وقتی اعداد فریبمان میدهد
درباره آمار و ارقام این روزها
درباره آمار و ارقام این روزها
از زمان شروع اعتراضات در یکماهه اخیر، این سخن بهکرات در رسانههای دولتی و در لسان افراد نزدیک به نظام آمده است که «کل» جمعیت معترضان به 100هزار و 200هزار نفر نمیرسد و از این عدد به این نتیجه دلخواه نیز رسیدهاند که نباید تظاهرات اخیر را جدی گرفت و قاطبه مردم همچنان موافق الگوهای رایج حکمرانی هستند. از نظر گویندگان چنین آماری، مسئله از این قرار است که عدهای قلیل، اغلب تحتتاثیر رسانههای خارجی، دنبال غوغا و هیاهو هستند، بنابراین تا هنگامی که خیل عظیم مردم به این اندک افراد نمیپیوندند، نهتنها خطری نظام را تهدید نمیکند، بلکه حتی لازم نیست تجدیدنظری در روندهای حاکم شود؛ گویا میتوان با همین فرمانی که تاکنون ماشین کشور را راندهایم، تختهگاز برانیم.
اصل سخن من در این یادداشت اما این است که بزنگاه کنونی لحظهای است که در آن اعداد و آنهم بهخصوص اعداد ظاهری، چندان اهمیتی ندارند. برای روشنتر شدن موضوع اجازه بدهید مثالی بزنم از انتخابات 1390 مجلس شورای اسلامی. در آن سال و از پس انتخابات جنجالی 1388 که به شکلگیری جنبشی اجتماعی و شکاف میان نخبگان سیاسی حاکم انجامیده بود، رکود و سکوتی بر فضای سیاسی کشور حاکم بود و بیم آن میرفت که انتخابات مجلس با مشارکت اندک مردم برگزار شود. مخالفان حکومت نیز بر همین قضیه انگشت گذاشته بودند و مشارکت نکردن مردم در انتخابات مجلس را حتمی میدانستند. در مقابل سیستم نیز میکوشید ضمن حفظ مرزبندیهای خود، به هر قیمتی شده آمار مشارکت را بالا ببرد. آن انتخابات البته برگزار شد و میزان مشارکت نیز رقم 64درصد برای کشور و 48درصد برای تهران اعلام شد که از نظر حکومت، در مقایسه با ادوار پیشین انتخابات مجلس و با این حجم از تبلیغ تحریم انتخابات، مایهافتخار بود.
با این همه، در آن زمان هر تحلیلگر خارج از میدان منازعه نیروهای سیاسی به این نکته اذعان داشت که صورتمسئله سیاست ایران را اعداد و ارقام تعیین نمیکنند و در آن وضعیت، مجلسی برآمده از رقابت اصولگرایان با خود، توان راهگشایی و افق گشایی در هیچ زمینهای را ندارد. ازقضا، دیدیم که این مجلس موفقیت چندانی نیز نداشت و بعدتر در سال 1392 و با برگزاری انتخاباتی نیمهرقابتی بود که سیاست ایران از بنبستی که در پایان دهه80 در آن قرار گرفته بود، خارج شد. در صف مقابل نیز همین اعداد جمعیتهای میلیونی تظاهراتکننده از جایی به بعد چندان موضوعیتی نداشت، زیرا در نزاع 88 مهم راهحلی بود که باید میان سیستم و کاندیداهای معترض پیدا میشد و از آنجا که کاندیداهای معترض خود را رهبران انقلابی نمیدانستند، طبیعی بود که زورآزمایی خیابانی و گردآوری جمعیتهای میلیونی را، صرفا ابزاری برای تغییر موازنه در مذاکرات احتمالی آتی میدیدند، نه بیشتر. نه آن جمعیت های میلیونی و نه آن اعداد مشارکت، گره کور سیاست را باز نکرد و در عوض وقتی در انتخابات1392، اصل رقابت -ولو بهطور حداقلی و ضمنی- به رسمیت شناخته شد، ماشین سیاست نیز راه افتاد. در آن زمان دیگر اصلا مهم نبود چه تعداد از مردم پای صندوقهای رای رفتند یا رئیسجمهور منتخب تنها اندکی بیش از 50درصد آرای مشارکتکنندگان را دارد. طرفه آنکه همان مجلس نهم، در برابر هرم سیاست جدید آب شد و «برجام» را بهعنوان بزرگترین دستاورد دولت رقیب، در عرض 20دقیقه تصویب کرد.
اینک نیز وضعیت از همین قرار است. در سیاست، اعداد و ارقام تنها در شرایط معمولی و عادی، نشانههایی از وضعیت را بازتاب میدهند ولی در شرایط غیرعادی نظیر وضعیت پسا 88 یا مهر 1401، مهمتر از عدد و رقم، «سخن» است؛ سخنی که در بنیاد خود نیازمند پذیرش «دیگری متفاوت» است و این خود اساس سیاست نیز هست. سیاست یعنی پذیرش کثرت و تنوع موجود در جامعه و تلاش برای بهینهسازی دموکراتیک این کثرتها در نقطهای مطلوب کثیر مردمان. وقتی مردمان یکسان نیستند، سخنان آنها نیز یکی نیست، بنابراین در سیاست، این «سخن نو» است که مسیر میگشاید و نقشه راه تعیین میکند. مواجهه درست با سخننو در وهلهنخست، البته شمارش معتقدان به آن نیست، بلکه تلاش برای فهم آن و صورتبندی آن در آرمانیترین شکل ممکن، سپس نقد و بررسی آن است. مسیر علاقمندان به شمارش تعداد معترضان مهرماه، البته از بیخوبن چیزی دیگر بوده است؛ انکار، استهزاء و آمارگیری. اینگونه بوده است که استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران و عضو سابق شورایعالی انقلاب فرهنگی آن سخنان نسنجیده را در صداوسیما بر زبان میآورد. او از واقعیت این سخننو که جامعه ایرانی دهههاست آن را آزموده و اینک در خانه و خیابان آن را به زبان آورده است و او باید بهعنوان جامعهشناس پیش از همه به آن التفات میکرده، غفلت میورزد؛ زیرا همچنان بر این گمان است که در بر همان پاشنه سابق میچرخد و میتوان با جادوی اعداد، سیاست را پیش برد حال آنکه جدا از آنکه از سال 1398، سیستم خود نیز چندان اعداد را مهم نمیداند، اینک در «عصر سحر سخن» بهسر میبریم. آری، هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود؛ حرف در برابر حرف.