| کد مطلب: ۵۷۵۵

پوست کرگدن

درباره برادران محمودی و موفقیت‌هایشان در شرایط نابرابر

درباره برادران محمودی و موفقیت‌هایشان در شرایط نابرابر

چند هفته‌ای‌ست که سریال پوست شیر تمام شده و تب صحبت درباره آن خوابیده است. بعد از پخش یکی از قسمت‌ها چنان این تب بالا رفت که هشتگ پوست شیر ترند اول توئیتر فارسی شد. به‌خاطر ندارم سریال دیگری چنین مورد اقبال قرار گرفته باشد. شاید فقط فصل اول شهرزاد از این حیث با پوست شیر قابل رقابت باشد. شهود ما با توجه به آنچه در شبکه‌های اجتماعی و حتی کوچه و خیابان دیدیم، می‌گوید که سریال برادران محمودی در صدر پرمخاطب‌ترین سریال‌های ایرانی نشسته است.
میزان مخاطب یک سریال یکی از مهم‌ترین سنجه‌های موفقیت آن محسوب می‌شود. مدیوم سریال در ذات خود جنبه سرگرمی دارد و بر مبنای همین ذات، طبیعی است که برای بیشترین مخاطب ساخته شود. از این بابت پوست شیر یک سریال موفق بود. خاصه اینکه هرچه از پخش آن گذشت هم تعداد مخاطبانش بیشتر شدند و بر محبوبیتش میان مردم افزوده شد. همزمان با پخش پوست شیر، سریالی با بودجه بسیار سنگین و ستاره‌های زیاد با تبلیغات بسیار گسترده پخش شد و هرچه از آن گذشت از مخاطبانش کاسته شد و کمتر کسی درباره آن سخن گفت، اما سریال پوست شیر تا آخر چنان بود که قوام خود را حفظ کند و مخاطب را همراه.
بخشی از این اقبال البته که دلایلی خارج از اثر دارد. اینکه بازگشت قهرمانی به سبک قیصر و سفر قهرمان برای عدالت‌خواهی و انتقام در جامعه امروز ما بسیار مورد اقبال قرار می‌گیرد، پدیده عجیبی نیست. بخشی از موفق شدن این اثر هم مرهون کارگردانی و فیلمنامه بالاتر از حد متوسط این روزهای سریال‌های تولیدشده است. اگرچه ایرادات گل‌درشتی هم کارگردانی و هم فیلمنامه داشتند، اما قصه پرتعلیق و کشش‌دار پوست شیر، نگذاشت که این ایرادات مخاطب را پس بزند. مخاطب در نهایت از دنبال کردن و دیدن این سریال ناراضی نبود و برادران محمودی توانستند موفق‌ترین اثر در این مدیوم و حتی کل کارنامه خود را رقم بزنند.
مسیر حرفه‌ای برادران محمودی و موفقیتی که در پوست شیر کسب کردند، می‌تواند به سرمایه‌ای نمادین برای دیگر هموطنان‌شان تبدیل تا در رسیدن به موفقیت‌های این‌چنینی کارشان تسهیل شود. این برادران افغانستانی در شرایط و ساختاری به موفقیت رسیدند که همین چندی پیش هموطنان ما هموطنان‌شان را از ورود به یک مجتمع تجاری-تفریحی منع کردند و بار دیگر ثابت شد که مسئله نژادپرستی در جامعه ما جدی‌تر از آن‌چیزی است که در ظاهر است. آنها در جامعه‌ای به موفقیت هنری رسیدند که توقع از آنها و هموطنان‌شان مشغول بودن به کارهای سخت و فیزیکی‌ است. مشاغلی که برای خود ایرانیان به هر دلیلی در اولویت انتخاب نیست. بسیار به ندرت پیش آمده که ما مرد یا زن افغانستانی‌ای را در مشاغلی چون پزشکی، مهندسی، معلمی، استادی دانشگاه و... ببینیم و احتمالا بارها پیشامد کرده که با افغانستانی‌ای مواجه شوید که مهارت و تخصص قابل‌اعتنایی داشته و از بد روزگار ناچار به هجرت به ایران شده است و مشغول به کارهایی است که فقط توان فیزیکی می‌خواهد و نه مهارت و تخصصی. در چنین شرایطی برادران محمودی با پوست‌کلفتی به‌سانِ کرگدن مسیر خود را طی کرده‌ و کاری سترگ انجام داده‌اند. شاید هم بخشی از مسیر همراه با خوش‌شانسی بوده باشد. آخر آن مغنی افغانستانی که از صبح تا شام با سنگ خارا و کلنگ زمخت دست و پنجه نرم می‌کند، هزار تحقیر و نابرابری را به جان می‌خرد، برای خریدن یک بلیت مترو باید از دیگران خواهش کند و برای داشتن سیم‌کارت و یک کارت بانکی هزار مصیبت داشته باشد هم کم پوست‌کلفت نیست. همان‌ها که از خوراک و پوشاک خود می‌زنند تا بتوانند اندک پولی ذخیره کنند و برای عزیزان‌شان در آن‌سوی مرز بفرستند.
باری، برادران محمودی امروز شرایط بسیار متفاوتی از قریب به اتفاق هموطنان مهاجر خود در ایران دارند. آنها بعد از اثبات خود در سینما و استفاده از آن ظرفیت برای بازنمایی وضعیت مهاجران افغانستانی در ایران، نشان دادند که چطور ذائقه مخاطب ایرانی را خوب می‌شناسند و می‌‌توانند بسیار بهتر از بسیاری از سینماگران ایرانی، قصه ایرانی روایت کنند و مخاطب گسترده جمع کنند. امید که موفقیت برادران محمودی این انگاره را که افغانستانی‌های مهاجر فقط برای کارهایی خاص مناسبند، از بین ببرد و به ما یاد دهد که اگرچه جا برای خودمان تنگ است، اما کمی جمع و جورتر بنشینیم تا برای این مردم مظلوم و بروز استعدادهایشان جایی باز کنیم.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار