تحلیل کنت مککنزی فرمانده پیشین سنتکام از نحوه پاسخ ایران به اسرائیل
منطق ایران حفظ نظام است
کنت مککنزی، بین سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۲ فرمانده سنتکام بود. او نقش مستقیمی در ترور شهید قاسم سلیمانی داشت. انتصاب او در مقام فرماندهی منطقه مرکزی ارتش آمریکا، با هدف مهار ایران و مقابله با آنچه تهدید منطقهای ایران خوانده میشود، انجام شدهبود. کنت مککنزی در مصاحبهای که با کامران بخاری، پژوهشگر ارشد اندیشکده مؤسسه نیولاینز انجام دادهاست، تحلیل خود را از نحوه پاسخ ایران به ترور اسماعیل هنیه در تهران تشریح میکند. او معتقد است که تعیینکنندهترین مسئله در پاسخ ایران به اسرائیل، میزان مشارکت حزبالله در نبرد آتی با اسرائیل خواهد بود. او در این مصاحبه همچنین استدلالهای خود را بهعنوان یک فرمانده آمریکایی برای ترور شهید سلیمانی تشریح میکند. ترجمه و بازنشر این مصاحبه با هدف آشنایی با نحوه تفکر و استدلال مقامهای آمریکایی در مورد وضعیت منطقه و ایران انجام شدهاست و با توجه به ادعاهای تاییدنشده و ادبیات ضدایرانی که در این مصاحبه به کار رفتهاست، انتشار این مصاحبه به معنای تایید محتوای آن نیست. در ادامه متن کامل مصاحبه کامران بخاری را با کنت مککنزی، فرمانده پیشین سنتکام که در پایگاه اندیشکده نیولاینز منتشر شدهاست، مطالعه میکنید.
کنت مککنزی، بین سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۲ فرمانده سنتکام بود. او نقش مستقیمی در ترور شهید قاسم سلیمانی داشت. انتصاب او در مقام فرماندهی منطقه مرکزی ارتش آمریکا، با هدف مهار ایران و مقابله با آنچه تهدید منطقهای ایران خوانده میشود، انجام شدهبود.
در مورد وضعیت جاری منطقه خاورمیانه چگونه فکر میکنید؟
باید بگویم که به باور من در برهه حساسی از تاریخ منطقه هستیم، شاید خطرناکترین وضعیت در تاریخ. اما برای اینکه درک کنیم ایران چه کاری ممکن است بکند یا نکند، ابتدا باید نگاهی به اهداف ایران بیاندازیم. برای ایران همه چیز به امنیت رژیم خلاصه میشود. ایران رژیم خود را از اواخر دهه ۱۹۷۰ که قدرت را از شاه گرفت، یک رژیم انقلابی میبیند. آنها میدانند و میفهمند که انقلابها برای اینکه عمری درازتر از عمر نسل انقلابی داشتهباشند، کار سختی در پیش دارند. در نتیجه آنها بسیار روی این مسئله حساس هستند که انقلاب به دست یک نسل جدید از رهبران منتقل شود و از رهبری کنونی هم محافظت شود. وقتی در مورد عملکرد ایران فکر میکنیم باید این را در نظر داشتهباشیم، چراکه منطق استراتژیک اصلی دولت ایران، محافظت از رژیم دینسالار این کشور با همه ابزارها است. حالا اولویتهای دیگری هم وجود دارند که برای ایران بسیار مهم هستند، که یکی از آنها نابود کردن اسرائیل است.
سالیان درازی است که آنها به وضوح به این موضوع اشاره میکنند. هیچ انگیزهای وجود ندارد که در مورد این خواسته آنها تردید کنیم. دومین اولویت بیرون انداختن ایالات متحده از منطقه است. این هم برای ایران خیلی مهم است. حالا گاهی اولویت اسرائیل از اولویت آمریکا مهمتر میشود. گاهی هر دو اولویت درهمتنیده میشوند و خیلی سخت میتوان تشخیص داد که اهمیت کدامیک بیشتر است. اما یک نکته روشن است؛ اینکه هیچیک از آن دو اولویت هدف اصلی را که حفظ نظام است، زیر سوال نمیبرد. در نتیجه برای درک ایران مبنی بر اینکه چه خواهد کرد یا نخواهد کرد، باید این نکته را درک کنید. منظورم از این حرفها این است که باید درک کنیم دیدگاه آنها نسبت به جهان که ممکن است به نظر ما خیلی غریب و منحرف برسد، به گونهای است که از آنها بازیگرانی منطقی میسازد. در نتیجه ایران انتخابهای منطقی براساس اولویتبندی آنچه از نظرش ضرورتهایش در جهان است، انجام میدهد. در صدر این اولویتها این است که کاری انجام ندهند که ثبات رژیم را به خطر بیاندازد. با این انگیزه آنها ممکن است اقداماتی انجام دهند و در نتیجه همین دیدگاه ممکن است اقداماتی را انجام ندهند. به باور من اگر از این عینک نگاه کنیم، خیلی راحتتر میتوانیم درک کنیم که ایران در روزها و هفتههای آینده چه کاری انجام خواهد داد.
شرایط نسبت به چهار سال پیش که شما در عملیات حذف ژنرال قاسم سلیمانی نقش داشتید تغییر کردهاست. حتی شرایط نسبت به واکنش ایران به حمله به تاسیسات دیپلماتیکشان توسط اسرائیل هم متفاوت است. میتوانید میدان را برای ما تشریح کنید؟ چه سناریوهایی پیش روی ما قرار دارد و ارتش آمریکا، اسرائیل و متحدان عربی چگونه به حمله ایران واکنش نشان میدهند؟ اگر در مورد ترکیه هم توضیح دهید ممنون میشوم.
اول اجازه بدهید ببینیم تواناییهای ایران چقدر است. دیدگاه من تا حدی نسبت به دیدگاه معمول شاذ تلقی میشود چراکه باور دارم ایران نمیخواهد سلاح اتمی داشتهباشد؛ بلکه میخواهد توانایی داشتن سلاح اتمی داشته باشد. تصور من از سیاست ایران این است که به بهبود تدریجی مواد شکافتپذیرش ادامه میدهد و به تهدید کردن به عبور از خط نهایی رسیدن به سلاح اتمی ادامه خواهد داد.
دلیل هم این است که مادامی که آنها روی لبه مرز حرکت میکنند، میتوانند از این ابزار علیه ما استفاده کنند تا ما را به کاهش تحریمها وادار کنند و البته میتوانند علیه اروپاییها اقدام کنند و میتوانند علیه کشورهای همسایهشان اقدام کنند. ایران خیلی به در اختیار داشتن سلاح هستهای نزدیک است. شاید سلاح کلمه مناسبی نباشد، آنها به در اختیار داشتن یک ابزار هستهای نزدیک هستند، ما به چنین چیزی «مقوله آزمایشی» میگوییم، چیزی که بتوان آن را روشن کرد و یک انفجار هستهای رخ بدهد و البته به سلاح تبدیل نشدهباشد. این را داشتهباشید، این یک عنصر بود. ایران میخواهد خیلی به مرز نزدیک باشد. برایش منابع صرف میکنند. آنها فقط در این مورد حرف میزنند تا ببینند واکنش ما چیست.
از سوی دیگر آنچه ایران در ۱۵ سال گذشته در سایه برنامه هستهایاش انجام دادهاست، این است که نیروی موشکهای بالستیک ایجاد کردهاست. موشکهای بالستیک سلاحهایی هستند که از جو خارج میشوند و از آنجا روی هدف فرود میآیند. سلاحهای آنها موشکهای بالستیک میدانی است. منظورم این است که میتوانند از ایران شلیک کنند و بعضی از آنها به تلآویو میرسند، برخی از آنها میتوانند عمق عربستان سعودی را هدف قرار دهند، عمق امارات متحده عربی، عمان، اردن و مجموعهای از دیگر اهداف در منطقه. علاوه بر این مجموعه متنوعی از موشکهای کوتاهبردتر دارند که تعداد آنها هزاران فروند است و میتوانند نقاط مختلفی مانند کشورهای خلیج[فارس] را هدف قرار دهند. آنها منابع زیادی را صرف این برنامه کردهاند و حتی میتوانم بگویم که اقتصادشان را برای رسیدن به این توانایی منحرف کردهاند. آنها همچنین به شکل قابل توجهی موشکهای کروز زمینپایهشان را هم بهبود دادهاند.
یک موشک کروز زمینپایه در ارتفاع بسیار پایینتری پرواز میکند و با دنبال کردن سطح زمین به هدفش میرسد. این موشکها هم میتوانند بسیار برد زیادی داشتهباشند، به حدی زیاد که در شرایطی به اسرائیل هم برسد. آخرین دسته از سلاحهای آنها پهپادها است. همه اینها سامانههای هوایی آنها هستند، ممکن است که ملخی باشند، ممکن است موتور جت داشتهباشند، اما در هر صورت ایران چندین هزار از این سلاحها را در اختیار دارد. همانگونه که میدانیم، تخصص زیادی در این سامانهها پیدا کردهاند و آنها را به روسیه صادر کردهاند و نتیجهاش را در اوکراین دیدهایم. وقتی در مورد تهدید امروز ایران حرف میزنیم، باید به این سامانهها به عنوان تهدید اصلی نگاه کنیم. ممکن است که تهدید هستهای در آینده وجود داشتهباشد، اما مربوط به امروز نیست.
ایران نیروی هوایی کوچکی دارد که در منطقه قابل چشمپوشی است. نیروی دریایی دارد که برخی کارها را میتواند انجام دهد، اما هیچیک از این کارها را خیلی خوب انجام نمیدهد و قابلیت عملیات گسترده ندارد. نمیتوانند آن را در بیرون استفاده کنند. نکته آخر اینکه گروههای نیابتی دارند که در سراسر منطقه عملیات میکنند و میتوانند علیه کشورهای همسایه وارد عمل شوند و حتی گاهی اوقات عملیاتهایی در خارج از منطقه انجام دهند. اما اگر نظر من را بخواهید، توانمندی کلیدی ایران موشکهای بالستیک، موشکهای کروز زمینپایه و پهپادها هستند. جنگ با ایران، جنگ آتشهاست؛ جنگی است که ویژگی بارز آن تبادل موشکها و توانایی دفاع در مقابل موشکهاست. در ماه آوریل دیدیم که ایران وقتی در چارچوب زد و خورد تلافیجویانه نیروهای نیابتیاش با اسرائیل در سراسر منطقه در گوشه رینگ گیر کرد، نتیجهاش حمله سپاه پاسداران شد. برنامهریزان سپاه در تهران تصمیم گرفتند که یک حمله قابل توجه به اسرائیل انجام دهند. منظور از قابل توجه این است که حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ موشک بالستیک شلیک کردند. چرا این تعداد؟ چون هرچند ایران هزاران فروند از این موشکها دارد، اما توانایی گستردگی حمله محدود است، اینکه موشکها را بیرون بیاورند، روی سکوی پرتاب قرار دهند و شلیک کنند. در نتیجه میزان آتشبار آنها چندان وسیع نیست. اما الگوی حمله ایران این است که با موشک بالستیک حمله میکند، اما قبل از آن حمله را با پهپاد و موشکهای کروز آغاز میکند، هدف عملیاتی این است که رادارهای مرتبط با سیستمهای دفاعی را مشغول کنند. در اسرائیل این سیستم دفاعی شامل سامانه گنبد آهنین، فلاخن داوود، سامانههای پاتریوت هستند.
ایران حمله گستردهای انجام داد که ناموفق بود. این حمله در درجه اول به این دلیل ناموفق بود که اسرائیلیها کارشان را خیلی خوب بلدند. آنها سیستم دفاعی خوبی دارند. این حمله به این دلیل شکست خورد که ما تا حدودی به اسرائیل کمک کردیم. این حمله شکست خورد چون ایران آن را از قبل مخابره کردهبود، چراکه طول میکشید تا برای حمله آماده شود. دلیل مخابره حمله این نبود که میخواست حمله را محدود کند بلکه طول کشید تا برای حمله هماهنگ شوند و البته حمله شکست خورد چون همسایگان اسرائیل برای دفاع از اسرائیل همکاری کردند.
این چیز خیلی مهمی است که نباید نادیده بگیریم. این نخستین بار بود که ایرانیها در این ابعاد بزرگ کار خود را انجام میدادند و ناموفق بود. حالا ایرانیها از این موضوع نتیجهگیریهای خود را خواهند داشت. یکی از طرفها در آن حمله مشارکت نداشت که اگر مشارکت کند، کار را برای اسرائیل سختتر میکند. این طرف حزبالله لبنان است. حزبالله لبنان ماههاست که در مرزهای شمالی اسرائیل درگیر زد و خوردهای تلافیجویانه است. اما آنها هنوز از توانمندترین موشکهایشان استفاده نکردهاند و در ابعاد بزرگ وارد نبرد نشدهاند. منظورم این است که اگر از صدها موشک استفاده کنند، میتوانند به سیستمهای دفاعی اسرائیل فشار وارد کنند. به نظرم نتیجهگیری ایران از حمله آوریل این است که اگر دوباره بخواهند حمله کنند، جبهههای جدید حمله را علیه اسرائیل باز میکنند. حمله مجدد از سوی ایران محتمل است، اما اینبار آنها حمله را با یک حمله همزمان یا تقریباً همزمان از سوی حزبالله همراه میکنند که هم میتواند برای حزبالله لبنان فرصت باشد و هم میتواند ریسکهایی به همراه داشتهباشد.
چنین حملهای فشاری به اسرائیل وارد میکند که حمله ۱۳ آوریل نتوانست وارد کند. ایران تلاش میکند توانمندیهایش را بهبود بخشد و اسرائیل هم یک مزیت در نبرد با ایران دارد، چراکه فاصلهاش در میدان با ایران نسبتاً زیاد است. آنها چیزی دارند که ما به آن عمق استراتژیک میگوییم. موشکهای بالستیک، کروز و پهپادها باید مسیر زیادی طی کنند تا به اسرائیل برسند و در نتیجه اسرائیل فرصت بیشتری دارد تا آنها را رهگیری کند. در شرایطی که کشورهایی مانند عربستان، امارات متحده عربی، قطر و بحرین از داشتن امتیاز فاصله بیبهرهاند. در نتیجه تهدید ایران خیلی فوریتر است.
سخن آخرم این است که کشورهای خلیج[فارس] به تدریج ماهیت تهدید ایران را درک کردهاند. به همین دلیل هم از حدود سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ شاهد مذاکراتی برای هماهنگی دفاع هوایی و موشکی در منطقه بودیم. در سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ من این فرصت را داشتم که جلساتی میان فرماندهان دفاعی کشورهای خلیج [فارس] و فرمانده دفاعی اسرائیل برگزار کنم. ما در مورد روشهایی که میتوانستیم در برابر حملات موشکهای بالستیک، کروز و پهپادی ایران همکاری کنیم، گفتوگو میکردیم. چیزی که در آوریل دیدیم، در واقع ثمره آن برنامهریزیها بود که دیدیم چگونه اجرا شد. اما اگر ایران دوباره حمله کند، آیا باز هم دفع میشود؟ جواب این سوال را نمیدانم، میدانم که کشورهای منطقه ماهیت موجودیتی تهدید ایران را درک میکنند. در نتیجه وقتی ما به گزینههایی فکر میکنیم که ایران ممکن است برای پاسخ به حمله اسرائیل انتخاب کند، من بیشتر تأمل میکنم.
چیز زیادی از آوریل نگذشتهاست. ایرانیها وقت زیادی نداشتند که درسهای آموخته از آن حمله را به کار بگیرند. چقدر احتمال دارد گروههای متحد ایران در سوریه، عراق یا حوثیها در حمله مشارکت کنند؟ در واقع سوال این است که در اقدام نظامی پیش رو، ایرانیها چه اقدام متفاوتی ممکن است انجام دهند؟
نخست اینکه فکر نمیکنم در این حمله بتوانند تغییر زیادی در تاکتیکها، تکنیکها و رویههای حمله ایجاد کنند. همانگونه که تو گفتی وقت زیادی برای این نداشتند که تغییر زیادی ایجاد کنند. آنچه متفاوت است، این خواهد بود که بتوانند حسن نصرالله را قانع کنند که از توانمندیهایی که دارند استفاده کند. حزبالله لبنان، بزرگترین بازیگر نظامی غیردولتی در جهان است. آنها زرادخانه بزرگی از موشکهای نقطهزن و غیره دارند که میتوانند به اسرائیل شلیک کنند. در نتیجه اینکه آنها وارد عمل شوند، یک تغییر مهم در وضعیت است. اما من معتقدم که این اقدام برای حسن نصرالله و حزبالله بدون ریسک هم نیست. به نظر من حزبالله لبنان در شرایطی قرار گرفتهاست که ضعیفترین روابطش را در لبنان با مردم لبنان و دولت لبنان دارد. بسیاری از مردم حزبالله را در وضعیت وخیم اقتصادی جاری، فساد گسترده و این واقعیت که کشور برای تامین غذا هم مشکل دارد و دچار بنبست سیاسی کشندهای است، مقصر میدانند. همه این نکات در تصمیمگیری نصرالله نقش خواهند داشت. برخلاف سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ وضعیت سیاسی حزبالله چندان قدرتمند نیست.
علاوه بر این احساس من این است که صرف تقاضای ایران از نصرالله کافی نیست که او را وارد میدان کند. درست است که نیروهای حزبالله توسط ایران آموزش و تسلیح شدهاند، اما معنایش این نیست که آنها برای تصمیمگیری در خصوص حمله به اسرائیل کاملاً تحت فرمان ایران باشند. تصمیم حزبالله مستقل از ایران است، چراکه علاوه بر دلایل دیگری که گفتم، اسرائیل این توانایی را دارد که ضربه بسیار عظیمی به حزبالله وارد کند. در واقع اگر حزبالله وارد عمل شود، اسرائیل ممکن است برخی تواناییها برای ضربه زدن به ایران داشتهباشد، اما توانایی ضربه زدن وسیع و فوری به حزبالله را دارد. الان من فکر میکنم که شانس اینکه حزبالله وارد عمل شود، بیشتر از این است که اقدامی انجام ندهد، چون برخی رهبران کلیدی آنها هم مورد حمله اسرائیل واقع شدهاند. از سوی دیگر اگر در تهاجم بدون محدودیت مشارکت کنند، آنگاه با واکنش قدرتمند و وسیع اسرائیل مواجه میشوند که قطعاً باعث تضعیف حزبالله در لبنان میشود. از نظر من این یک جنگ خونین و وحشتناک خواهد بود که اگر اتفاق بیفتد، حزبالله در آن پیروز نخواهد شد. چنین جنگی آثار منطقهای گستردهای در پی دارد. نصرالله میداند که گستره واکنش اسرائیل بسیار وسیع خواهد بود، ریسکها برای او نسبت به ریسکها برای ایران بیشتر است.
حالا برگردیم به چیزی که ابتدای مصاحبه گفتم، ایران کاری نخواهد کرد که موجودیت نظام دینسالارش به خطر بیفتد. من معتقدم اگر آنها موجودیت حزبالله را به خطر بیاندازند، نگرانی نخواهند داشت. نصرالله هم این را میداند. در نتیجه ورود حزبالله را به جنگ نمیتوان مفروض دانست. صریح بگویم، حزبالله لبنان به نابودی اسرائیل متعهد است، اما این هدف را در تصمیمگیری برای ورود به جنگ با از بین رفتن موجودیت خودش در ترازو قرار میدهد.
نکته آخر در مورد حوثیهاست. شکی نیست که حوثیها تمامقد در میدان هستند. آنها در شرایط کنونی در میان نیروهای نیابتی ایران از همه مشتاقتر هستند. توانایی آنها در آسیب زدن به اسرائیل محدود است. دیدیم که مدتی پیش توانستند موفقیت کوچکی در تلآویو به دست بیاورند، اما فکر نمیکنم که بتوانند به صورت جدی اسرائیل را تهدید کنند. آنچه میتوانند انجام دهند این است که به بستن بابالمندب ادامه بدهند که تاثیر زیادی بر دریانوردی بینالمللی خواهد داشت و به شکل ویژه باعث خجالت آمریکا میشود. انتظار میرود که این کار آنها ادامه پیدا کند. اما حوثیها عامل مؤثری در این وضعیت نخواهند بود و عامل اصلی حزبالله است.
در کنار اینها ممکن است که گروههایی در سوریه و عراق هم تصمیم بگیرند که وارد نبرد شوند. احتمالاً از حماس هم اقداماتی را خواهیم دید، از آنچه از حماس باقی ماندهاست. اگر این حمله اتفاق بیفتد در کرانه باختری هم اقداماتی را شاهد خواهیم بود. باور من این است که این حمله اتفاق میافتد؛ مسئله زمان آن است. اما مهمترین متغیر این است که حزبالله چه خواهد کرد.
فرض کنیم که اسرائیل از چندین جهت مورد حمله قرار بگیرد، آرایش نظامی آمریکا چگونه خواهد بود؟ ایران کشورهای خلیج[فارس] را هم تهدید کردهاست که اگر مداخله کنند، به آنها هم آسیب میزند. اگر ایران به کشورهای خلیج [فارس] حمله کند چطور؟ همه از یک جنگ منطقهای حرف میزنند، چنین جنگی دقیقاً به چه شکلی رخ خواهد داد؟
ایالات متحده آمریکا در درجه اول به دفاع از اسرائیل متعهد است. من از برنامهریزیهای جاری اطلاعی ندارم، اما میدانم که به دفاع از آنها متعهدیم و فکر میکنم اگر آنها با حملاتی که به آنها میشود تحت فشار قرار بگیرند، به آنها کمک کنیم؛ در این مورد اطمینان دارم. اینکه دقیقاً چه کاری خواهیم کرد، من نمیدانم، اما ناوهای بیشتری به شرق مدیترانه اعزام کردهایم، ناوهای دفاع در برابر موشکهای بالستیک و دیگر ابزار نبرد. در نتیجه اگر رئیسجمهور دستور دهد ما میتوانیم به اسرائیل کمک کنیم. فکر کنم جو بایدن هم کاملاً روشن اعلام کردهاست که اگر اسرائیل تحت فشار قرار گیرد به آن کمک میکنیم. ما در آوریل هم بخشی از دفاع از آنها بودیم. حالا اگر حزبالله وارد عمل شود، میزان حمله آنها به اسرائیل گستره واکنش بعد از آن را معلوم میکند. اگر یک حمله کوچک باشد که به مراکز جمعیتی آسیب نزند، آنگاه واکنش اسرائیل هم متعادل خواهد بود.
اما اگر حمله بزرگی علیه شهرها انجام شود که تلفات غیرنظامی برجای بگذارد، آنگاه فکر میکنم که مشخص است واکنش اسرائیل چگونه خواهد بود. اسرائیل توانایی واکنش گستردهای به حزبالله را دارد. آنها برای این کار برنامهریزی کردهاند، آموزش دیدهاند و توانمندیهایش را هم دارند. آنها میدانند که با چه بازیای مواجه هستند. در نتیجه حزبالله لبنان همه این شرایط را در نظر میگیرد. اگر حزبالله به شکل گستردهای حمله کند، اسرائیلیها هم با حمله گستردهتری پاسخ میدهند که به روشنی آن را اعلام کردهاند و من هم انتظار دارم همین کار را بکنند. در نتیجه باید منتظر باشیم و ببینیم از طرف حزبالله چه رخ خواهد داد.
در مورد اینکه ایران با کشورهای عربی که ممکن است به اسرائیل کمک کنند چه خواهد کرد، قطعاً میتواند به آنها حمله کند، اما این اقدامی برخلاف هدف اصلی سیاست خارجی ایران، یعنی حفظ رژیم روحانیت حاکم است، چراکه باعث میشود همه در میدان علیه آنها بسیج شوند. ایران نمیخواهد این کار را انجام دهد. آنها باور دارند که در حال محاصره کردن اسرائیل هستند، اما اگر اقدام به شدت تهاجمی علیه کشورهای عربی انجام دهند، تمام این رشتهها پنبه خواهد شد. این یک گام بسیار بلند است که ایران ممکن است نخواهد بردارد. این مسئلهای است که باید خیلی زیاد روی آن فکر کنند، چراکه باعث میشود شانس گستردهتر شدن میدان نبرد بسیار بیشتر شود و فشار بر رژیم روحانی در ایران را افزایش میدهد و احتمال تغییر نظام را در ایران بیشتر میکند. ببخشید اگر حرفم را تکرار میکنم، اما اصلیترین اولویت ایران این است که نظام را حفظ کند و همین مسئله میتواند کمک کند تا اقدامهای آنها را پیشبینی کنیم.
با فرض اینکه اقدام تلافیجویانه رخ دهد، فکر میکنید چقدر طول بکشد؟ در بلندمدت باید منتظر چه تحولاتی باشیم؟ شما به تغییر نظام یا فروپاشی در ایران اشاره کردید. توضیح بدهید که باید انتظار چه اتفاقاتی را داشتهباشیم؟
آنگونه که گفتم به نظرم واکنش ایران قابل پیشبینی است. آنها غیرقابل پیشبینی نیستند. وقتی اولویتهای آنها را بدانید و بار دیگر میگویم که اولویت آنها حفظ نظام است، آنگاه قابل پیشبینی میشوند. آنها به فشار روشن و مداوم واکنش نشان میدهند. باید به ایرانیها نشان بدهید که برخی از اقدامها کاملاً غیرقابل قبول هستند و آمادگی دارید که به آنها واکنش نشان بدهید.
من فکر میکنم که با چنین شیوهای میتوان رفتار ایران را تغییر داد. متاسفانه مدت مدیدی است که ایالات متحده انتخاب کردهاست چنین روشی را در پیش نگیرد و به همین دلیل حفظ خطوط قرمز آمریکا در خصوص رفتار ایران مشکل شدهاست. من حتی یک گام جلوتر میگذارم و میگویم که کل سیاست خارجی شما در منطقه نمیتواند فقط با عبارت «اجتناب از تنش» توصیف شود. شما اگر میخواهید جلوی تنش را بگیرید، باید آمادگی افزایش آن را داشتهباشید. لازمه بازدارندگی در مقابل ایران آشنایی با ذهنیت دشمن است. یکی از این دو روش را باید در پیش بگیرد؛ بازدارندگی از طریق انکار، یعنی اینکه ما اجازه نمیدهیم به اهدافشان برسند، چون ما جلوی آنها را میگیریم یا بازدارندگی از طریق تنبیه، یعنی اجازه داری دنبال هدفت بروی، ولی با دردی مواجه خواهی شد که غیرقابل تحمل است و نمیتوانی در مقابل آن درد دوام بیاوری. احتمالاً ما در بازدارندگی نوع دوم هستیم، ایرانیها نظریه بازدارندگی را میشناسند و به آن واکنش نشان میدهند، فقط ما باید به اندازه کافی در این بازی منابع وارد کنیم تا بتوانیم تواناییمان را نشان دهیم.
شما تجربیات خود را از فرماندهی نبرد در کتاب اخیرتان «نقطه ذوب: فرماندهی ارشد و جنگ در قرن ۲۱» منتشر کردهاید. کمی توضیح میدهید که در راستای آنچه در کتاب گفتهاید، انگیزه آمریکا از حذف قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چه بود؟ منطق استراتژیک و چالشهای پشت این تصمیم چه بود و چرا شما به فرماندهی غیرنظامی توصیه کردید که در صورت تصویب این اقدام انجام شود؟
تابستان سال ۲۰۱۹ ایران بسیار در منطقه به لحاظ نظامی فعال شدهبود. تحت فشار سیاست «فشار حداکثری» دولت وقت، آنها تصور میکردند که با اقدام نظامی میتوانند از زیر این فشار خارج شوند. آنها اقدامهای خود را با حمله به نفتکشها در خلیج[فارس]، حمله به تاسیسات نفتی عربستان سعودی در سپتامبر ۲۰۱۹، سرنگونی پهپاد RQ-4 ما بر فراز تنگه هرمز، حمله به نیروهای ما در عراق در زمستان ۲۰۱۹ و تحت فشار قرار دادن سفارت، کار خود را پیش میبردند. فرمانده این عملیات قاسم سلیمانی بود. او یک فرمانده مؤثر ایرانی در این چارچوب بود. او مؤثر بود به این دلیل که در میدان با گروههای شبهنظامی شیعه خوب همکاری میکرد، او میتوانست به آنجا برود، توی سرشان بزند و وادارشان کند که همه در یک جهت حرکت کنند.
آدمهای زیادی از پس این کار خیلی مهم بر نمیآیند. او رابطه نزدیکی با رهبر معظم ایران داشت که خارج از سلسلهمراتب فرماندهی نظامی بود. رابطه آنها یک رابطه پدر-پسری بود. اگر قرار بود کاری انجام شود که کسی از پس آن بر نمیآید، او به سادگی پیش رهبری میرفت و استدلال خود را مطرح میکرد و معمولاً در این کار موفق بود. او خیلی در کشتن آمریکاییها قوی بود و خیلی از آمریکاییها را هم کشتهبود. زمستان ۲۰۱۹ در ماه دسامبر، براساس شواهد اطلاعاتی میدانستیم که میخواهد به کشتن آمریکاییها ادامه دهد و به عراق رفتهبود تا این حملهها را هماهنگ کند. نمیگویم که برنامهاش این بود که شخصاً نقشهای بکشد و برود و در سفارت آمریکا بمب بگذارد، اما میخواست آدمهایی را که این کار را انجام میدهند، هماهنگ کند.
در آن زمان برای من روشن شدهبود که ریسک بیعملی از اقدام بیشتر شدهاست و اگر ما اقدامی علیه شخص او انجام ندهیم، آمریکاییها و افراد دیگری کشتهخواهند شد. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا این اطلاعات را گرفت و براساس آن تصمیم اتخاذ کرد. او تصمیم حمله به قاسم سلیمانی را گرفت. من با این پیشنهاد همسو بودم، آن را توصیه کردهبودم و نظرم این بود که حمله انجام شود. احساس من این بود که ایرانیها به این اقدام واکنش نشان دهند، و البته واکنش نشان دادند و به عینالاسد حمله کردند که حمله خیلی مؤثری نبود و میتوانستیم از آن چشمپوشی کنیم. اما حمله به شخص او [شهید سلیمانی] حملهای بود که اگر انجام نمیدادیم، زندگیهای بیشتری از دست میدادیم.
پاییز ۲۰۱۹ هنوز به چنین نقطهای نرسیدهبودیم، اما وقتی با کشوری مثل ایران مواجه هستید، خوب است که گزینهها را بررسی کنید. اگر تا آخر صبر کنید، معمولاً هزینه جلوگیری از اقدامات آنها بسیار بیشتر از این خواهد بود که از ابتدا با تهاجمی مواجه شوید. ما در تابستان و پاییز ۲۰۱۹ تصمیم گرفتیم که چندان تهاجمی نباشیم و این باعث شد که در زمستان ۲۰۱۹ در شرایط سختی قرار بگیریم. در آن زمان دیگر حذف او این سیگنال را به ایران ارسال میکرد که ما دیگر رفتار شرورانه آنها، تمایلشان به کشتن آمریکاییها و تغییر بازدارندگی در منطقه را نمیپذیریم. من معتقدم که این اقدام نهایتاً باعث تحول بازدارندگی شد و آن را اقدام کوچکی تلقی نمیکنم. من فکر نمیکنم که کشتن یک فرد اقدامی خوشحالکننده و شایان تشویق باشد. اما تصور میکنم که این اقدام در آن زمان ضروری و مناسب بود. با گذشت زمان از روز ۲۳ ژانویه ۲۰۲۰ که ما این اقدام را انجام دادیم، تصور من این است که آدمهایی زنده ماندهاند که اگر آن اقدام را انجام نمیدادیم، زنده نبودند.