| کد مطلب: ۱۷۲۲۵
بازی‌های قدرت در قفقاز جنوبی

آیا بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای از استمرار تنش میان جمهوری‌های آذربایجان و ارمنستان منفعت می‌برند؟

بازی‌های قدرت در قفقاز جنوبی

منازعه میان جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان در طول سه دهه گذشته به اصلی‌ترین شاخصه تعریف وضعیت ژئوپلیتیکی منطقه قفقاز جنوبی تبدیل شده‌است. استمرار درازمدت این منازعه باعث شده‌است تا بازیگران منطقه‌ای و قدرت‌های منطقه‌ای عملکرد خود را در منطقه براساس نمودها و شرایط این منازعه تعریف کنند.

قفقاز جنوبی از قرن نوزدهم به‌عنوان محلی برای تسویه‌حساب‌های قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی شناخته می‌شود. جنگ میان جمهوری‌های آذربایجان و ارمنستان نیز که از نخستین روز اعلام استقلال این دو جمهوری از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی آغاز شد، نتیجه سیاست‌های پیشین شوروی در تغییر بافت جمعیتی این منطقه با هدف اعمال کنترل قومیتی و مذهبی بود.

ایران به قفقاز جنوبی به‌عنوان بخشی جداشده از خاک خود نگاه می‌کند و علاقه‌مند است نفوذ خود را بر مسائل منطقه افزایش دهد. امروزه اما علاوه بر ایران و روسیه که از قرن نوزدهم در این منطقه با یکدیگر رقابت دارند، پای قدرت‌های دیگری نیز به منطقه باز شده‌است. ترکیه، به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای که باکو را برادر خود می‌خواند، بیش از هر زمان دیگری در معادلات قفقاز جنوبی اثرگذارشده‌است و جمهوری آذربایجان نقش بسزایی در سیاست خارجی این کشور، از جمله برای توسعه مفهوم «جهان ترک» و همچنین ایجاد کریدورهای ترانزیت کالا و سوخت پیدا کرده‌است.

از طرف دیگر قدرت‌های غربی از جمله اتحادیه اروپا و آمریکا نیز نسبت به گذشته توجه بیشتری به منطقه نشان می‌دهند. کشف منابع عظیم گاز و نفت در جمهوری آذربایجان، اهمیت این کشور را به‌عنوان یک منبع انرژی برای اروپا افزایش داده‌است و در عین حال مجاورت سرزمینی قفقاز جنوبی با روسیه، پس از آغاز جنگ اوکراین اهمیت این منطقه را برای فشار بر روسیه در نگاه غرب افزایش داده‌است. علاوه بر اینها جمعیت مهاجران ارمنی در کشورهایی مانند آمریکا، ایران و فرانسه به‌عنوان یک اهرم فشار برای اثرگذاری در سیاست‌های این قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در قبال مسائل قفقاز جنوبی عمل می‌کنند.

بسیاری از بازیگران خارجی در منطقه قفقاز جنوبی به شکل‌های مختلف سیاست خارجی خود را بر مبنای این منازعه تعریف کرده‌اند، گروهی از بازیگران از یک طرف منازعه حمایت می‌کنند، گروهی دیگر در عین فعال بودن در چارچوب منازعه با هر دو طرف همکاری می‌کنند و گروهی بی‌طرفانه از مداخله در منازعه خودداری می‌کنند. کشورهایی مانند ترکیه، اسرائیل و اخیراً پاکستان به‌صورت مستقیم از جمهوری آذربایجان حمایت می‌کنند، آمریکا و فرانسه حامی ارمنستان هستند، ایران و روسیه فعالانه با هر دو طرف منازعه همکاری‌های سطح بالا دارند. در مورد روسیه از هر دو طرف حمایت نظامی می‌کنند و البته در مورد ایران هم در موقعیت‌هایی ادعاهای حمایت نظامی از هر یک از طرفین درگیری وجود دارد.

پس از شعله‌ور شدن مجدد جنگ قره‌باغ در پاییز ۲۰۲۰، که جمهوری آذربایجان توانست بخش زیادی از مناطق اشغال‌شده از خاک خود را آزاد کند، تلاش‌ها برای پایان دادن به این منازعه سه‌دهه‌ای تشدید شده‌است. بازیگران مختلف منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای تلاش‌هایی را در چارچوب‌های مختلف برای پایان جنگ قره‌باغ پیگیری کرده‌اند.

ایران، روسیه و ترکیه در قالب فرمت ۳+۳ با حضور گرجستان، ارمنستان و آذربایجان گفت‌وگوهای منطقه‌ای در قفقاز جنوبی را دنبال می‌کنند. روسیه به‌صورت یکجانبه بعد از آنکه موفق شد توافق آتش‌بس نوامبر ۲۰۲۰ را میان دو کشور برقرار کند، به میانجی‌گری برای صلح ادامه می‌دهد. اتحادیه اروپا چارچوب گفت‌وگوی سه‌جانبه‌ای را برای میانجی‌گری میان باکو و ایروان پیگیری می‌کند و واشنگتن هم به همین ترتیب چارچوب گفت‌وگوی سه‌جانبه جداگانه‌ای را ایجاد کرده‌است. با این حال بعد از گذشت نزدیک به ۴ سال از جنگ ۲۰۲۰ و اعلام آمادگی چندین‌باره رهبران آذربایجان و ارمنستان برای توافق صلح، هنوز دو طرف به چنین توافقی نزدیک نشده‌اند.

منافع متعارض

در طول سه دهه گذشته چندین تلاش برای پایان دادن به جنگ قره‌باغ و برقراری صلح میان ارمنستان و آذربایجان صورت گرفته‌است. نخستین تلاش‌ها برای صلح در همان روزهای آغازین جنگ با تشکیل گروه مینسک به ابتکار سازمان امنیت و همکاری در اروپا به ریاست مشترک فرانسه، روسیه و ایالات متحده آمریکا شکل گرفت. فعالیت‌های گروه مینسک عملاً در طول سال‌های گذشته بی‌اثر باقی مانده‌است و با توجه به اختلاف‌های روسیه و غرب بعد از تهاجم نظامی روسیه به اوکراین عملاً متوقف شده‌است.

آخرین باری که گروه مینسک موفق شد رهبران ارمنستان و آذربایجان را پای میز مذاکره بنشاند، به ۷ سال پیش باز می‌گردد. ناکارآمدی گروه مینسک باعث شده‌است که هر یک از بازیگران مهم و اثرگذار در این گروه، از جمله روسیه، اتحادیه اروپا و آمریکا به صورت جداگانه تلاش‌های خود را برای میانجی‌گری میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان پیش ببرند. این در حالی است که در طول سه دهه گذشته به تدریج بازیگران جدیدی، مانند ترکیه نیز در عرصه رقابت‌های قدرت در قفقاز جنوبی فعال‌تر شده‌اند.

یکی از مهم‌ترین مسائلی که در مورد ناموفق ماندن تلاش‌ها برای صلح در قفقاز جنوبی مطرح می‌شود، منافع متعارض بازیگران خارجی در منطقه است. بسیاری از کشورهای پیرامون قفقاز جنوبی قدرت‌های رقیب یکدیگر هستند و یا بازیگران فرامنطقه‌ای هستند که برای شکستن هژمون قدرت دیگری وارد منطقه شده‌اند. ایران و ترکیه از یک سو رقیب یکدیگر محسوب می‌شوند و از سوی دیگر قدرت‌های غربی در قفقاز جنوبی برای زمین‌گیر کردن روسیه تلاش می‌کنند.

5331116

حسن بهشتی‌پور، تحلیل‌گر مسائل اوراسیا به «هم‌میهن» می‌گوید: «می‌توان گفت که سیاست غرب در قفقاز جنوبی با هدف حذف ایران و روسیه تنظیم شده‌است.»

بهشتی‌پور معتقد است: «اصولاً سیاست غرب این است که ایران را از هرگونه همکاری حذف کنند و منافع ژئوپلیتیک ایران را مسدود کنند و اجازه ندهند که ایران وارد همکاری با کشورهای دیگر شود. در همین قفقاز جنوبی شاهد بودیم که غربی‌ها جلوی موفقیت پروژه اتصال انرژی آذربایجان-ایران-ترکیه را متوقف کردند، همانطور که در جنوب آسیا هم پروژه اتصال انرژی ایران-پاکستان-هندوستان را مسدود کردند، در آسیای میانه ترکمنستان را به دلیل همکاری‌های انرژی با ایران تحت فشار قرار می‌دهند و اساساً دنبال این هستند که در همکاری‌های منطقه‌ای جلوی حضور ایران را بگیرند.»

به گفته بهشتی‌پور، بعد از تهاجم نظامی روسیه به اوکراین، نفوذ غرب در قفقاز جنوبی به ابزاری برای تنگ‌تر کردن حلقه محاصره علیه مسکو تبدیل شده‌است.

محمود+شوری

محمود شوری، معاون مؤسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) به «هم‌میهن» می‌گوید: «غربی‌ها بیشتر دنبال این هستند که بهانه‌ای برای حضور در منطقه داشته‌باشند و همزمان پروژه تخلیه ظرفیت‌های استراتژیک ایران و روسیه را در منطقه دنبال می‌کنند.»

این کارشناس مسائل اوراسیا معتقد است: «در مورد اینکه آیا قدرت‌های فرامنطقه‌ای واقعاً به ایجاد صلح پایدار میان جمهوری‌های آذربایجان و ارمنستان علاقه‌مند هستند، تردید جدی وجود دارد. کشورهای غربی از وضعیت جاری در قفقاز جنوبی با این هدف استفاده می‌کنند که روسیه را از یکی از متحدان سنتی خودش، یعنی جمهوری ارمنستان محروم بکنند و تا حدود زیادی هم در این مسیر موفق شده‌اند. چیزی که اتحادیه اروپا و آمریکا در مذاکرات دنبال می‌کنند، چیزی نیست که باکو چندان علاقه‌ای به آن داشته‌باشد و آن هم موضوع به رسمیت شناختن مرزهای بین‌المللی موجود است. جاه‌طلبی‌های باکو به نوعی است که باعث می‌شود ایجاد صلح براساس مرزهای بین‌المللی کنونی امکان‌پذیر نشود.»

منفعت بردن از جنگ

برای بازیگران منطقه‌ای اتهام‌های زیادی در مورد منفعت بردن از استمرار منازعه قره‌باغ مطرح می‌شود. ترکیه، ایران و روسیه، هر کدام در شرایط جاری منطقه منافعی دارند که با به هم خوردن وضعیت موجود، آن منافع از دست می‌رود.

محمود شوری، معاون مؤسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) به «هم‌میهن» می‌گوید: «این را نمی‌توان نادیده گرفت که کشورها منافع متفاوتی دارند و در هر شرایطی منافع خودشان را براساس شرایط موجود تعریف و تنظیم می‌کنند. یعنی اینکه در وضعیت صلح در قفقاز جنوبی یک‌سری منافع برای ایران و روسیه قابل تعریف است و در وضعیت عدم صلح هم همینطور.»

شوری معتقد است: «بیش از سه دهه درگیری بین جمهوری‌های آذربایجان و ارمنستان باعث شده‌است که کشورهای دیگر وادار شده‌اند منافع خودشان را با توجه به این وضعیت ژئوپلیتیک تعریف کنند.» با این حال به گفته شوری، تعریف منافع براساس وضعیت موجود باعث نمی‌شود که در صورت ایجاد تحول اساسی در شرایط، بازیگران پیرامونی و جهانی نتوانند منافع جدیدی براساس وضعیت جایگزین تعریف کنند.

برای مثال در مورد ایران گفته‌می‌شود که در صورت پایان منازعه و صلح میان باکو و ایروان، دیگر وابستگی باکو به خاک ایران برای اتصال به جمهوری خودمختار قره‌باغ قطع می‌شود. در عین حال تهران نگران ایجاد کریدوری تحت حاکمیت آذربایجان در خاک ارمنستان است که باعث می‌شود ارتباط زمینی ایران و ارمنستان از بین برود. در عین حال تقویت ارتباط جمهوری آذربایجان با ترکیه از طریق خاک ارمنستان و نخجوان، می‌تواند در رقابت‌های منطقه‌ای، ایران را در موضع ضعیف‌تری قرار دهد.

حسن بهشتی‌پور می‌گوید: «قطعاً اگر عقلانیتی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی وجود داشته‌باشد، به‌دنبال این خواهد بود که منازعه قفقاز جنوبی پایان پیدا کند، چراکه فرصت‌هایی که برای توسعه همکاری‌های دوجانبه و چندجانبه در دوران صلح وجود دارد، در دوران جنگ و عدم صلح وجود نخواهد داشت.» به اعتقاد بهشتی‌پور، هم آذربایجان و هم ارمنستان در صورتی که از منازعه درازمدت خودشان خارج شوند، فرصت‌های بهتری برای ایران خواهند بود.

محمود شوری در گفت‌وگو با «هم‌میهن» می‌گوید: «طبیعتاً در هر تعارضی ممکن است برای برخی از قدرت‌های پیرامونی و جهانی منافعی وجود داشته‌باشد اما در هر صلحی هم ممکن است منافعی برای طرف‌های مختلف وجود داشته‌باشد.»

این کارشناس مسائل اوراسیا معتقد است: «اینکه جمهوری اسلامی ایران یا روسیه بخواهند براساس عدم صلح در منطقه منافع خودشان را تعریف کنند، استراتژی کوته‌بینانه و غیراخلاقی است.»

شوری می‌گوید: «فرض بر این است که گسترش همکاری و صلح در هر منطقه‌ای می‌تواند باعث توسعه جمعی، رونق و شکوفایی برای کشورهای منطقه شود. در واقع توسعه هر یک از همسایگان ایران می‌تواند به توسعه ایران در درازمدت کمک کند.»

یکی از مهم‌ترین نگرانی‌هایی که در مورد آینده قفقاز جنوبی از منظر تهران بیان می‌شود، احتمال ایجاد کریدور زنگزور و مسیری تحت حاکمیت جمهوری آذربایجان از خاک ارمنستان است که باعث قطع شدن دسترسی زمینی ایران به ارمنستان می‌شود.

محمود شوری معتقد است که اساساً این فرض مبنای صحیحی ندارد. وی می‌گوید: «این تصور که بعد از تحولات ۲۰۲۰ قرار است صلحی میان ایروان و باکو ایجاد شود که براساس آن همکاری‌هایی در سطح در اختیار گذاشتن کریدورهای ترانزیتی به یکدیگر به وجود بیاید، تصوری خام و قضاوتی زودهنگام است. سیاست در ارمنستان شاهد تحولاتی است که وضعیت این کشور را در شرایط سیالی قرار می‌دهد و جاه‌طلبی‌های حکومت جمهوری آذربایجان هم این فضا را برای ایروان ایجاد نمی‌کند که به نوع صلحی که باکو به آن علاقه‌مند است، تن بدهد.»

حسن بهشتی‌پور می‌گوید که در مورد آسیب‌های بالقوه تاسیس یک کریدور ترانزیتی برای دسترسی آذربایجان به نخجوان و ترکیه مبالغه شده‌است. وی می‌گوید: «تاسیس یک کریدور جدید، در واقع اضافه شدن یک گزینه جدید دسترسی در منطقه است، همین حالا هم جمهوری آذربایجان از طریق گرجستان با ترکیه مرتبط است.»

محمود شوری به «هم‌میهن» می‌گوید: «جمهوری آذربایجان در رابطه با ترکیه و جمهوری خودمختار نخجوان در یک بن‌بست ژئوپلیتیک قرار دارد و جمهوری اسلامی ایران از طریق اجازه دادن در استفاده از خاک ایران برای ارتباط میان باکو و نخجوان، عملاً به‌نوعی نقش خود را در بازی ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی تعریف کرده‌است. اما واقعیت این است که اگر این بن‌بست ژئوپلیتیک از بین برود، می‌توان منافع جدیدی براساس ساختار جدید تعریف کرد و می‌توان حوزه‌های جدیدی را برای همکاری با سه کشور قفقاز جنوبی تعریف کرد.»

روسیه بازیگر دیگری است که متهم شده‌است از جنگ میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان منفعت می‌برد. مسکو با استفاده از بحران در قفقاز جنوبی از یک طرف از هر دو طرف منازعه حمایت نظامی می‌کند و از طرف دیگر پایتخت‌های هر دو کشور را در شرایط جنگی به ازای کمک‌های نظامی در کنترل خود نگه می‌دارد. با این حال از زمان جنگ ۲۰۲۰ تاکنون، ایروان بیش از هر زمان دیگری از روسیه دور شده‌است. دولتمردان ارمنستان معتقدند که روسیه در جنگ دوم قره‌باغ تعهدات خود را در دفاع از ارمنستان عملی نکرده‌است.

مسکو پیمان دوجانبه دفاع متقابل در قبال تهاجم نظامی خارجی به خاک ارمنستان دارد و از سوی دیگر در قالب سازمان پیمان امنیت جمعی، متعهد به دفاع از ارمنستان در قبال حمله خارجی است. مسکو توجیه می‌کند که در جنگ دوم قره‌باغ، آذربایجان به خاک ارمنستان حمله نکرده‌است و در مناطق اشغال‌شده از خاک خود با نیروهای ارمنی جنگیده‌است.

بسیاری از تحلیل‌گران معتقدند که سیاست‌های غرب‌گرایانه دولت نیکول پاشینیان، نخست‌وزیر ارمنستان از زمان انتخابش به این مقام، باعث شد تا مسکو با هدف تنبیه دولت ارمنستان، در جنگ ۲۰۲۰ حمایتی از ارمنستان نشان ندهد.

حسن بهشتی‌پور می‌گوید: «سیاست روسیه در قفقاز جنوبی و آسیای میانه سیاستِ «همه با من» است نه سیاست «همه با هم». روسیه هرچند در عرصه بین‌المللی چندجانبه‌گرایی را تبلیغ می‌کند و آمریکا را به یک‌جانبه‌گرایی متهم می‌کند، اما خودش در حوزه محیط پیرامونی خود و جمهوری‌های شوروی سابق همان سیاست یکجانبه‌گرایی مطلق را پیگیری می‌کند و انتظار دارد که همه این کشورها خودشان را با سیاست‌های مسکو هماهنگ کنند.»

این تحلیل‌گر مسائل اوراسیا معتقد است: «رفتار روسیه در قفقاز هم به همین شکل است. همین سال ۲۰۲۰ زمانی که جنگ میان ارمنستان و آذربایجان در گرفت، روسیه رهبران دو طرف را به مسکو فراخواند و یک طرح آتش‌بس را به آنها دیکته کرد.»

در عین حال از سال ۲۰۲۲ و آغاز جنگ اوکراین، روابط مسکو و باکو نسبت به هر زمان دیگری صمیمانه‌تر شده‌است. توماس دی‌وال، پژوهشگر ارشد اندیشکده کارنگی اروپا در فارن‌افرز می‌نویسد: «آذربایجان با یک حکومت خودکامه، هم با روسیه هم‌مرز است و هم در دریای خزر ساحل دارد و در حال تبدیل شدن به یک بازیگر قدرتمند است که منابع قابل توجه نفت و گاز، ارتش قدرتمند و روابط پرمنفعتی هم با روسیه و هم با غرب دارد.»

دی‌وال می‌نویسد: «همزمان دو کشور دیگر منطقه، یعنی ارمنستان و گرجستان در حال تجربه تحولات عظیمی هستند. چند ماه پس از آنکه جمهوری آذربایجان بر ناگورنو-قره‌باغ مسلط شد، ارمنستان که یک متحد قدیمی روسیه محسوب می‌شد، با شدت بیشتری نسبت به گذشته به سمت غرب متمایل شد. در گرجستان اما حزب حاکم در حال بر هم زدن روابط نزدیک سه‌دهه‌ای‌اش با اروپا و ایالات متحده است و تلاش می‌کند تا مشابه حکومت خودکامه آذربایجان رفتار کند. ماه مه سال جاری پارلمان گرجستان یک قانون جنجالی تصویب کرد تا اثرگذاری خارجی بر سازمان‌های غیردولتی را محدود کند. این قانون از قانون مشابهی در روسیه الهام گرفته است و این پیام را به مسکو ارسال می‌کند که یک شریک قابل اعتماد در مرزهای جنوبی روسیه وجود دارد.»

به نوشته این پژوهشگر مسائل منطقه، ترک ناگهانی منطقه توسط نیروهای حافظ صلح روسیه که قرار بود پس از آتش‌بس نوامبر ۲۰۲۰ از امنیت اقلیت ارمنی قره‌باغ دفاع کند، ذهنیت ارمنستان را در مورد طرد شدن توسط مسکو تقویت کرد. دی‌وال می‌نویسد: «روسیه با تصمیم به ترک منطقه، عملاً پیروزی را به آذربایجان تقدیم کرد و اجازه داد که ارتش آذربایجان کنترل مطلق بر مناطق مورد مناقشه را برعهده بگیرد. برای اکثر ارمنی‌ها این اتفاق تایید طرد شدن توسط روسیه بود. تقریباً همان زمان ناظران به این نتیجه رسیدند که یک توافق میان روسیه و آذربایجان شکل گرفته‌است. درست پنج روز بعد از آنکه نیروهای روسیه منطقه را ترک کردند، الهام علی‌اف، رئیس‌جمهور آذربایجان به مسکو سفر کرد و در مورد تقویت ارتباط جنوب-شمال میان دو کشور گفت‌وگو کرد. بعد از این گفت‌وگوها، ویتالی ساولیف، خبر داد که آذربایجان قصد دارد زیرساخت ریلی باربری خود را تا دو برابر ظرفیت تقویت کند تا تجارت آذربایجان و روسیه بیشتر شود.»

محمود شوری به هم‌میهن می‌گوید: «روسیه با توجه به شرایط ویژه‌ای که دارد و با توجه به تحریم‌های متعددی که علیه این کشور اعمال شده‌است، همگرایی و همکاری بیشتری را با جمهوری آذربایجان آغاز کرده‌است، به‌ویژه که سیاست خارجی ارمنستان هم تا حد زیادی در حال فاصله گرفتن از روسیه است. روسیه از جمهوری آذربایجان برای همکاری‌ها در حوزه انرژی و علی‌الخصوص دور زدن تحریم‌ها استفاده می‌کند.»

دی‌وال معتقد است: «آذربایجان به دلیل موقعیت بهتر ژئوپلیتیک و جایگاه بی‌طرفی‌اش، توانسته‌است که بازی دوطرفه‌ای را در پیش بگیرد. آذربایجان یکی از کشورهای اصلی در مسیر کریدور میانی است. بعد از امضای توافقی با کمیسیون اروپا در سال ۲۰۲۲، میزان صادرات گاز این کشور به اتحادیه اروپا افزایش پیدا کرده‌است. اما در عین حال آذربایجان موقعیت خوبی هم برای تجارت با صادرکنندگان انرژی روس دارد. براساس گزارشی که مؤسسه مطالعات انرژی آکسفورد در ماه مارس ۲۰۲۴ منتشر کرد، آذربایجان در همکاری با متحد نزدیکش ترکیه، در حال ایجاد یک هاب صادراتی است تا گاز روسیه بدون تحریم به بازارهای خارجی برسد.»

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
پربازدیدترین
یادداشت
آخرین اخبار