بهار عربی: ۱۵ سال بعد
در اوایل دسامبر، مقامات تونس عیاش همامی، یک فعال شناختهشده اپوزیسیون را بازداشت کردند.
در اوایل دسامبر، مقامات تونس عیاش همامی، یک فعال شناختهشده اپوزیسیون را بازداشت کردند. سرکوب منتقدان و عناصر اپوزیسیون، گام دیگری از سوی رهبر کنونی، رئیسجمهور قیس سعید، برای تثبیت قدرت است. بازداشتها در تونس نمونهای است از اینکه چگونه یکی از کشورهای کلیدی بهار عربی، از یک دموکراسی نوپا به شکلی از اقتدارگرایی بازگشته است.
بهار عربی پس از آن آغاز شد که محمد بوعزیزی در دسامبر ۲۰۱۰ خود را به آتش کشید. یک ماه بعد، پس از آنکه اعتراضات سراسر کشور را فراگرفت، زینالعابدین بنعلی، رئیسجمهور تونس، به تبعید گریخت. پویایی میان درگیریهای داخلی، افراطگرایی و اقتدارگرایی، یک دهه و نیم گذشته پس از بهار عربی را تعریف کرده است.
بهار عربی واکنشی مردمی به رژیمهای ناسیونالیست فرسودهای بود که بین دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۷۰ در جهان عرب ظهور کرده بودند؛ از جمله رژیم اسد در سوریه، رژیم صدام حسین در عراق و همچنین علی عبدالله صالح در یمن. در مقابلِ دولتهای ناسیونالیست، پادشاهیهای عرب در خلیج فارس، اردن و مراکش ایستاده بودند. بلوک سوم اسلامگرا نیز در دهه ۱۹۸۰ ظهور کرد که مردان جوان را به خود جذب میکرد.
این جنبشها که برخی با اخوانالمسلمین در ارتباط بودند، طیف متنوعی از احزاب و گروههای تروریستی را شامل میشدند. نتیجه این روندها (ناسیونالیسم، سلطنتطلبی و افراطگرایی مذهبی) این بود که اکثر مردم عادی گزینههای بسیار کمی برای مشارکت سیاسی داشتند.
بهار عربی در ابتدا راهی برای رهایی از این روندهای تاریخی و ایجاد دموکراسیها و نظامهای سیاسی جدید در خاورمیانه به نظر میرسید. با این حال، خلأ قدرت منجر به جنگ داخلی و ظهور گروههای افراطی مانند داعش شد. در سال ۲۰۱۴، داعش بخش وسیعی از سوریه را تصرف کرد و سپس به عراق یورش برد و مرتکب قتلعام و نسلکشی اقلیتها شد.
در اصل، دهه گذشته در خاورمیانه مبارزهای طولانی برای بستن «جعبه پاندورایی» بوده است که بهار عربی آن را گشود. رژیمهای عرب سه استراتژی جداگانه را برای تحقق این امر دنبال کردهاند. یک رویکرد، همانطور که در مصر و تونس دیده شد، بازگشت ساده به نوعی از اقتدارگرایی بود که قبل از ۲۰۱۱ وجود داشت.
در خلیج فارس، برخی کشورها در عین حفظ نظام پادشاهی، به آرامی در مسائل خاصی اصلاحات لیبرال انجام دادهاند. رویکرد سوم را شاید بتوان در سوریه یافت؛ جایی که رژیم اسد سرانجام در ۸ دسامبر ۲۰۲۴ سقوط کرد. پرسشی که اکنون خاورمیانه با آن روبهروست این است که آیا مدل دمشق به تغییر طولانیمدت منجر خواهد شد یا خیر. گروه شورشی سوری «هیئت تحریرالشام» (HTS) که در دسامبر ۲۰۲۴ در سوریه به قدرت رسید، ریشه در گروههای افراطی مانند القاعده دارد، هرچند در طول سالها بازسازی برند کرده است.
با این وجود، سوریه همچنان تقسیمشده باقی مانده است. «نیروهای دموکراتیک سوریه» تحت حمایت آمریکا در شرق سوریه، نیرویی عمدتاً به رهبری کردها هستند که به شکست داعش کمک کردند؛ آنها دارای گرایشهای چپگرایانه هستند، درحالیکه دولت دمشق اسلامیتر و محافظهکارتر است.
آیا سوریه میتواند این گروههای مختلف را با هم متحد کند؟ چالش دیگر منطقه حول محور دوران پس از جنگ غزه میچرخد. آتشبس در غزه در اکتبر ۲۰۲۵ اجرایی شد. مناقشه اسرائیل و فلسطین از زمان بهار عربی تغییر چندانی نکرده است.
این موضوع تا حدی به دلیل شدت درگیری است که باعث شد بهار عربی به اندازه سایر کشورها بر سیاست فلسطین تأثیر نگذارد. با این حال، تغییرات گستردهتر در منطقه بر اسرائیل تأثیر گذاشته است؛ تسلیحاتی که از طریق مصر از لیبی قاچاق میشد، احتمالاً سوخت جنگهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ میان اسرائیل و حماس را تأمین کرده بود.
بهار عربی نقطه عطفی در منطقه بود زیرا پایان رژیمهای ناسیونالیست عرب را تسریع کرد؛ رژیمهایی که از زمان خروج قدرتهای اروپایی پس از جنگ جهانی دوم، جهان عرب را تعریف کرده بودند. این رژیمهای ناسیونالیست برای مدت طولانی بر لفاظیهای توخالی و واهی تکیه کرده بودند و برای چالشهای قرن بیستویکم مناسب نبودند.
بقای پادشاهیها به این معناست که مرکز قدرت و ثقل از پایتختهای تاریخی عرب مانند قاهره، دمشق و بغداد به دوحه، ابوظبی و ریاض تغییر یافته است. از نظر اقتصادی نیز همین روند رخ داده و خلیج فارس قدرتمندترین مرکز اقتصادی منطقه است. پانزده سال پس از آغاز اعتراضات، کشورهای بزرگ عربی همچنان در حال بهبود از یک دهه و نیم درگیری و بیثباتی هستند. یک دهه دیگر زمان نیاز است تا این روند بهبود کامل شود.