حامی دست و پابسته
مقامهای ارشد دولت چین به شکل محتاطانه در مورد وضعیت جاری در خاورمیانه سخن میگویند. مواضع چین عمدتاً با هدف به دست آوردن دل افکار عمومی جنوب جهانی با محور «عدالت برای فلسطینیان» و «ضرورت توقف فوری خشونتها» بیان میشود اما در عین حال پکن تلاش میکند از اظهارنظرهایی که باعث آزردن دولتمردان اسرائیل و حامیان غربیاش شود، اجتناب کند.
چینیها بهرغم سرمایهگذاری اقتصادی و سیاسی گسترده در خاورمیانه، هنوز نتوانستهاند خود را بهعنوان یک قدرت اثرگذار در منطقه مطرح کنند. کشورهای عربی منطقه و اسرائیل همچنان خود را تحتالحمایه آمریکا میدانند و مسائل جاری را با مشورت نزدیک با آمریکا حلوفصل میکنند. ایران نیز بهرغم دشمنی دیرینه با آمریکا، تلاش میکند که مسائلش را در منطقه خودش حلوفصل کند و از قدرتهای خارجی حرفشنوی ناچیزی دارد.
فرآیند موسوم به صلح اعراب و اسرائیل هم همچنان تحت سیطره آمریکا قرار دارد و بهرغم تلاشها و ابتکارهایی که از سوی قدرتهای دیگر مطرح میشود، اعراب میدانند که تنها قدرتی که احتمال دارد بتواند بر سیاستهای اسرائیل در قبال فلسطینیان اثرگذار باشد، آمریکا است. به همین دلیل چین فضای چندانی برای مداخله در مسائل جاری منطقه ندارد. ابتکارهای چین به دلیل فقدان اثرگذاری سیاسی پکن بر پایتختهای عربی و اسرائیل، کارایی چندانی ندارند.
چین در طول سالیان گذشته تلاش زیادی کردهاست که جای پای خود را در خاورمیانه محکمتر کند و بتواند خود را بهعنوان یک جایگزین قابل اعتماد برای آمریکا در خاورمیانه مطرح کند. اما شعلهور شدن جنگ در غزه برای همه کشورهای منطقه ثابت کرد که برخلاف تصوری که وجود داشت، منطقه همچنان در بحران قرار دارد و تلاش کشورهای عربی برای فراموش کردن مسئله فلسطین و فرآیند توسعه پرشتاب اقتصادی امکانپذیر نیست.
کشورهای عربی مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی با تصور اینکه دوران جنگهای منطقه تمام شدهاست، حساب بیشتری روی چین بهعنوان شریکی برای توسعه اقتصادی و تجاری باز کردهبودند، اما بازگشت آتش جنگ به منطقه باعث شد که بار دیگر به یاد بیاورند که برای تامین امنیت نیازمند چتر حمایت آمریکا هستند.
چین چه با ایران و چه با کشورهای عربی روابط خود را در طول سالهای گذشته گسترش داده و تلاش کردهاست با ابتکارهایی مانند میانجیگری برای آشتی ایران و عربستان سعودی به ثبات و آرامش در منطقه کمک کند. پکن معتقد است که منافع چین در منطقه در شرایط ثبات بیشتر تامین میشود.
برخلاف آمریکا که بهعنوان بزرگترین صادرکننده سلاح به منطقه خاورمیانه از درگیریهای نظامی در منطقه هم منفعت میبرد، چین چندان علاقهای به درگیری و جنگ در خاورمیانه ندارد.
هرچند در طول دهههای گذشته کشورهایی مانند عربستان سعودی بخشی از نیازهای تسلیحاتی خود را که نمیتوانستند از آمریکا تامین کنند، از جمله موشکهای میانبرد را از چین تامین کردهاند، اما پکن فاصله زیادی تا تبدیل شدن به یک تامینکننده مهم تسلیحات در خاورمیانه دارد.
۶ ماه جنگ غزه نشان داد که بهرغم تلاشهای چندینساله چین برای تقویت جای پایش در خاورمیانه، هنوز اثرگذارترین قدرت خارجی در منطقه، واشنگتن است. واشنگتن در شش ماه گذشته فعالانه در زمینه حمایت از اسرائیل و تلاشهای دیپلماتیک برای آتشبس فعال بودهاست.
هرچند آمریکا نتوانستهاست به جز موضع حمایت بیقیدوشرط از اسرائیل در اهداف اعلامشده دیگرش از جمله تلاش برای توقف درگیری و رسیدن کمکهای بشردوستانه به فلسطینیان دستاورد زیادی داشتهباشد، اما بیش از هر قدرت خارجی دیگری در مذاکرات دیپلماتیک منطقهای نقش بازی کردهاست.
حمایت کجدار و مریز از آرمان فلسطین
موضع حمایت چین از آرمان فلسطین، مسئله جدیدی نیست. دولت کمونیست چین در دهه ۱۹۶۰ میلادی یکی از حامیان جدی سازمان آزادیبخش فلسطین محسوب میشد و اسرائیل را مانند تایوان یک مفهوم برساخته از امپریالیسم توصیف میکرد. اما در دهه ۱۹۹۰ میلادی و ادغام هر چه بیشتر چین در اقتصاد جهانی و گرمتر شدن روابط چین با غرب، بهتدریج موضع چین نسبت به مسئله فلسطین تغییر کرد و سال ۱۹۹۲ روابط رسمی دیپلماتیک با اسرائیل برقرار کرد.
از آن زمان به تدریج موضع چین نسبت به مسئله فلسطین خنثیتر شد و هرچند پکن به پافشاری برای تشکیل کشور فلسطینی ادامه داد، اما به دلیل روابطش با اسرائیل و نگرانی از ایجاد مشکل در روابط با غرب، انتقادهای چین از اسرائیل نرمتر شد.
جنگ غزه برای چین و روسیه بهعنوان قدرتهای جهانی رقیب آمریکا به بهانهای برای تسویهحسابهای اخلاقی تبدیل شدهاست. پکن و مسکو در طول ششماهونیم گذشته بارها و بارها با قرار دادن آمریکا در موضع وتوی قطعنامههای درخواست آتشبس برای جنگ غزه، جایگاه اخلاقی آمریکا را به چالش کشیدهاند.
با این حال چینیها بهرغم ابراز تأسف از اقدام آمریکا در وتوی قطعنامههای درخواست آتشبس فوری یا قطعنامه پذیرش فلسطین در سازمان ملل متحد، از اظهارنظرهای تند ضدآمریکایی و ضداسرائیلی خودداری میکنند. پکن در شرایطی که به شدت از لحاظ اقتصادی، فناوری و ژئوپلیتیک تحت فشار آمریکا و متحدانش قرار دارد، نمیخواهد در مواجهه با مسئله فلسطین اقدام یا اظهارنظری انجام دهد که بر پیچیدگیهای رابطهاش با غرب اضافه کند.
چهار محور سیاست چین
وانگ ئی، وزیر خارجه چین، اخیراً در گفتوگویی با شبکه الجزیره چهار محور سیاست چین را در خصوص وضعیت غزه تشریح کرد. به گفته او نخستین اولویت، برقراری آتشبس فوری است. وانگ تاکید کرد: «نخستین چیزی که فوریت دارد برقراری آتشبس در اولین فرصت ممکن است. این موضوع از هر چیز دیگری مهمتر است. حتی یک روز تاخیر به معنای آسیب بیشتر به وجدان بشریت و تحلیل رفتن هر چه بیشتر بنیان عدالت است. به لطف تلاشهای جدی همه طرفها، شورای امنیت سازمان ملل متحد همین چندی پیش نخستین قطعنامهاش را از آغاز منازعه که مطالبه آتشبس در آن مطرح شدهبود، تصویب کرد. این قطعنامه به لحاظ حقوقی الزامآور است و باید بهصورت مؤثر اجرا شود تا به سرعت آتشبس بیقیدوشرط و پایدار برقرار شود.»
وزیر خارجه چین دومین مطالبه پکن را رسیدن کمکهای بشردوستانه عنوان کرد. وی گفت: «مسئله دوم تضمین رسیدن بدون مانع کمکهای بشردوستانه به صورت دائمی است که یک تعهد اخلاقی فوری محسوب میشود. چین مخالفت شدید خود را با کوچ اجباری شهروندان غیرنظامی فلسطینی و تنبیه جمعی مردم غزه از ابتدای منازعه اعلام کردهاست. ما با جدیت از ایجاد سازوکار کمکهای بشردوستانه حمایت کردهایم و به صورت مستمر کمکهای بشردوستانه را به غزه ارسال میکنیم. در ادامه مسیر چین به همکاری با جامعه بینالمللی ادامه خواهد داد تا تمامی تلاشها به اجرای قطعنامه آتشبس، حمایت از جان غیرنظامیان و ارسال سریع، ایمن، بدون مانع و پایدار کمکهای بشردوستانه به غزه معطوف شود.»
سومین مطالبه چین جلوگیری از گسترش جنگ در منطقه است. وانگ در مصاحبه با الجزیره تصریح کرد: «سومین مسئله این است که باید مانع از سرریز شدن منازعه شد. این یک ضرورت عملگرایانه است تا از خارج شدن وضعیت از کنترل جلوگیری شود. چین از همه طرفها میخواهد آرام بمانند و خویشتنداری کنند تا از تشدید بیشتر تنش اجتناب شود. چین با نگاهی عدالتخواهانه، فعالانه در راستای ترویج صلح و ثبات در خاورمیانه تلاش میکند و کمک میکند تا تنشها کاهش یابد.»
چهارمین مطالبه چین اجرای مؤثر راهکار دودولتی است. وانگ تاکید کرد: «چهارمین مسئله جبران کردن بهموقع بیعدالتی تاریخی علیه مردم فلسطین است که راهکاری صحیح برای حل ریشهای منازعه غزه است. مصیبت غزه بار دیگر نشان داد که انکار همیشگی حق مشروع ملیت مردم فلسطین عامل اصلی مشکل فلسطین و در عین حال مسئله محوری در مشکل خاورمیانه است. تنها راه قطع کردن حلقه معیوب منازعه فلسطینی-اسرائیلی، از میان برداشتن زمینه رشد افراطیگری و نفرت و رسیدن به صلح پایدار در منطقه این است که عدالت برای فلسطینیان مجدداً برقرار شود، راهکار دودولتی به شکل مؤثر اجرایی شود و راهکار سیاسی برای نگرانیهای مشروع امنیتی همه طرفهای مرتبط به دست بیاید.»
فشار به پکن برای فشار به ایران
اواخر آبانماه سال گذشته، کمتر از ۴۰ روز پس از آغاز جنگ غزه، جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا در دیدار چهارساعتهاش با شیجینپینگ، رئیسجمهور چین در سانفرانسیسکو، از او خواست تا از نفوذ خود بر تهران برای اجتناب از تشدید تنش در خاورمیانه استفاده کند.
براساس گزارش رویترز یک مقام ارشد آمریکایی در مورد این دیدار به رسانهها گفت: «دو رهبر در مورد بحران جاری در خاورمیانه گفتوگو کردند و بایدن از چین خواست تا بر ایران اعلام نفوذ کند و از این کشور بخواهد که از گامهایی که ممکن است تحریککننده به نظر برسد، اجتناب کند.
مقامهای چینی هم به طرف آمریکایی گفتند که در خصوص مخاطرههای منطقهای در حال گفتوگو با ایران هستند.» دو ماه بعد روزنامه فایننشیالتایمز در گزارشی نوشت، مقامهای آمریکایی در چندین موقعیت مختلف از چین خواستهاند تا ایران را تحت فشار قرار دهد که جلوی حملات حوثیها را به کشتیرانی تجاری در دریای سرخ بگیرد.
براساس گزارش فایننشیالتایمز، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی رئیسجمهور آمریکا و معاونش جان فاینر این موضوع را در دیدار با لیو جینچائو، رئیس دپارتمان روابط بینالملل حزب کمونیست چین در میان گذاشتهاند.
براساس این گزارش، آنتونی بلینکن هم در دیدار با وانگ ئی، همتای چینی خود بار دیگر این موضوع را مطرح کردهاست. فایننشیالتایمز مینویسد که مقامهای آمریکایی باور دارند که شواهد کمی وجود دارد که چین فشار جدی به ایران در این مورد وارد کردهباشد.
روزنامه انگلیسیزبان گلوبالتایمز چین که مواضع حزب کمونیست حاکم چین را منعکس میکند، در سرمقاله خود با اشاره به درخواستهای آمریکا برای تماس چین با ایران، مینویسد: «کلید اصلی کاهش تنش در خاورمیانه این نیست که چین جلوی ایران را بگیرد، بلکه این است که آمریکا، اسرائیل را مهار کند.»
اریک اولاندر، سردبیر پروژه چین-جنوب جهانی که یک سازمان غیرانتفاعی با تمرکز بر روابط چین با آفریقا و جنوب جهانی است، به فارینپالیسی میگوید: «در واشنگتن این تصور وجود دارد که داشتن قدرت اقتصادی به معنای قدرت سیاسی است. دستکم در مورد ایرانیها این نگرش درست نیست. ایرانیها در چندین دهه گذشته در مقابل تحریمها آبدیده شدهاند. آنها امنیت ملی و ملاحظات سیاسی خود را قربانی ملاحظات سیاسی چین نمیکنند.»
اولاندر میگوید: «استدلال آمریکا این است که چین از نفوذ خود استفاده کند تا جلوی ایران را بگیرد یا ایران را متوقف کند. در ظاهر امر چنین اصراری بههیچوجه منطقی به نظر نمیرسد. چنین اقدامی از لحاظ سیاسی برای چین منطقی نیست. شیجینپینگ بهویژه در مقابل ایران اصلاً علاقهای ندارد که به نظر برسد از آمریکا دستور میگیرد. این موضوع ظاهر خوبی برای او ندارد.»
بخش اعظم تجارت بینالمللی چین از طریق تنگه بابالمندب و دریای سرخ انجام میشود و چین یکی از کشورهایی است که از حملات انصارالله یمن به کشتیها در دریای سرخ آسیب دیدهاست. فروردینماه امسال فرماندهی ارتش آمریکا در منطقه مرکزی (CENTCOM) با صدور بیانیهای از هدف قرار گرفتن یک نفتکش به نام «اموی هوانگ پو» متعلق به چین در آبهای دریای سرخ خبر داد.
انصارالله یمن پیش از این اعلام کردهبود که به کشتیهای چینی حمله نخواهند کرد و فقط کشتیهایی را که عازم اسرائیل هستند، هدف حمله قرار میدهند. ساوتچاینا مورنینگ پست در گزارشی با اشاره به اینکه مالکیت این نفتکش به تازگی تغییر کرده و توسط چین خریداری شدهبود، نوشت که ممکن است نیروهای یمنی با اطلاعات قدیمی این کشتی را هدف قرار دادهباشند.
یک روز بعد از این حمله، بلومبرگ در گزارشی به نقل از منابع آگاه نوشت که دیپلماتهای چین و روسیه در مذاکرات با محمد عبدالسلام، سخنگو و مذاکرهکننده ارشد دولت نجات ملی یمن به «توافقی تاریخی» برای جلوگیری از حمله نیروهای یمنی به کشتیهای روسی و چینی رسیدهاند.
براساس گزارش بلومبرگ، پکن و مسکو در مقابل به انصارالله وعده دادهاند که از منافع این گروه در سازمانها و نهادهای بینالمللی حمایت کنند.
وانگ ئی، وزیر خارجه چین در گفتوگو با الجزیره موضع پکن را در مورد وضعیت دریای سرخ در چهار محور تشریح کردهاست. وانگ ئی در این مصاحبه میگوید: «نخست اینکه حملهها به شناورهای غیرنظامی در دریای سرخ باید متوقف شود. هیچ بهانهای برای حمله به غیرنظامیان وجود ندارد.
دوم اینکه جامعه بینالمللی باید در همکاری با یکدیگر در چارچوب قوانین، عبور و مرور امن کشتیها را در دریای سرخ تضمین کند. همه طرفها باید نقش سازندهای در مسیر کاهش تنش ایفا کنند.
سوم اینکه، عامل ریشهای تنشهای روزافزون در دریای سرخ جنگ غزه است. باید آتشبس فوری در غزه برقرار شود تا جلوی سرریز شدن تنش از مبدأ آن گرفتهشود.
چهارم اینکه، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی یمن و دیگر کشورهای کرانه دریای سرخ باید با دقت رعایت شود.» موضع چین در قبال بحران دریای سرخ هم مانند دیگر مواضعش چندان مؤثر و بُرنده نیست. چین نه توان اثرگذاری سیاسی در مقابل یمن دارد و نه میتواند کاری برای پایان دادن به جنگ غزه انجام دهد، چراکه بهرغم تجارت سالانه ۱۵ میلیارد دلاری، سرمایه سیاسی چندانی در تلآویو ندارد.
در عین حال پکن علاقهای هم ندارد که در قالب چتر حمایت نظامی و امنیتی برای کشورهای منطقه وارد خاورمیانه شود. ریاض خوخر، کارشناس مسائل بینالملل در روزنامه انگلیسیزبان ساوتچاینا مورنینگ پست هنگکنگ مینویسد: «چین علاقهای ندارد که نقش آمریکا را به عنوان پلیس منطقه برعهده بگیرد. چنین اقدامی برخلاف چارچوب همکاری امنیتی پکن در قالب تعامل چندجانبه امنیتی است. ابتکار امنیت جهانی چین براساس چارچوب حل و فصل مسالمتآمیز منازعهها در قالب گفتوگو به جای درگیری، شراکت به جای ائتلاف و برد-برد به جای حاصل جمع صفر است.»
این کارشناس مسائل بینالملل مینویسد: «چین آشتی ایران و اعراب را منبع ثبات منطقهای برای حفظ منافع اقتصادی خود میداند و این کشورها را از طریق عضویت در نهادهایی مانند بریکس و سازمان همکاری شانگهای به ایدههای خودش در مورد حکمرانی امنیتی و اقتصادی بینالمللی نزدیک میکند.»
احمد ابودوح، پژوهشگر اندیشکده چتمهاوس در یادداشتی مینویسد: «جایگاه آمریکا در خاورمیانه از لحاظ نفوذ در حال افول است و چین سعی میکند از این شرایط بهرهبرداری کند. به همین دلیل چین حاضر نیست سرمایههای سیاسی خود را در منطقه خرج نفوذ و منافع آمریکا کند.»
استقبال رسمی شی جین پینگ، رئیس جمهور چین، از محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی در پکن- خرداد 1402/ عکس:AFP