درد زایمان نظم جدید خاورمیانه
جنگ غزه تمامی شئون زیست امنیتی منطقه خاورمیانه را تحت تأثیر قرار داده است. این جنگ فراتر از بحرانی انسانی که وجدان انسانهای بیدار را به درد آورده است، بر آینده تعاملات امنیتی کنشگران منطقه اثری بیبدیل خواهد داشت. مبالغه نیست اگر بگوئیم این جنگ نقطهعطفی در چگونگی تکوین و تحول نظم امنیتی منطقه خاورمیانه خواهد بود. فردای پایان جنگ غزه، دورانی دیگر در حیات سیاسی-امنیتی خاورمیانه است.
کنشگران اصلی منطقه هر کدام برآنند تا به فراخور قدرت، سیر تطور و تکوین نظم امنیتی نوین منطقه خاورمیانه را در راستای منافع ملیشان هدایت کنند. برای درک آینده این نظم، نیازمند تأملی عمیق در ماهیت تحولات و همچنین ادراکی دقیق از منافع کنشگران صاحب منفعت هستیم. بیتردید هرگونه تحولی در نظم امنیتی منطقه خاورمیانه بهگونهای اجتنابناپذیر بر منافع ملی ایران اثرگذار و آبستن فرصتها و تهدیدهای فراوانی خواهد بود. این اثرگذاری ما را بر آن میدارد تا به دور از هرگونه خیالاندیشی و برداشتی ناصواب از تواتر اوضاع و احوال خاورمیانه، با تأملی واقعبینانه، سیر تطور تحولات را تبیین و پیامدهای راستین آن بر منافع ملی ایران را استخراج کنیم.
هرگونه سیاستورزیِ استوار بر منافع ملی در نظام امنیتی آتی خاورمیانه تنها از مجرای تبیین سرشت حقیقی تکوین و تحول این نظم امکانپذیر است. انحراف از ادراک ماهیت راستین این تحولات، فرجامی جز هدررفت منابع و قرارگرفتن در تنگنای تهدیدات بیشتر نخواهد داشت. با التفات بدین ضرورت، در این مقاله بر آنیم تا با دوری از هرگونه خیالاندیشیِ استوار بر شواهدی لرزان، تا بدانجا که شواهد گویا هستند، درکی واقعبینانه از آینده نظم خاورمیانه عرضه و جایگاه منافع ملی ایران را در این نظم تبیین کنیم.
با در نظرداشت اهمیت موضوع و اقتضای ضرورت بحث، ابتدا به آخرین تحولات در عرصه میدانی و دیپلماسی جنگ نگاهی خواهیم داشت و سپس با تأمل در استراتژی کنشگران اصلی منطقه، کوششهای آنان برای شکلدهی به نظام امنیتی مطلوبشان را محل بحث قرار خواهیم داد. در پایان نیز به اثرات این تحولات بر منافع ملی ایران خواهیم پرداخت.
آخرین تحولات در عرصه میدان و دیپلماسی
همزمان با تشدید و تطویل بحران غزه و پیامدهای انسانی این جنگ ویرانگر، مذاکرات برای انجام صلحی موقت نیز همچنان ادامه دارد. گرچه طرح برخی خواستهها از سوی دو طرف بهویژه رژیم صهیونیستی و عزم این رژیم برای حمله به شهر رفح، چشمانداز صلح را تیره و تار کرده است اما کشورهای میانجی همچون مصر، قطر و آمریکا بر آنند تا طرفهای درگیر را به توقف جنگ ترغیب کنند.
از بررسی اظهارات مقامات رژیم صهیونیستی چنین برمیآید که حمله به شهر رفح به هدفی استراتژیک برای این رژیم تبدیل شده است؛ گرچه همزمان افزایش فشارهای داخلی و بینالمللی انجام این مهم را دشوار ساخته است. در هفتههای اخیر، مذاکرات با هدف دستیابی به آتشبس و آزادی گروگانها در غزه به سبب تداول اختلافات بر سر خروج نیروهای اسرائیلی و طولِ مدت آتشبس، متوقف شده است.
درحالیکه حماس خواستار آتشبس دائمی است، اسرائیل آمادگی خود را برای توقف موقت درگیریها اعلام کرده است.
در میانه تشدید بحران در نوار غزه، گروه مقاومت اسلامی حماس روز شنبه اعلام کرد که در حال بررسی پیشنهاد جدید اسرائیل برای آتشبس در نوار غزه است. بیانیه حماس در حالی منتشر شد که انتظار میرود اسرائیل به رفح، شهری در جنوب غزه که بیش از یک میلیون نفر در آن آواره شدهاند، حمله کند. در سویی دیگر، گروههای بشردوستانه هشدار میدهند که چنین حملهای عواقبی فاجعهبار برای غیرنظامیان خواهد داشت. در این بیانیه به نقل از خلیلالحیا از مقامات ارشد حماس آمده است که این گروه پاسخ اسرائیل به پیشنهاد خود که دو هفته پیش به میانجیگری مصر و قطر ارسال شده بود را دریافت کرده است. به گفته خلیلالحیا حماس پس از مطالعه پیشنهادات اسرائیل بدان پاسخ خواهد داد.
به گفته یکی از مقامات رژیم صهیونیستی، روز جمعه نیز هیئتی از مقامات مصری در تلاش برای پیشبرد مذاکرات به اسرائیل سفر کردند. تردیدها درباره موافقت اسرائیل با بازگشت آوارگان فلسطینی به شمال غزه مانعی جدی بر سر راه مذاکرات است. مقامات حماس بر این باورند که تمامی آوارگان فلسطینی باید به محل سکونتشان بازگردند، در مقابل مقامات اسرائیلی گفتهاند برآنند که محدودیتهایی را درباره اینکه چه کسی، کجا و چگونه میتواند بازگردد، ایجاد کنند. با افزایش امکان حمله اسرائیل به شهر رفح، کوشش سایر کشورها برای ایجاد آتشبس در غزه افزایش یافته است. در روزهای آغازین این هفته، یک مقام نظامی اسرائیل اظهار داشت که اگر اسرائیل تهاجم به رفح را آغاز کند، «منطقه بشردوستانه» تعیینشده توسط این رژیم در امتداد ساحل گسترش خواهد یافت تا غیرنظامیان بیشتری در آن ساکن شوند.
این اظهارات خود گویای طراحی رژیم صهیونیستی بر یورشی گسترده به شهر رفح است. درحالیکه آمریکا بر آن است تا رژیم صهیونیستی را از حمله به رفح باز داد، انتظار میرود آنتونی بلینکن، وزیر خارجه دولت بایدن در هفته پیشرو به اسرائیل سفر کند. مقامات اسرائیلی بارها اعلام کردهاند که ورود به رفح برای مبارزه با گردانهای حماس ضروری است. در مقابل بسیاری از کشورها نگران تکرار فجایع انسانی در این تهاجم هستند.
براساس آخرین گزارشها و به نقل از دو مقام اسرائیلی در گفتوگو با آکسیوس، پیشنهاد جدید اسرائیل برای معامله احتمالی با حماس، شامل تمایل به بحث درباره «بازگرداندن آرامش پایدار» در غزه پس از آزادی اولیه گروگانها به دلایل انسانی است. از زمان آغاز جنگ در 7 اکتبر، این نخستینبار است که رهبران اسرائیل از آمادگی خود برای پایان دادن به جنگ غزه در برابر آزادی گروگانها سخن میگویند.
حماس در تمامی پیشنهادات خود در ماههای اخیر بر ضرورت پایان جنگ تأکید کرده است. در راستای این پیشنهاد، هیئتی از مقامات اطلاعاتی مصر روز جمعه وارد اسرائیل شدند و با نمایندگان شینبت، نیروهای دفاعی اسرائیل و موساد درباره معامله گروگانها و عملیات نظامی احتمالی اسرائیل در رفح گفتوگو کردند. به گفته مقامات اسرائیلی، در پایان این گفتوگوها، مصریها پیشنهاد جدیدی را به حماس ارسال کردند که شامل تمایل اسرائیل برای دادن امتیازات بیشتر بود.
حماس نیز جمعهشب در بیانیهای اعلام کرد که پیشنهاد جدید را دریافت کرده، آن را مطالعه و پاسخ خواهد داد. مقامات اسرائیلی گفتند که پیشنهاد جدید بهطور مشترک توسط هیئت اطلاعاتی مصر و تیم مذاکرهکننده اسرائیل با در نظر گرفتن مواضع حماس ارائه شده و آنچه اسرائیل و مصر فکر میکنند این گروه ممکن است در یک معامله با آن موافقت کنند، تدوین شده است.
به گفته مقام اسرائیلی، پیشنهاد جدید شامل پاسخ به بسیاری از خواستههای حماس از جمله تمایل به بازگشت کامل آوارگان فلسطینی به خانههای خود در شمال غزه و خروج ارتش اسرائیل از کریدوری است که منطقه محاصره را تقسیم کرده است. این پیشنهاد همچنین شامل تمایل به بحث درباره برقراری «آتشبس پایدار» بهعنوان بخشی از اجرای مرحله دوم توافق است که پس از آزادی گروگانها و به دلایل بشردوستانه انجام میشود.
به گفته این مقام اسرائیلی، «حماس تهدید حمله اسرائیل به رفح را تهدیدی معتبر میداند و این ممکن است به دو طرف در رسیدن به توافق کمک کند. وی افزود که اسرائیل درباره عملیات در رفح جدی است».
در روزهای اخیر، کابینه جنگ اسرائیل تصمیم گرفته موضع خود را درباره تعداد گروگانهایی که اسرائیل از حماس خواسته است بهعنوان بخشی از یک توافق آزاد کند، تغییر دهد. پیشنهاد اسرائیل شامل آزادی 40 گروگان در ازای شش هفته آتشبس و آزادی تقریباً 900 اسیر فلسطینی بود.
به گفته مقامات حماس تنها 20 گروگان با معیارهایی که اسرائیل برای آزادی اعلام کرده، تطابق دارد. با تغییر این دیدگاه اکنون به گفته مقامات اسرائیلی، کابینه جنگی اسرائیل برای اولین بار در این هفته به تیم مذاکرهکننده اجازه داد تا در مورد آزادی کمتر از 40 گروگان گفتوگو کند.
تعداد روزهای آتشبس به تعداد گروگانهایی که آزاد میشوند بستگی دارد؛ یک روز برای هر گروگان. اسرائیل انتظار دارد، حماس در چند روز آینده به این پیشنهاد پاسخ دهد.
براساس گزارشها، مقامات ارشد اسرائیلی به همتایان مصری خود گفتهاند که پیش از تهاجم زمینی خود به جنوب غزه و شهر رفح، برای مذاکره بر سر گروگانها به حماس «آخرین فرصت» را میدهند. مقامات مصر از حمله احتمالی اسرائیل به رفح و هجوم صدها هزار نفر به مرزهای مصر نگران هستند.
جمیع تحولات گویای آن است که رژیم صهیونیستی حمله به رفح را انجام خواهد داد. حتی در صورت توافق بر سر آتشبس و گفتوگو برای آزادی گروگانها، این توافق، وقفهای کوتاه در جنگ غزه خواهد بود.
پیش از این گفته آمد که رژیم صهیونیستی حمله به رفح را بخشی جداییناپذیر از استراتژی خود در مبارزه با حماس تلقی میکند و عزم بر آن دارد تا به هر طریق ممکن به آن اقدام کند. به نظر میرسد مقامات آمریکایی نیز انجام این حمله را اجتنابناپذیر میدانند و تنها بر آنند تا از تلفات انسانی بیشتر جلوگیری کنند.
حال با در نظرداشتِ این تحول، پرسش این است که در پرتو حمله اسرائیل به رفح و پایان عملیات نظامی در غزه چه آیندهای را میتوان برای نظم امنیتی منطقه متصور بود؟ برای ترسیم دورنمای این نظم لازم است منافع و استراتژیهای هر یک از کنشگران صاحب منفعت را بررسی کنیم.
آمریکا و نظم امنیتی نوین منطقه
جنگ غزه بیش از هر کشوری، استراتژی کلان آمریکا را با مانعی جدی روبهرو ساخته است. سالهاست که استراتژیستهای آمریکایی بر ضرورت کاهش و بازنگری حضور نظامی این کشور در منطقه خاورمیانه تأکید میکنند. از نظرگاه آنان، بازگشت رقابت قدرتهای بزرگ به عرصه نظام بینالملل، اجتناب آمریکا از درگیرشدن در بحرانهای نظامی و حضور در مناطق بحرانآفرینی چون خاورمیانه را به ضرورتی گزیرناپذیر بدل کرده است.
استراتژی کلان بینالمللگرایی لیبرال آمریکا و در پی آن انجام سیاستهای پرخطر و پرهزینهای همچون حمله نظامی به افغانستان و عراق و کوشش برای دولت-ملتسازی نوین در خاورمیانه، رهبران واشنگتن را به نادرستی چنین استراتژیای آگاه کرده است.
این امر تحولی آشکار را سبب شده است؛ آمریکا از استراتژی «مداخله حداکثری» در خاورمیانه به «مداخله گزینشی» روی آورده است. تجلی چنین تحولی را میتوان در حمله به لیبی، بحران سوریه و طرح کاهش حضور نظامی در عراق مشاهده کرد. آمریکا بر آن است تا هرچه بیشتر از بحرانهای منطقه دور شود.
جنگ غزه، انحرافی آشکار در استراتژی کلان آمریکا ایجاد کرده است. مبالغه نیست اگر بگوئیم اکنون آمریکا بیش از هر کشوری از سیاست اسرائیل در منطقه زیان دیده است.
جنگ غزه و چشمانداز گسترش بحران در خاورمیانه، آمریکا را بر سر دوراهی تعهد استراتژیک (کاهش حضور نظامی در منطقه) و تعهد اخلاقی (حمایت از اسرائیل) قرار داده است. آمریکا بر آن است تا هرچه زودتر به این بحران فراگیر پایان دهد و پیش از آنکه در دام جنگی دیگر در منطقه گرفتار شود، نه به حل بحران بلکه به مدیریت آن شکل دهد.
گرچه کاهش حضور در منطقه منفعتی استراتژیک برای آمریکا است اما این کشور با درک ناممکن بودن رهاسازی خاورمیانه بر آن است تا ساختار امنیتی جدیدی را برای مقابله با بحرانها، حفظ متحدان و جلوگیری از تمایل نزدیک شدن کشورهای منطقه به قدرتهایی همچون چین را فراهم کند.
بر این اساس آمریکا با طرح ایده صلح آبراهام و عادیسازی روابط کشورهای منطقه با رژیم صهیونیستی، طرح اتحاد دفاعی یکپارچه و افزایش فشارها برای پذیرش طرح دودولتی کوشش میکند نظم امنیتی منطقهای نوینی را در خاورمیانه مستقر کند.
رسالت این نظم تأمین امنیت اسرائیل و متحدان و انزوای ایران در منطقه است. هدف امنیتی این نظم مقابله با تهدیدات ایران و جلوگیری از نقش بر آب شدن طرحهای صلح آبراهام و دودولتی است.
اسرائیل و نظم امنیتی منطقه خاورمیانه: رهبران رژیم صهیونیستی به خوبی الزام استراتژیک آمریکا برای کاهش حضور در خاورمیانه را درک کردهاند و بر آنند تا پیش از رسیدن این الزام به مرحله بازگشتناپذیر، نظم امنیتی منطقهای مطلوب خود را مستقر کنند. نظم امنیتی منطقهای اسرائیل بر عادیسازی روابط با کشورهای منطقه، ساخت یک اتحاد نظامی-اطلاعاتی پایدار و تضعیف حداکثری توان نظامی ایران متمرکز شده است.
رهبران این رژیم با التفاتی آگاهانه به ضرورت نقشآفرینی آمریکا در هر یک از این ستونهای نظم منطقهای بهدنبال کسب حمایت واشنگتن هستند. این رژیم با اولویتبندی در عناصر قوامبخش سهگانه نظم امنیتی منطقهای، پیش از همه تضعیف توان نظامی ایران را فرادید خود قرار داده است و در پی آن است تا با کمک متحدان بهویژه آمریکا به این هدف دست یابد.
دستیابی به این هدف (تضعیف توان نظامی ایران) نیازمند مقابله با گروههای نیابتی و همچنین مقابله با برنامه هستهای و موشکی جمهوری اسلامی ایران است. رهبران اسرائیلی خواستار حضور آمریکا برای هرگونه مقابله نظامی با ایران هستند و شرایط کنونی خاورمیانه را برای تحقق این هدف استراتژیک فرصتی مناسب میدانند. همچنان بر این باوریم که درگیرکردن آمریکا در برخوردی نظامی با جمهوری اسلامی ایران، مهمترین هدف اسرائیل از گسترش بحران در منطقه است؛ هدفی که اسرائیل مدتهای طولانی آن را دنبال کرده است.
عربستان سعودی
رهبران عربستان سعودی پیریزی ساختار امنیتی جدیدی را در خاورمیانه دنبال میکنند که بر کاهش بحرانهای نظامی در منطقه استوار شده است. استراتژی کلان عربستان در منطقه با هدف گذار خاورمیانه از یک محیط امنیتی-نظامی بحرانآفرین به یک مجموعه اقتصادی استوار بر فناوریهای نوین متمرکز شده است. آنگونه که از اظهارات و اقدامات محمد بنسلمان میتوان دریافت، رهبران عربستان با التفات به تحولات حادث در نظم جهانی و الگوی درحال گذار نظام بینالملل، بر آنند تا ساختاری نوین را برای خاورمیانه طراحی کنند.
شاهزاده عربستانی رؤیای شناسایی خود در مقام «معمار جدید خاورمیانه» را در سر میپروراند. محمد بنسلمان از تبدیل خاورمیانه به اروپای جدید سخن به میان آورده و سیاستها و اقدامات وی نیز این تغییر در استراتژی را نشان میدهد. در راستای نیل به این مقصود، عربستان از مدتها پیش کاهش تنشها در منطقه، حرکت در مسیر عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی و طرح اتحاد استراتژیک با آمریکا برای تضمین امنیت منطقه را در مقام عناصر قوامبخش نظم امنیتی منطقهای مطلوب خود تعریف کرده است.
رهبران عربستان بر آنند تا با بهرهگیری از جنگ غزه با الزام آمریکا و اسرائیل برای پیشبرد طرح دودولتی و همچنین تقویت اتحاد نظامی در برابر ایران، مسیر تحول در نظم منطقهای خاورمیانه را هموار سازند. تکوین چنین نظمی بیش از همه نیازمند تضعیف توان نظامی و انزوای سیاسی جمهوری اسلامی ایران و الزام اسرائیل به پذیرش طرح دودولتی است. عربستان در پرتو جنگ غزه هر دوی این اهداف را دنبال میکند.
نتیجهگیری
در زهدان پایان جنگ غزه، نظم امنیتی منطقهای نوینی در خاورمیانه در شرف زادهشدن است. در میانه این جنگ آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی سودای استقرار نظم امنیتی جدیدی را در خاورمیانه در سر میپرورانند. استقرار این نظم با هدف تضمین امنیت پایدار اسرائیل و متحدان آمریکا و تضعیف توان نظامی و انزوای سیاسی جمهوری اسلامی ایران دنبال میشود.
به نظر میرسد از نظرگاه استراتژیستهای آمریکا و متحدان این کشور در منطقه، استقرار هرگونه سامان امنیتی جدیدی در خاورمیانه بیش از همه نیازمند کاهش اثرگذاری ایران بر تحولات منطقه است. از نظرگاه آنان استقرار هیچ نظم مطلوبی (در راستای منافع آمریکا و متحدان) با حضور قدرت نظامی و سیاسی ایران امکانپذیر نخواهد بود.
از سر تصادف نیست که توماس فریدمن در مقام سخنگوی غیررسمی استراتژی دولت بایدن در خاورمیانه، مقابله با تهدیدات ایران را نخستین پیشنیاز استقرار هرگونه نظمی در منطقه میداند و ویلیام برنز در مقام راهبر اصلی سیاست خارجی دولت بایدن، مقابله با تهدید ایران را کلید امنیت خاورمیانه و اسرائیل میداند.
از جمیع تحولات چنین برمیآید که خاورمیانه، آوردگاه دو گروه برای استقرار یک نظم امنیتی در فردای پس از جنگ غزه است. در یک سو آمریکا، اسرائیل، کشورهای منطقه و متحدان اروپایی در پی استقرار یک نظم امنیتی هستند که در آن افزون بر تضمین امنیت پایدار اسرائیل، برای عادیسازی روابط کشورهای منطقه با رژیم صهیونیستی، استقرار یک سامان امنیتی نوین، کاهش حضور آمریکا و عدم ضرورت حضور قدرتهایی همچون چین در منطقه بستر مناسبی فراهم شده باشد.
مهمترین مانع بر سر راه استقرار این نظم، قدرت نظامی جمهوری اسلامی ایران و متحدان این کشور است که در پی بر همزدن استقرار نظم امنیتی مطلوب آمریکا و متحدان هستند. ایران و متحدان در سویی دیگر اجبار آمریکا به خروج از منطقه، عدم پیشبرد صلح آبراهام و عدم تضمین امنیت پایدار اسرائیل را دنبال میکنند.
مقابله این دو اردوگاه، ماهیت نظم امنیتی منطقهای خاورمیانه را تعیین خواهد کرد. به نظر میرسد تا زمان پیروزی یک اردوگاه بر دیگری، خاورمیانه همچنان آبستن بحرانهای دیگری خواهد بود. باید منتظر ماند و دید کدامیک بر دیگری غلبه خواهد کرد.