهای ابتدا به ساکن شما را انسانمدار میبیند، بعد سیاستمدار.»
قدیانی در ادامه این نامه تصریح کرده است:«اگر بعضیها دوستداشتنی هستند؛ فقط چون هنرمند خوبی هستند یا ورزشکار قابلی هستند یا معلم نمونهای هستند یا کارگر کوشایی هستند، دلم میگوید مسعود پزشکیان حتی اگر جراح و وزیر و وکیل و هیچکدام اینها هم نبود و فقط و فقط همزمان پدر و مادر زهرایش بود و حالا بگو یک کارمند ساده در اداره مخابرات تبریز هم بود، باز نمیشد او را دوست نداشت. باری پزشکیان عزیز! دوست نداشتن شما کار سختی است که اقلاً از توان من خارج است.»
وی در بخش دیگری از این نامه با اشاره به اینکه با وعدههای پوچ مثل افرادی همچون سعید جلیلی و زاکانی به قصد فریب مردم میتوانستید تحریمیها را پای صندوق رای بیاورید؛ ادامه داده است:«لیکن الحق والانصاف که سطر به سطر نهجالبلاغه حتی با جزئیترین سکنات شما هم عجین شده است. آقای پزشکیان! دلمان تنگ شده بود برای نامزدی که اول به صداقت شهره باشد، بعد به سیاست. از بس که این مروشهای چپ و راست مظلوم گیر آورده مفاهیم را، کمکم داشت یادمان میرفت که اخلاص سزاست، نه ناسزا.»
قدیانی در پایان با هشتگ بمان و پس بگیر نامهاش را اینگونه تمام کرده است:«جناب آقای پزشکیان! من در کتابخانهام عکس چند تایی از محبینم را گذاشتهام ولی صبحی دیدم حیف باشد که هیچ عکسی از برادران باکری در کنار چمران و موسی صدر نداشته باشم. غرض آنکه رفتی توی همان قاب شهدای جبههی انقلاب؛ جبههای که کلاشها مصادرهاش کردند.»