| کد مطلب: ۳۲۵۶۲

چین و پرونده هسته‌‏ای ایران در دوران ترامپ

در طول چهار دهه گذشته، چین پس از اصلاحاتی که در اقتصاد و سیاست خارجی خود انجام داد، پله پله پیش آمد؛ از بهبود رابطه با ایالات متحده آمریکا شروع کرد، به تدریج رشد کرد و اقتصاد خود را بهبود داد و حالا به جایی رسیده‌است که دومین اقتصاد بزرگ جهان محسوب می‌شود و به تهدیدی برای آمریکا تبدیل شده‌است؛

چین و پرونده هسته‌‏ای ایران در دوران ترامپ

برای درک بهتر نقش چین در سیاست خارجی ایران به‌ویژه بعد از روی کار آمدن دونالد ترامپ، ابتدا باید ماهیت و جایگاه چین را در جامعه جهانی به درستی درک کرد. الگوی رفتار کنونی چین در جامعه جهانی، الگوی مطلوبی است. در شرایطی که سیاست ایران، سیاست نگاه به شرق و روابط راهبردی با چین است، شاید اگر ایران نحوه عملکرد سیاست خارجی چین را با دقت بررسی کند و از سیاست‌های چین در تعریف جایگاه خود در جامعه جهانی درس بگیرد، می‌تواند نتایج بهتری در سیاست خارجی خود به دست بیاورد.

در طول چهار دهه گذشته، چین پس از اصلاحاتی که در اقتصاد و سیاست خارجی خود انجام داد، پله پله پیش آمد؛ از بهبود رابطه با ایالات متحده آمریکا شروع کرد، به تدریج رشد کرد و اقتصاد خود را بهبود داد و حالا به جایی رسیده‌است که دومین اقتصاد بزرگ جهان محسوب می‌شود و به تهدیدی برای آمریکا تبدیل شده‌است؛ تا جایی که برخی از سیاستمداران و تحلیل‌گران آمریکایی از تلاش‌های دهه ۱۹۸۰ برای ادغام کردن چین در اقتصاد جهانی و بهبود روابط با چین اظهار پشیمانی می‌کنند.

البته چین خود را تهدیدی برای آمریکا نمی‌داند و تلقی چینی‌ها این است که یک قدرت جهانی متعارف در سازوکار متعارف و مشروع بین‌المللی است و براساس نیازهای جمعیت بسیار بزرگ خودش مجبور به توسعه اقتصادی و افزایش نفوذ و قدرت اقتصادی خود است. اما در برابر، آمریکایی‌ها احساس می‌کنند که به تدریج از چین عقب می‌افتند.

بعد از روی کار آمدن دونالد ترامپ، دستور کار دولت آمریکا بسیار متنوع شده‌است. دونالد ترامپ فقط روی یک موضوع، چه خاورمیانه، چه روسیه، چه ایران و چه چین، تمرکز نکرده‌است، بلکه به صورت همزمان چندین دستور کار مختلف و متمایز را به دست گرفته‌است و تلاش می‌کند که همه این پرونده‌ها را همزمان پیش ببرد. ترامپ اکنون تجربه یک دوره ریاست‌جمهوری را همراه خود دارد و نسبت به گذشته پخته‌تر شده‌است.

شگرد ترامپ این است که شعارها و برنامه‌های متعددی را بیان کند و اگر در معدودی از آنها هم موفق به نتیجه گرفتن شود، خود را به‌عنوان برنده معرفی می‌کند اما نهایتاً هدف اصلی ترامپ این است که اقتصاد و سلطه اقتصادی و مالی آمریکا را تقویت کند و اجازه ندهد که چین جایگاه آمریکا را به‌عنوان بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی جهان پر کند.

چین علاقه‌مند است که مسیر سیاسی-اقتصادی‌ای که دنبال می‌کند، خدشه‌دار نشود. در این مسیر بیش از هر چیز برای چینی‌ها، منافع و مصالح چین اهمیت دارد. به همین دلیل پکن آمادگی دارد تا در هر شکلی از مذاکرات و گفت‌وگوهای بین‌المللی مشارکت کند.

مناسبات تجاری و اقتصادی ایران و چین، در قیاس با مراودات چین با جهان و به‌ویژه حجم تجارت چین با ایالات متحده آمریکا عددی محسوب نمی‌شود. به همین دلیل احتمال اینکه چینی‌ها بنا به خواست آمریکا یا به دلیل نگرانی از تحریم آمریکا خرید نفت از ایران را کنار بگذارند، امری غیرمحتمل محسوب نمی‌شود؛ چراکه همانطور که عرض کردم مناسبات اقتصادی و تجاری ایران در برابر مجموع تجارت خارجی چین، اساساً عدد قابل توجهی محسوب نمی‌شود اما چین در شرایطی حاضر به دادن این امتیاز به آمریکا خواهد شد که بتواند امتیاز قابل توجه و قابل قبولی از دولت ترامپ دریافت کند یا تضمین‌هایی بگیرد که حملات جنگ تجاری آمریکا علیه چین در دوره ترامپ متوقف خواهد شد.

اگر پرونده ایران برای ترامپ چنان حائز اهمیت باشد که حاضر شود سیاست‌های خود را در قبال چین تغییر دهد، آنگاه به نظر می‌رسد که چینی‌ها هم از ایران عذرخواهی کنند و خرید نفت خود را از ایران متوقف کنند. اما من تردید دارم که آمریکا حاضر باشد چنین امتیازی به چین بدهد. نکته اینجاست که اولویت پرونده چین در سیاست خارجی آمریکا بسیار بالاتر و جدی‌تر از پرونده ایران است. خرید نفت ایران توسط چین، شاید مسئله دهم و بیستم در اختلاف‌های پکن و واشنگتن باشد. هرچند ایران ممکن است روی میز مذاکرات آمریکا و چین باشد، اما واقعیت این است که ارزش کارت ایران، به دلیل حجم پایین مراودات اقتصادی و تجاری، چندان زیاد نیست.

پرونده هسته‌ای ایران، یکی از واپسین اهرم‌های اعمال قدرت در مذاکرات است که همچنان در اختیار ایران باقی مانده‌است. به همین دلیل ایران کار سختی در هرگونه مذاکره احتمالی با غربی‌ها خواهد داشت. البته من در حال حاضر هیچ دورنمایی نمی‌بینم که اساساً مذاکراتی جدی میان ایران و قدرت‌های جهانی، به شکلی که در دهه‌های ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰ شاهد آن بودیم و آمریکا و ۵ قدرت اروپایی و آسیایی در آن مشارکت داشتند، شکل بگیرد. زمانی که ایران با ۱+۵ مذاکره می‌کرد، این شش قدرت جهانی وارد درگیری جدی با یکدیگر نشده‌بودند و تا حدودی در قبال برنامه هسته‌ای ایران موضع واحدی داشتند اما تحولات سال‌های اخیر باعث شده‌است که اختلاف‌های عمیق و گسترده‌ای میان این قدرت‌ها شکل بگیرد.

از یک سو آمریکا با اروپا، چین و روسیه، هر یک به‌صورت جداگانه مشکلات اساسی دارند. اروپا و روسیه وارد تخاصم جدی شده‌اند. معادله امروز مذاکرات بسیار پیچیده‌تر از گذشته‌شده‌است. زمانی که ایران بین سال‌های ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۴ توانست مذاکرات جدی با ۱+۵ انجام دهد و توافق برجام را به نتیجه برساند، در واقع بخش بزرگی از مذاکرات میان ایران و آمریکا انجام شد. در آن دوران قدرت‌هایی مانند چین از هر توافقی استقبال می‌کردند و برای همه طرف‌ها مهم بود که ایران بتواند مسائل خود را با آمریکا حل و فصل کند. در آن دوران تهران توانست مسائل خود را با واشنگتن حل و فصل کند.

چین و روسیه، بعد از اینکه ایران و آمریکا به توافق دست پیدا کردند، حاضر به امضای برجام شدند. البته فراموش نکنیم که روسیه و چین، هرچند نتایج مذاکرات منتهی به برجام را پذیرفتند، اما در نهایت با بی‌میلی پای برجام را امضا کردند، چراکه به قول مشهور یک کارشناس روس «ایرانی که روابط نزدیکی با غرب داشته‌باشد، از یک ایران دارای بمب هسته‌ای برای روسیه خطرناک‌تر است.»

امروز معادله مذاکرات ایران با ۱+۵ بسیار پیچیده‌تر از گذشته‌است. اگر ایران بخواهد در همان قالب گذشته در مورد پرونده هسته‌ای گفت‌وگو کند، ابتدا باید قدرت‌های جهانی بتوانند با یکدیگر کنار بیایند تا صدای واحدی بر سر میز مذاکره داشته‌باشند. در واقع در حال حاضر نشاندن چین و آمریکا از یک سو و اروپا و روسیه از سوی دیگر بر سر یک میز کار بسیار مشکل و پیچیده‌ای است.

چینی‌ها خیلی صبور و محتاط هستند و چندان عجله‌ای ندارند که نتیجه پرونده‌ای که خودشان مستقیم درگیر آن نیستند، مشخص شود. در واقع پرونده هسته‌ای ایران برای چینی‌ها اولویت بسیار جدی محسوب نمی‌شود. در نتیجه من تصور نمی‌کنم که چینی‌ها برای ما سینه چاک کنند تا مشکل تحریم‌ها و پرونده هسته‌ای ما را حل و فصل کنند. فراموش نکنیم که چین در نیمه دوم دهه ۱۳۸۰ در همراهی با دولت‌های غربی به تمامی قطعنامه‌های تحریمی و محکومیت علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد رای داد.

اما باید توجه داشت که سیاست خارجی چین یک شباهت با ایران دارد و آن هم نگرانی از یکجانبه‌گرایی آمریکا و جهان تک‌قطبی است. چینی‌ها ایران را در این چارچوب به‌عنوان یک سرمایه و دارایی می‌بینند و علاقه‌مند هستند که ایران در معادلات قدرت جهانی حضور داشته‌باشد. علاوه بر این، چینی‌ها نگرانی مهمی هم نسبت به وضعیت ایران دارند.

هرچند تولید و صادرات نفت ایران با مشکلات زیادی مواجه شده‌است و در صورت قطع صادرات نفت ایران، چین به سادگی می‌تواند جایگزینی برای نفت ایران پیدا کند، اما مسئله اینجاست که ایران در کانون صادرات نفت به چین قرار گرفته‌است و اگر تنش‌ها در منطقه افزایش پیدا کند، به‌خصوص اگر ایران آماج حملاتی قرار بگیرد که مجبور به پاسخ‌گویی به آنها از طریق ایجاد مانع در مقابل تولید و صادرات نفت منطقه شود، می‌تواند آسیب جدی به اقتصاد چین وارد کند.

در نتیجه ترجیح چین این است که شرایط منطقه پیرامون ایران امن باشد و ایران نقش مثبتی در منطقه ایفا کند. در عین حال، چین برای استمرار رشد اقتصادی و توسعه قدرت و نفوذ خودش در جهان، از هر فرصتی استفاده می‌کند و ترجیح می‌دهد که هیچ بازاری را از دست ندهد. ایران هرچند بازار بسیار بزرگی برای چین محسوب نمی‌شود، اما در دوران تشدید تحریم‌ها، تهران بیش از هر زمان دیگری به واردات از چین وابسته شده‌است و در واقع نوعی انحصار برای چینی‌ها در ایران شکل گرفته‌است. قطعاً چینی‌ها علاقه‌مند نیستند که این فرصت را به سادگی از دست بدهند.

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
آخرین اخبار