خاورمیانه آبستن وقایع است
با نزدیک شدن به پایان سالی پرآشوب، خاورمیانه وارد دوره دیگری از تنشهای استراتژیک حاد میشود.
با نزدیک شدن به پایان سالی پرآشوب، خاورمیانه وارد دوره دیگری از تنشهای استراتژیک حاد میشود. شبکه پیچیدهای از بازیگران درگیر هستند: اسرائیل، ایران، لبنان، عراق و یمن، در کنار بازیگران مسلح غیردولتی از جمله حزبالله، حماس، حوثیها و جناحهای متعدد در نیروهای بسیج مردمی عراق. هیچکس نباید توافقات آتشبس موقت موجود در سراسر منطقه را با بازدارندگی و صلح پایدار اشتباه بگیرد، زیرا مسائل اساسی همچنان حل نشده و اهداف نهایی مورد نظر دشمنان کاملاً در تضاد است. خطر تشدید درگیریهای چندجانبه در ماههای آینده وجود دارد.
این خطر ناشی از سه داینامیک همگرا است: تلاش ایران برای بازسازی قابلیتهای تهاجمی و بازدارندگی استراتژیک، امتناع مداوم حزبالله و حماس از خلع سلاح، و ارتباط فزاینده بین جبهههای منطقهای از غزه و جنوب لبنان گرفته تا عراق و دریای سرخ. رهبران اسرائیل علناً اعلام کردهاند که ترتیبات دیپلماتیک برای تثبیت مرز شمالی اسرائیل نمیتواند بیپایان باقی بماند. اسرائیل اعلام کرده است که لبنان تا پایان سال تقویمی فرصت دارد تا پایبندی معناداری به قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد، بهویژه در مورد حضور مسلحانه حزبالله در جنوب رودخانه لیتانی، نشان دهد.
در صورت عدم وجود چنین پیشرفتی، مقامات اسرائیلی اعلام کردهاند که ممکن است اقدام نظامی را به عنوان یک ضرورت و نه یک انتخاب در نظر بگیرند. اسرائیل همچنین میتواند برای دستیابی به اهداف خود در خلع سلاح حماس و اطمینان از اینکه ایران دیگر موشک بالستیک یا تهدید هستهای ندارد، تشدید تنش کند. آنچه که شرایط فعلی را متمایز میکند، نهتنها تداوم این درگیریها، بلکه میزان افزایش احتمال واکنش در سایر صحنهها نیز هست.
با توجه به تمرکز واشنگتن بر تقویت نظامی در کارائیب و مذاکرات برای پایان دادن به جنگ در اوکراین، سیاستگذاران آمریکایی نباید چشم خود را از احتمال بحران جدید در خاورمیانه بردارند. استراتژی منطقهای ایران مدتهاست که بر یک مدل بازدارندگی چندلایه مبتنی بر نیروهای نیابتی، حضور دوربرد و ابهام به جای رویارویی مستقیم دولت با دولت متکی بوده است. این مدل به دنبال تحمیل هزینههای تجمعی بر دشمنان و در عین حال مصون نگه داشتن ایران از انتقام مستقیم است.
طبق ارزیابیهای مکرر وزارت دفاع ایالات متحده و سازمان ملل، ایران بزرگترین و متنوعترین نیروی موشکی در خاورمیانه را در اختیار دارد و همچنان در زمینه قابلیت بقا، پایگاههای زیرزمینی و ظرفیت تولید سرمایهگذاری میکند. این قابلیتها توسط گروههای مسلح همسو با ایران که در سراسر لبنان، غزه، عراق، سوریه و یمن فعالیت میکنند، تکمیل میشوند. از دیدگاه اسرائیل، این معماری بازدارندگی مبتنی بر نیابت، یک تهدید وجودی است.
مقامات اسرائیلی به وضوح اعلام کردهاند که به ایران اجازه نخواهند داد تا یک محیط بازدارندگی را که شرایط را برای حملات مشابه در آینده فراهم میکند، دوباره ایجاد کند. این داینامیک، تحمل اسرائیل را در برابر تجدید قوای ایران و تقویت متحدانش، بهویژه هنگامی که با جدول زمانی صریحی که برای حزبالله در مرز شمالی خود تعیین کرده است، ترکیب شود، بهطور قابل توجهی کاهش میدهد.
در میان گروههای همسو با ایران، حزبالله همچنان از نظر نظامی توانمندترین گروه است. ارزیابیهای مستقل تخمین میزنند که حزبالله دهها هزار موشک و راکت، از جمله سیستمهای دقیقتر با قابلیت حمله به عمق اسرائیل، در اختیار دارد. دولت لبنان و نیروهای مسلح لبنان اذعان کردهاند که تمایل یا توانایی خلع سلاح اجباری حزبالله را ندارند. اظهارات عمومی مقامات لبنانی و گزارشهای بینالمللی تأیید میکند که دولت فاقد ظرفیت و اجماع برای اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ بدون خطر درگیری داخلی است. این واقعیت به طور فزایندهای برنامهریزی اسرائیل را شکل داده است.
مقامات اسرائیلی این مسئله را نه به عنوان عدم تمایل لبنان به خلع سلاح حزبالله، بلکه به عنوان ناتوانی آن در انجام این کار مطرح کردهاند. آنها همچنین استدلال کردهاند که ادامه سنگربندی حزبالله در امتداد مرز با ثبات بلندمدت ناسازگار است. در غزه، حماس با وجود عملیات نظامی مداوم اسرائیل و میانجیگری بینالمللی، همچنان یک بازیگر سیاسی مسلح است. حماس صراحتاً خلع سلاح را به عنوان شرط هرگونه آتشبس یا ترتیبات پس از جنگ رد کرده است.