نمای کلی مذاکرات تهرانو واشنگتن/پس از دههها تنش، گفتوگوی ایران و آمریکا به چه معناست؟
دیپلماتهای ایران و آمریکا در مسقط، دور چهارم گفتوگوهایشان را برگزار کردند و به تلاش برای یافتن راه عبور از بنبست ادامه دادند؛ بنبستی که روابط ایالات متحده و ایران را از سال ۱۹۷۹ طلسم کرده است.

چارلی گمل/دیپلمات سابق میز ایران در وزارت خارجه بریتانیا
دیپلماتهای ایران و آمریکا در مسقط، دور چهارم گفتوگوهایشان را برگزار کردند و به تلاش برای یافتن راه عبور از بنبست ادامه دادند؛ بنبستی که روابط ایالات متحده و ایران را از سال ۱۹۷۹ طلسم کرده است. این گفتوگوها تا اینجای کار از هر لحاظ، ترکیبی از مثبت و منفی بودهاند. تصویر کلی همچنان کمی مبهم است؛ بهخصوص در مسئله غنیسازی اورانیوم. برخی تندروها در تهران دارند کمکم مردد میشوند و در شرایطی که وضعیت دارد سخت میشود، روایتهای قدیمی و ریشهدار در دو سوی این اختلاف دارند کمکم دوباره سر بر میآورند.
منابع نزدیک به گفتوگوها اشاره کردهاند که ممکن است ایالات متحده با غنیسازی اورانیوم در داخل کشور – یا در وضعیت متوقف یا محدود – موافقت کند و در مقابل ایران تمایل نشان داده که فرایند بازرسی سختگیرانهتری را در تأسیساتش بپذیرد. این پیشرفت است، اما شکننده.
نگرانی این است که داریم به وضعیت فرسایشی پیشبینیپذیری میرسیم که در آن، واقعیت روی بد خود را نشان میدهد و موفقیت در چشمانداز عقب و عقبتر میرود، در نقطهای که به ما یادآور میشود که ژئوپلیتیک و معامله املاک، گرچه هر دو شامل آدمها، کلمات و دفاتر کاری میشوند، پدیدههای متفاوتی هستند. استیو ویتکاف، مذاکرهکنندهای باهوش و دارای دانشی چشمگیر، در وضعیت سختی قرار گرفتهاست، اما وضعیت برای عراقچی، وزیر خارجه ایران و تیمش هم همینطور است، در شرایطی که با هوش و تجربهای خیابانی مواجه میشوند که معمولاً به وزارت خارجه آمریکا ربطی نداشته.
از این لحاظ، سفر ترامپ به خاورمیانه، بهمنی از قدرت مالی آمریکا و دسترسی دیپلماتیکش خواهد بود، با پیامهایی ضمنی برای تهران که قطار پولی در منطقه به راه افتاده است و اگر ایران کارتهایش را درست بازی کند، میتواند خود را سوار بر این قطار ببیند و بمبافکنهای بی۵۲ که دور خلیج فارس پرسه میزنند، مثل همیشه، چماقهایی هستند در کنار این هویجها.
اما مثل همیشه روابط ایالات متحده و ایران، لااقل از سال ۱۹۷۹، آنهایی که باید حواسمان باشد، تندروها هستند، در هر دو طرف. مقالهای اخیر در یک روزنامه محافظهکار ایرانی، سیاست ترامپ را نه به عنوان دیدگاه یک فرد که به عنوان «چارچوبی بر اساس خودشیفتگی، توهمات برتری و تاکتیکهای تهدیدمحور» توصیف کردهاست و همین هفته گذشته شاهد بودیم رهبر عالی ایران، شعارهای «مرگ بر آمریکا» از سوی مؤمنان در نمازجمعه تهران را تأیید کرد.
اینها نشانهای واضح از این که با همه حمایتهای ضمنی از گفتوگوها، رهبر معظم ایران گزینههایش را باز نگه داشته و فضا را مهیای لحظهای میکند که اگر کار از مسیر خارج شود تذکرات لازم را بدهد. وزارت خارجه ایران اما هر کاری که بتواند میکند که تضمین کند کار در مسیر درست باقی میماند.
در ایالات متحده، احساسات داخلی میتوانند مسیر را به هم بزنند، بهخصوص اگر رفع تحریمهای اولیه به گزینهای واقعی تبدیل شود و قانونگذاران آمریکایی به این فکر بیفتند که سراریز کردن پول به اقتصاد ایران، چقدر معقول خواهد بود، در شرایطی که موضوعات مهمی هنوز محل اختلاف هستند؛ اما این، همانطور که دو طرف مصرانه به ما میگویند، شروع کار است. اعتماد باید ساخته شود.
مارکو روبیو، وزیر خارجه، در موضعی شاید بیخردانه گفته است تنها کشورهای دنیا که اورانیوم غنی میکنند، آنهایی هستند که سلاح هستهای دارند. به دنبال این حرف هم سردرگمی در پایتخت کشورهایی که برنامه هستهای غیرنظامی دارند، ایجاد شده است. موضع ویتکاف در گفتوگوها که شاید گاف روبیو را توضیح دهد، این است که «نباید» به ایران اجازه داد در خاک خودش غنیسازی کند، گرچه در اتفاقی گیجکننده شاهد این هم بودهایم که جیدیونس همزمان گفته است که «شاید» بشود اجازه غنیسازی داخل کشور را داد. بهروز کمالوندی، معاون رئیس سازمان انرژی اتمی ایران به مارکو روبیو به این شکل پاسخ داد: «بلژیک، هلند، کره جنوبی، ژاپن، آرژانتین و آلمان، سلاح هستهای ندارند، اما غنیسازی میکنند.» کمالوندی البته به یک نکته اشاره نکرد: سطح بالا و نگرانکننده غنیسازی اورانیوم، حاکی از این است که موضوع فقط برق نیست.
اما شاید روبیو و ویتکاف و کمالوندی، هیچ کدام متوجه نکته اصلی نشدهاند: موضوع «صرفاً» سطح غنیسازی لازم برای برنامه هستهای غیرنظامی نیست. موضوع فقط سانتریفیوژها و تأسیسات زیرزمینی هم نیستند. موضوع درگیری، ادراک تهدید، برخورد جهانبینیهاست و دوکشوری (اگر اسرائیل را هم حساب کنید، سه تا) که بیش از ۴۵ سال است مشغول درگیری در سایه بودهاند. ایران و ایالات متحده از سال ۱۹۷۹ دشمن هم بودهاند و هستند. اگر کودتای سازمان سیا برای سرنگونی مصدق را حساب کنیم، از سال ۱۹۵۳ با هم دشمن بودهاند.
دلایل خیلی خوبی وجود دارد که چرا ایالات متحده مشکلی ندارد اگر بلژیک یا آلمان برنامه هستهای غیرنظامی داشته باشند. این دو کشور اورانیوم غنی میکنند یا میخرند. دلیلش این است که آمریکا و این دو کشور در وضعیت بحران دائمی با هم نیستند و در ۲۰ سال گذشته یا بیشتر، نیروهای نظامی هم را نکشتهاند. خوب میشود اگر این گفتوگوها را از دریچه تاریخ و واقعیت ببینیم. ممکن است این گفتوگو گام نخستی به سمت روندی صلحآمیزتر در منطقه باشد؛ هرچند ممکن است چنین حرفی، گزاف به نظر برسد.
عبارت «گزینه لیبی» این چند وقت از زبان سیاستمداران ایرانی نیفتاده. درباره توافقی حرف میزنند که تونی بلر با سرهنگ قذافی، دیکتاتور لیبی در سال ۲۰۰۳ داشت و در آن، قذافی کاملاً برنامهای تسلیحاتی هستهای و شیمیاییاش را رها کرد تا در ازای آن از حمایت، تضمین و پول غرب برخوردار شود. آن زمان، تهران وحشتزده شد و به قذافی پیام داد که اشتباهی مبهوتکننده کرده و راه را گشوده تا قدرت هوایی غربی از آسمان سرنگونش کند.
قذافی این حرف را به ریشخند گرفت اما معلوم شد حق با تهران بوده. این مسئله به قلب این گفتوگوها مربوط است: ایران احساس آسیبپذیری میکند و از برچیدن قدرت هستهای و اهرمی که این قدرت برایش ایجاد میکند، احساس نگرانی میکند. این نگرانی در دنیای پسانیابتی هم شدیدتر است؛ دنیایی که در آن حماس و حزبالله (فعلاً)
بیرمق به نظر میرسند. به نفع ماست یادمان باشد که این دولتی انقلابی است که براساس ادبیات محکمی ضدامپریالیستی و ضداستعماری بنا شده و ایده گرفته و بیش از آن که ممکن است ما فکر کنیم، از کودتا و انقلاب و جنگ نگرانی دارد. تصویر قذافی که در یک راهآب مچاله شده بود، برای تهران تأثیرگذار بود: دنیایی که در آن جمهوری اسلامی نتواند اورانیوم غنی کند، چشمانداز نگرانکنندهای برای حاکمان ایران است.
درگیریها وقتی تمام میشوند که یک طرف دیگر نتواند بجنگد یا وقتی که به رانههای درگیری به شکل مؤثری رسیدگی شده که ادامه نبرد را بیمعنا کند. برای ایران و ایالات متحده، موضوع باید گزینه دوم باشد. اساساً این گفتوگوها میتوانند نقطه شروع باشند، برای دنیایی که در آن ایالات متحده و ایران پلهای ارتباط را تعمیر میکنند، اگر بتوانند از جزئیات خبیث بگذرند و به سمت نمای کلی بروند: صلح و رفاه. هر کس فکر میکند این غیرممکن است، باید به خاطر داشته باشد که همین چند هفته پیش، خالد بنسلمان، وزیر دفاع عربستان سعودی، برادر ولیعهد محمد بنسلمان، سفری بسیار نمادین به تهران داشت تا با [آیتالله] علی خامنهای دیدار کند و ظاهراً پیامی به اسرائیل و ایالات متحده بفرستد که ریاض خواستار نتیجهای موفقیتآمیز از این گفتوگوهاست و خواستار منطقهای که در آن قدرتها اختلافاتشان را با دیپلماسی حل میکنند، نه با درگیری.