گفتوگو با ابولقاسم دلفی سفیر پیشین ایران در فرانسه:
باید بر روی دیپلماسی پنهان اجماع شود
ابوالقاسم دلفی، دیپلمات بازنشسته و سفیر پیشین ایران در فرانسه در گفتوگو با هممیهن گفت:«در طول این سالهای پس از انقلاب، دیپلماسی کشور از ابزارها و راههای مختلفی سیاستهای خارجی را پیش برده است و تا جایی که برایش امکانپذیر بوده، آن چیزی را که به عنوان اهداف برایش تعیین شده اجرایی کرده است».
ابوالقاسم دلفی، دیپلمات بازنشسته و سفیر پیشین ایران در فرانسه در گفتوگو با هممیهن گفت:«در طول این سالهای پس از انقلاب، دیپلماسی کشور از ابزارها و راههای مختلفی سیاستهای خارجی را پیش برده است و تا جایی که برایش امکانپذیر بوده، آن چیزی را که به عنوان اهداف برایش تعیین شده اجرایی کرده است».
وی افزود: «برای مثال ایران خارج از کشور، کشورهای واسطه و اندیشکدهها، مراکز مطالعاتی و اندیشمندان از جمله ابزارهای همین دیپلماسی غیررسمی است که تجربه نشان داده نتیجه خوبی نیز به همراه دارند و میتوان از آنها بهره برد».
موضوع شایعه دیدار نماینده ایران با ایلان ماسک که از بامداد جمعه تا بعدازظهر روز شنبه، بخش قابل توجهی از افکار عمومی و رسانههای کشور را به خود اختصاص داده بود، بار دیگر راهکار دیپلماسی مسیر دوم در قبال مسئله روابط ایران و ایالات متحده را مورد توجه قرار داد، آیا اساساً Track two Diplomacy راهکار واقعگرایانهای در قبال این مسئله است؟
روابط ایران و آمریکا به دلایل مختلف خیلی پیچیده شده است که الان فرصت آنکه ریشهیابی کنیم و آن را مورد بررسی قرار دهیم، نیست. این مشکلات، این وضعیت و این پیچیدگیها نشان میدهد که دیپلماسی رسمی و یا دیپلماسی آشکار، کارآیی لازم را حداقل تاکنون نداشته؛ هرچند در مقاطع مختلفی توانستهایم طی این سالها و پس از انقلاب در مواردی، مسائلمان را با آمریکاییها بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم بهصورت مقطعی حل کنیم اما به هر صورت نتایج دیپلماسی رسمی و دیپلماسی آشکار نتیجهای را به همراه داشته که تاکنون نیز ادامه دارد و آن فقدان روابط با آمریکا و انباشتی از مشکلات است که هرکدام ریشه در بخشی از مسائل دوجانبه، منطقهای و بینالمللی دارد.
بنابراین ضرورت اینکه از ابزارهای دیگری برای کمک به دیپلماسی آشکار بهره بگیریم همیشه وجود داشته است و در مقاطعی نیز از آن استفاده کردهایم. برای مثال ایران خارج از کشور، کشورهای واسطه و اندیشکدهها، مراکز مطالعاتی و اندیشمندان از جمله ابزارهای همین دیپلماسی غیررسمی است که تجربه نشان داده نتیجه خوبی نیز به همراه دارد و میتوان از آنها بهره برد.
لازمه بهرهبرداری از این اهرم اما این است که در داخل کشور شرایطی به وجود بیاید که این شرایط، ضرورت و الزام انجام آن را ایجاب کرده و اجماعی را بر سر آن به وجود بیاورد.
معتقدم شرایط فعلی، یکی از سختترین مقاطعی است که کشور با آن روبهروست و تجربه همین یک هفته گذشته در خصوص خبر دیدار نیویورک نشان داد که ظرفیت کشور تا چه میزان توان پذیرش چنین موضوعی را دارد چراکه جریانات سیاسی و آن جریاناتی که عمدتاً نتوانستند در انتخابات پیروز شوند، عزم خود را جزم کردهاند تا سیاستهای این دولت را که مردم براساس آن در انتخابات مشارکت کردند را با شکست مواجه کنند و برای آن ناکامی ایجاد کنند.
به همین دلیل نیز راهحلهای دیگر به غیر از دیپلماسی رسمی مشکلاتی را به وجود میآورد که آن مشکلات را در مسائل داخلی باید ریشهیابی کرد که بخش قابل توجه آن ریشه در بافت حاکمیتی و نوع بافت حکمرانی ماست که کسانی که در گرفتن رای از مردم وضعشان مشخص است، موقعیت خود را برنمیتابند و به همین دلیل به نظر میرسد مشکلات پیش روی دولت فراتر از شرایط منطقه و بینالملل است.
پیش از آنکه به واکنشهای شایعه روز جمعه بپردازیم که شما هم به آن اشاره کردید، بهعنوان یک دیپلمات باسابقه بفرمایید که آیا بهصورت کلی، چیزی به نام دیپلماسی مسیر دوم در دستگاه دیپلماسی ما به رسمیت شناخته میشود تا مبنای سیاستگذاری برای آییننامههای سفارتخانهها باشد؟
همانطور که عرض کردم، در طول این سالهای پس از انقلاب، دیپلماسی کشور از ابزارها و راههای مختلفی سیاستهای خارجی را پیش برده است و تا جایی که برایش امکانپذیر بوده، آن چیزی را که به عنوان اهداف برایش تعیین شده، اجرایی کرده است.
برای مثال در دوران جنگ، ماجرای مکفارلین و آنچه رخ داد و تبدیل به یک سوژه سیاست داخلی شد، ابتدا تلاش برای بهرهگیری از دیپلماسی پنهان اقدام شد و زمینههایش فراهم شد و توافقاتی نیز در همین چهارچوب با آمریکا صورت گرفت و به مرحله اجرا درآمد اما در مقطع حساسی و تحت تاثیر تحولات داخلی ضربه خورد و به اهداف خود نرسید، این یکی از مصادیق استفاده از دیپلماسی پنهان در تاریخ جمهوری اسلامی است. مثال دوم در خصوص توافق هستهای بسیار ملموستر و عینیتر است که مذاکرات آن از سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ آغاز شد و روندی که در نهایت به برجام منتهی شد، ابتدا با بهکارگیری دیپلماسی پنهان کلید خورده بود.
ما در تمام این سالها فاقد ارتباط دیپلماتیک با آمریکا بودیم و در شرایطی که طرف اصلی مذاکرات هستهای آمریکاییها بودند، شرایطی را ایجاب میکرد که با راهحلها و روشهای دیگری باید وارد عمل میشدیم که من آن را دیپلماسی پنهان یا روشهای ثانویه مینامم. بنابراین در جریان مذاکرات هستهای نیز این نوع از دیپلماسی کارکرد خود را نشان داد و این مذاکرات به نتیجه رسید و توافق امضا شد تا در دو سال اجرایی شدنش نتایج خوب و ملموسی را برای کشور به همراه داشت اما مجدداً مشکلات سیاسی مانع از احیای برجام شد.
بنابراین دیپلماسی کشور در تمام طول این سالها همواره تلاشاش را در جهت اینکه بتواند از تمامی کانالها از جمله کانالهای غیررسمی پیش ببرد، کرده است اما به هرصورت موانعی نیز در این مسیر بوده و مانعتراشیهایی نیز صورت گرفته است. در هر حال مسئله مهم این است که دیپلماسی مسیر دوم، یکی از اهرمهایی است که کشور به شدت به آن نیازمند است و در داخل کشور باید بر سر آن اجماع ایجاد شود.
ما و آمریکا فرصتها و امکاناتی داریم که باید برای حل مشکلات فیمابین فعال کنیم و هر دو طرف هم به این امر اذعان دارند که این مسائل باید رفع شود. البته اینکه هر طرف نیز به دنبال تحقق منافع خود است، موضوعات هم بسیار پیچیده است و مذاکرات مستقیم میان دو طرف نیز به دلایل مختلف فعلاً امکانپذیر نیست.
اکنون ظرفیتهایی در اطراف آقای ترامپ به عنوان فردی تاجرمسلک جز همحزبیهای جمهوریخواهش وجود دارد که امکان آغاز دیپلماسی پنهان را فراهم میکند که این ظرفیت شامل تجار آمریکایی است که منافع خودشان را در این مسیر دنبال میکنند و به هرجا که بتوانند منافع خود را محقق کنند، گرایش پیدا میکنند و نسبت به ایلان ماسک نیز کمتر شناختهشده هستند.
این ظرفیت وجود دارد و بهرهمندی از آن امکانپذیر است کمااینکه از پیش از برگزاری انتخابات نیز مباحثی در میان اصحاب نظر وجود داشت که ما باید از همین حالا ارتباطاتی را با تیم ترامپ ایجاد کنیم که زمینههای آن وجود داشت و همچنان نیز وجود دارد و این همان رایزنیهایی است که در کل دنیا صورت میگیرد. عربستان و اسرائیل را ببینید که با چه شرایطی در آمریکا فعالیت میکنند چراکه مسیرهای دوم همواره کمککننده پیشبرد اهداف کشورهاست و اگر ما هم بتوانیم در جهت آرامشبخشی به جریانات داخلی حرکت کنیم، میتوانیم از ظرفیت این نوع دیپلماسی بهرهمند شویم.
در هر دو پاسخ بهصورت گذرا به موضوع واکنشها به شایعه روز جمعه اشاره کردید؛ علاوه بر استقبالی که از سوی بخشی از افکار عمومی صورت گرفت بهطوریکه تیتر و عکس تعدادی از رسانهها نیز به آن اختصاص یافت، ما شاهد واکنشهای منفی نیز بودیم و اشخاص مشخصی، دستگاه دیپلماسی را آماج حملات قرار دادند؛ بهطوریکه ابهاماتی حتی در تکذیب این شایعه نیز به وجود آمد که شاید واکنشی به همین هجمهها بوده است. این واکنشها و عدم اطمینان به دستگاه دیپلماسی و نگاهی که فکر میکند باید برای سیاست خارجی تعیینتکلیف کند، در طول این سالها چه تبعاتی را متوجه منافع ملی کرده و دست دیپلماتها را بسته است؟
اینکه دیپلماسی رسمی ما در طول این سالها در رسیدن به آن بخش از اهداف سیاست خارجی کشور در سطح بینالمللی ناکام بوده، به این دلیل است که عمدتاً جریانات داخلی و فشارهای سیاسی داخلی در کشور وجود داشته و همواره مانع از حرکت دیپلماسی شده است. شواهد بسیاری نیز وجود دارد و از دوران جنگ که ما میتوانستیم در مقاطعی جنگ را در شرایط مناسبتری به سرانجام برسانیم، میتوان مثال زد؛ از بحث هستهای تا بحث امروز که بار دیگر دیپلماسی با دولت جدید آمریکا مطرح شده است.
به این معنا که در داخل کشور جریانات فکری و سیاسی متصل به منابع قدرت و دارای امکاناتی که میتوانند بر روی افکار عمومی تاثیرگذار باشند وجود دارند که به دلیل منافع گروهی و سیاسی خودشان بر روی منافع ملی پا میگذارند و بسیاری از مواقع این مسئله مانع از اجرای بسیاری از اهداف کشور و اهداف دولت قانونی و رسمی میشود که از مردم رای گرفته و وعدهایی داده است.
برای مثال آقای پزشکیان در جریان رقابتهای انتخاباتی این وعده را مطرح کرد که در مسیر لغو تحریمها قدم بردارد و روابط عادی با دنیا را مطرح کرد و مردم با این وعدهها در انتخابات شرکت کردند اما در داخل کشور برخی مانع تحقق این وعدهها هستند. باید این امر مورد تاکید قرار بگیرد که سیاست خارجی اگر به عنوان حافظ منافع کشور خواهان این است که در چهارچوب سیاستهای دولت و سیاستهای نظام حرکت کند باید بردباری خود را در قبال جریانات سیاسی با پایگاه حداقلی بالا ببرد.