داستان فلسطین
چگونه «خانه ملی برای یهودیان» یک کشور عربی را در یک قرن بلعید
روابط ایران و اسرائیل از پیش از انقلاب شرایط پیچیدهای داشت. ایران از جمله کشورهایی بود که با تشکیل یک دولت یهودی در فلسطین مخالف بود. سال ۱۳۲۶ زمانی که بریتانیا اعلام کرد، قصد دارد به قیمومَت خود در سرزمین فلسطین پایان دهد و رسیدگی به «مسئله فلسطین» را به سازمان ملل متحد سپرد، ایران یکی از ۱۱ کشوری بود که در کمیته ۱۱ عضوی مشهور به کمیته ویژه ملل متحد در خصوص فلسطین (UNSCOP) انتخاب شد. نصرالله انتظام، نماینده ایران در این کمیته در کنار نمایندگان هندوستان و یوگسلاوی یکی از سه کشوری بود که با طرح تقسیم فلسطین به دو کشور مخالفت کرد و خواستار ایجاد یک حکومت فدرال در فلسطین شد. با این حال ایران مدتی پس از اعلام موجودیت اسرائیل، بهصورت بالفعل موجودیت آن را پذیرفت. بهانه محمد ساعد، نخستوزیر وقت این بود که عدهای از اتباع ایرانی در فلسطین در معرض خطر آواره شدن قرار دارند و رابطه با حکومت تازهتاسیس اسرائیل همزمان با جنگ اول اعراب و اسرائیل برای حفاظت از جان ایرانیان ساکن فلسطین ضروری است. یکی از دلایلی که باعث شد سال ۱۳۲۹ ساعد از نخستوزیری برکنار شود، ادعای دریافت رشوه توسط او برای شناسایی اسرائیل بود. با این حال شناسایی بالفعل اسرائیل توسط حکومت پهلوی بهرغم اعتراضهایی که وجود داشت، تا زمان انقلاب باقی ماند و ایران نمایندگان ویژه و دیپلماتهای بلندپایه خود را به اسرائیل اعزام کرد تا ایران پس از ترکیه دومین کشور مسلمانی محسوب شود که اسرائیل را به رسمیت شناختهاست. نخستین سفیر اسرائیل در ایران مئیر عزری بود که سال ۱۹۴۸ کار خود را در تهران آغاز کرد. سال ۱۳۵۷ بعد از انقلاب در ایران بلافاصله تمامی روابط تهران و اسرائیل قطع شد. در پی سفر یاسر عرفات به تهران کمتر از یک هفته پس از پیروزی انقلاب، ساختمان سفارت پیشین اسرائیل در تهران به سازمان آزادیبخش فلسطین واگذار شد، این محل اکنون سفارت فلسطین در ایران است. در طول دهههای اخیر خصومتهای منطقهای ایران و اسرائیل به شدت افزایش یافتهاست و دو طرف بهصورت پیوسته تلاش میکنند تا منافع یکدیگر را هدف حملاتی قرار دهند. گروههای مسلح مقاومت فلسطینی از جمله حماس و جهاد اسلامی روابط نزدیکی با تهران دارند. حزبالله لبنان که با کمک و آموزش ایران در جنوب لبنان تاسیس شد، علاوه بر اینکه سال ۲۰۰۰ موفق شد باعث عقبنشینی اسرائیل از جنوب لبنان پس از ۱۸ سال اشغال شود، حالا نیز بهعنوان یک نیروی مسلح بسیار توانمند، اهرم فشار قدرتمندی در مرزهای شمالی اسرائیل محسوب میشود. اسرائیل هم در مقابل به صورت پیوسته عملیات خرابکاری و ترور علیه ایران انجام میدهد، ترور دانشمندان هستهای، خرابکاری در تاسیسات هستهای و موشکی ایران و حمله به پایگاههای نیروهای متحد ایران در سوریه از جمله اقدامهای اسرائیل علیه ایران است.
۱۹۱۶
سرزمین فلسطین یکی از قدیمیترین مراکز تمدنی جهان، سرزمین مقدس ادیان ابراهیمی و محل نزاع چندینسدهای پیروان ادیان مختلف بودهاست. اکتشافهای باستانشناسی تاریخ تمدن در این سرزمین را تا بیش از ۶۰۰۰ سال پیش نشان میدهد. اما تاریخ فلسطین مدرن از اوایل جنگ جهانی اول پشت درهای بسته در مذاکرات دو دیپلمات فرانسوی و بریتانیایی به نامهای فرانسوا ژرژ-پیکو و مارک سایکس آغاز شد. سال ۱۹۱۵ دو قدرت استعمارگر اروپایی که خود را برای شکست نهایی امپراطوری عثمانی آماده میکردند، مذاکراتی را پشت درهای بسته برای تقسیم کردن سرزمینهای عثمانی پس از جنگ آغاز کردند. براساس معاهده محرمانه سایکس-پیکو که سال ۱۹۱۶ امضا شد، بخشهای مختلف سرزمینهای تحت سلطه عثمانی، خارج از شبهجزیره عرب برای حاکمیت فرانسه و بریتانیا تقسیم شد. در این معاهده بخشی از جنوب فلسطین کنونی بهعنوان «منطقه بینالمللی» شناخته میشد، بخشی از سواحل غربی فلسطین به شمول عکا، حیفا و خلیج حیفا تحت حاکمیت بریتانیا و نیمه شمالی آن در کنار سوریه، در اختیار فرانسه قرار میگرفت. بعد از شکست متحدین و پایان جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۸، فرانسه و بریتانیا تقسیم غنائم تازه جنگی خود را در غرب آسیا آغاز کردند. بریتانیاییها به سرعت در سال ۱۹۱۹ یکی از وعدههای اصلی خود برای قرار دادن بخش بزرگی از فلسطین تحت حاکمیت بینالمللی زیر پاگذاشتند و پاریس را راضی کردند تا از حق خود بر نیمه شمالی فلسطین و استان موصل در عراق بگذرد. از سال ۱۹۱۹ عملاً قیمومیت امپراطوری بریتانیا بر سرزمین فلسطین آغاز شد و لندن برنامهای را که دو سال قبل برای یهودیسازی فلسطین اعلام کردهبود، آغاز کرد.
۱۹۱۷
۲ نوامبر ۱۹۱۷ یک نقطهعطف مهم در تاریخ فلسطین محسوب میشود. در این تاریخ بود که دولت بریتانیا رسماً اعلام کرد، قصد دارد در فلسطین «یک خانه ملی برای مردم یهود» ایجاد کند. این قصد دولت بریتانیا، در شرایطی که جنگ جهانی اول همچنان ادامه داشت، در نامهای رسمی از سوی آرتور بالفور، وزیر خارجه وقت بریتانیا به لیونل والتر روتشیلد، یکی از رهبران جامعه یهودیان بریتانیا عنوان شد. این نامه به بیانیه بالفور مشهور شدهاست. گرچه بریتانیا مدعی بود که قصد دارد پس از شکست و فروپاشی امپراطوری عثمانی قیمومیت سرزمینهای غرب آسیا را تا زمان آمادگی آنها برای رسیدن به استقلال در اختیار بگیرد، اما وضعیت فلسطین متفاوت بود. همانگونه که در بیانیه بالفور آمدهبود، لندن قصد داشت فلسطین را به سرزمینی اختصاصی برای یهودیان سراسر جهان تبدیل کند. سال ۱۹۱۷ زمانی که بیانیه بالفور صادر شد، یهودیان تنها ۶درصد از جمعیت فلسطین را تشکیل میدادند و ۳درصد از زمینهای سرزمین فلسطین در مالکیت یهودیان بود. مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین از اواخر قرن نوزده میلادی آغاز شدهبود و تعدادی از یهودیان ساکن سرزمینهای شرق اروپا برای فرار از سرکوب و تبعیض در کشورهایشان به فلسطین پناه بردهبودند. سال ۱۹۸۶ تئودور هرتزل، روزنامهنگاری یهودی اهل وین با انتشار کتابچهای ایده تشکیل یک کشور یهودی را برای نجات یهودیان سراسر جهان از یهودستیزی مطرح کرد. این ایده به بنیان اصلی ایده صهیونیسم سیاسی تبدیل شد. با صدور بیانیه بالفور، این ایده حالا یک حامی از میان ابرقدرتهای وقت جهان داشت. اما پس از پایان جنگ جهانی اول و قیمومیت بریتانیا بر سرزمین فلسطین، سیل مهاجرت یهودیان اروپایی به سرزمین فلسطین با کمک حاکمان بریتانیایی آغاز شد. از سال ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۲ یهودیان از ۶درصد به ۹درصد جمعیت فلسطین رسیدند و از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۳۵ جمعیت یهودیان ۳ برابر شد و به ۲۷درصد جمعیت سرزمین فلسطین رسید. در بیانیه بالفور آمدهبود که «نباید هیچ اقدامی برای از بین بردن حقوق مدنی و مذهبی شهروندان غیریهودی» در فلسطین انجام شود اما آنچه در عمل اتفاق افتاد، این بود که بریتانیا با حمایت از مهاجران یهودی به آنها اجازه داد که حاکمیت خودمختار در سرزمینهای فلسطینی ایجاد کنند و زمینهای بیشتری را از فلسطینیان بگیرند.
۱۹۳۶
نخستین بار مسئله تقسیم فلسطین به سه بخش توسط یک کمیسیون دولتی در بریتانیا مطرح شد. کمیسیون سلطنتی فلسطین، پس از ناآرامیهای گسترده سال ۱۹۳۶ و افزایش خشونت میان یهودیان مهاجر، شهروندان عرب فلسطین و مطالبه فلسطینیان برای توقف کوچ اجباری یهودیان به ریاست لرد رابرت پیل تشکیل شد. سال ۱۹۳۷، چند ماه بعد از اعتصاب ششماهه اعراب فلسطین به این نتیجه رسید که هزینههای استمرار قیمومیت بریتانیا بر فلسطین بسیار زیاد شدهاست و باید فکری به حال استقلال فلسطین کرد. کمیته ملی اعراب فلسطین ۳ مطالبه را برای پایان اعتصاب مطرح کردهبود: ۱- منع مهاجرت یهودیان، ۲- منع انتقال مالکیت زمینهای عربی به یهودیان و ۳- تشکیل یک حکومت ملی که به یک شورای نمایندگی پاسخگو باشد. کمیسیون پیل پیشنهاد اولیه تقسیم فلسطین را به سه بخش یهودینشین، عربنشین و ایجاد یک کریدور بیطرف تحت حاکمیت بریتانیا که شهر قدس در آن واقع شدهباشد، مطرح کرد. واکنش اعراب و یهودیان به نقشه تقسیم فلسطین متفاوت بود. اعراب یکصدا با این پیشنهاد مخالفت کردند. در برابر کنگره صهیونیست، هرچند با اصل تقسیم فلسطین موافقت کرد اما با این نقشه خاص مخالفت کرد.
۱۹۴۷
سال ۱۹۴۷ پس از آنکه بریتانیا رسماً اعلام کرد که پس از ۲۷ سال قصد دارد قیمومیت خود بر سرزمین فلسطین را پایان دهد و پرونده فلسطین را به سازمان ملل سپرد، مسئله فلسطین به کمیته ویژه فلسطین در سازمان ملل متحد سپرده شد. بریتانیا دیگر احساس میکرد که امکان کنترل وضعیت در سرزمین فلسطین را ندارد، از یک سو اعراب به شدت نسبت به سیل مهاجران یهودی به سرزمینهایشان نارضایتی داشتند و از سوی دیگر زمانی که بریتانیا اعلام کرد قصد دارد مانع از ورود مهاجران یهودی جدید به فلسطین شود، با عملیات تروریستی گروههای مسلح اسرائیلی روبهرو شد که قبلاً توسط لندن مسلح شدهبودند. کمیته سازمان ملل طرحی مشابه پیشنهاد کمیسیون پیل در سال ۱۹۳۷ را مطرح کرد و پیشنهاد شد سرزمین فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا به سه بخش شامل یک کشور عربی، یک کشور یهودی و یک منطقه ویژه بینالمللی تقسیم شود. نمایندگان کشورهای اتریش، کانادا، چکسلواکی، گواتمالا، هندوستان، ایران، هلند، پرو، سوئد، اروگوئه و یوگوسلاوی عضو این کمیته بودند. این پیشنهاد با قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد مورد تصویب قرار گرفت، اما کشورهای عربی حاضر به پذیرش این طرح تقسیم، نشدند. براساس این طرح بیش از نیمی از سرزمین فلسطین به یهودیان واگذار میشد، درحالیکه جمعیت یهودیان بهرغم ۳۰ سال کوچ اجباری یهودیان به فلسطین، هنوز کمتر از یکسوم کل جمعیت فلسطین را تشکیل میداد و تنها ۷درصد از زمینهای فلسطینی متعلق به یهودیان بود. هرچند در این نقشه ۵۶درصد از سرزمین فلسطین به کشور یهودی اختصاص دادهشدهبود، اما مساحت سرزمین فلسطینی از آنچه امروز در قالب راهحل دوکشوری به فلسطینیان پیشنهاد میشود، بسیار وسیعتر بود و مناطق فلسطینی به هم اتصال زمینی داشتند.
۱۹۴۸
روز ۱۵ مه ۱۹۴۸ حکومتی جدید در سرزمین فلسطین اعلام موجودیت کرد. حکومت جدید با این ادعا که طرح تقسیم فلسطین را پذیرفتهاست با نام اسرائیل و بهعنوان کشوری برای یهودیان اعلام موجودیت کرد. بریتانیاییها اعلام کردهبودند که نیمهشب ۱۵ مه به قیمومیت خود در فلسطین پایان میدهند. همان روز کشورهای عربی با پیشبینی اعلام موجودیت اسرائیل عملیات نظامی برای آزادسازی سرزمین فلسطین را آغاز کردند. دیوید بنگوریون، نخستین نخستوزیر اسرائیل عصر همان روز موجودیت اسرائیل را اعلام کرد. در جنگهایی که از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۴۹ بین کشورهای عربی، فلسطینیان و یهودیان مهاجر رخ داد، بیش از ۷۵۰ هزار فلسطینی از جمعیت 1/9میلیون نفری فلسطینیان مجبور به ترک سرزمینهای خود و کوچ اجباری به سرزمینهای مجاور فلسطین شدند. صهیونیستها ۷۸درصد از سرزمین تاریخی فلسطین را تحت سلطه خود درآوردند، بیش از ۵۳۰ شهر و روستا را با خاک یکسان کردند و از سال 1947 تا 1949 در جنگ ۱۵ هزار عرب را قتلعام کردند. روز ۱۵ مه در فلسطین بهعنوان روز نکبت شناختهمیشود. سال ۱۹۴۹ حکومت جدیدالتاسیس اسرائیل با دولتهای مصر، اردن، سوریه و لبنان توافقهای ترک مخاصمه امضا کرد.
۱۹۶۷
پس از نخستین جنگ عربی-اسرائیلی، وضعیت فلسطین برای ۱۸ سال نسبتاً آرام بود. مصر و اسرائیل هر دو مدعی بودند که طرف مقابل تعهدات خود را در توافق ترک تخاصم سال ۱۹۴۹ عملی نمیکند. تنشهای میان اسرائیل و مصر با اقدام جمال عبدالناصر در سال ۱۹۵۶ برای ملی کردن کانال سوئز بالا گرفت. اسرائیل در همراهی با بریتانیا و فرانسه که مالکان پیشین کمپانی کانال سوئز بودند، به متصرفات مصر در نوار غزه هجوم برد و مصر ضمن بستن کانال سوئز بر روی کشتیهای تجاری، با استفاده از موقعیت جزایرش در ورودی خلیج عقبه، عبور و مرور کشتیها به سمت اسرائیل از تنگه تیران را منع کرد. تحولات سال ۱۹۵۶ مشهور به بحران سوئز، با تلاشهای آمریکا و شوروی و اعزام نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد در مرزهای متصرفات مصر و اسرائیل در فلسطین و بازگشایی کانال تیران پایان یافت. تلآویو تهدید کرد که در صورت مسدودسازی مجدد تنگه تیران بر روی عبور و مرور کشتیهایی که به سمت اسرائیل حرکت میکنند، این اقدام را اعلام جنگ تلقی خواهد کرد. بهار سال ۱۹۶۷ جمال عبدالناصر اعلام کرد که بار دیگر تنگه تیران را مسدود خواهد کرد، او دستور داد نیروهای حافظ صلح سازمان ملل مرزها با اسرائیل را ترک کنند و ارتش مصر در جوار مرز مستقر شد. در واکنش به این اقدامات اسرائیل حملات غافلگیرکنندهای را به پایگاههای هوایی مصر آغاز کرد و به سرعت بخش اعظم نیروی هوایی مصر را نابود کرد. تلآویو که مترصد فرصتی برای تصرف سرزمینهای بیشتر عربی بود، با استفاده از برتری هوایی و غافلگیری مصر در جبهههای مختلف، عملیات تهاجمی خود را آغاز کرد و موفق شد ضمن تصرف غزه و کرانه باختری، بلندیهای جولان در سوریه و صحرای سینا و جزایر تیران و صنافیر متعلق به مصر را اشغال کند.
۱۹۷۳
سال ۱۹۷۳ سوریه و مصر تصمیم گرفتند که در عملیاتی غافلگیرکننده سرزمینهای ازدسترفته خود را در جنگ ۱۹۶۷ از اسرائیل بازپس بگیرند. دمشق و قاهره با پشتیبانی تعدادی از کشورهای عربی روز ۶ اکتبر ۱۹۷۳ عملیات خود را علیه اسرائیل آغاز کردند. گستردگی عملیات در دو جبهه و عامل غافلگیری باعث شد تا ارتشهای عربی به سرعت بتوانند دست بالا را در جبهههای نبرد پیدا کنند. در این میان ریچارد نیکسون، رئیسجمهور آمریکا پس از مشاهده اینکه شوروی از مصر و سوریه حمایت میکند، به سرعت به پشتیبانی از اسرائیل شتافت و تسلیحات و مهمات کافی برای مقابله با حمله اعراب در اختیار اسرائیل قرار داد. حمایت آمریکا باعث شد تا ورق در جنگ به نفع اسرائیل برگردد. کشورهای عربی تولیدکننده نفت تصمیم گرفتند در واکنش به حمایت آمریکا از اسرائیل در این جنگ تحریم نفتی گستردهای را علیه آمریکا و متحدانش اعمال کنند. بهرغم تحریم نفتی و افزایش ناگهانی قیمت نفت، ایالاتمتحده آمریکا به حمایت خود از اسرائیل ادامه داد. بعد از ۱۹ روز نبرد، اسرائیل توانست پیشروی بیشتری در خاک مصر در غرب کانال سوئز انجام دهد و یک لشکر مصر را در صحرای سینا تحت محاصره کامل دربیاورد. حمایت شوروی و آمریکا از دو طرف جنگ باعث شد تا نگرانی از رویارویی مستقیم دو ابرقدرت اتمی افزایش پیدا کند. سفرهای هنریکیسینجر، وزیر خارجه وقت آمریکا به پایتختهای درگیر جنگ به توقف درگیریها کمک زیادی کرد. نهایتاً اسرائیل با مصر و سوریه ترک مخاصمه کرد و به توافق رسید. بعد از مدتی اسرائیل و مصر برای عقبنشینی نیروهای اسرائیلی از غرب کانال سوئز به توافق رسیدند. از نتایج این جنگ آغاز فرآیند گفتوگوهای صلح میان اسرائیل و مصر و پس از آن اردن بود. سوریه هیچگاه وارد گفتوگوهای صلح با اسرائیل نشد.
۱۹۷۳ به بعد
از زمان برنامه تقسیم سرزمین فلسطین در سال ۱۹۴۷ تاکنون، راهکار تقسیم فلسطین به دو کشور بارها و بارها به اشکال مختلف مطرح شدهاست. در چند دهه اخیر بخش بزرگی از کشورهای جهان از طرح تشکیل یک کشور فلسطینی در اراضی اشغالی ۱۹۶۷ یعنی نوار غزه و کرانه باختری حمایت میکنند. بسیاری از این کشورها موجودیت اسرائیل را در سرزمینهای اشغالی ۱۹۴۸ به رسمیت شناختهاند. بهرغم مذاکرات بین اسرائیل و فلسطینیها در چارچوب مذاکرات مادرید و اسلو برای رسیدن به هدف نهایی تشکیل دودولت، هرگز این برنامه به نتیجه نرسیدهاست. بهرغم قطعنامههای متعدد شورای امنیت سازمان ملل متحد و تلاشهای دیپلماتیک برخی کشورها برای تشکیل دولت فلسطینی در مناطق اشغالی ۱۹۶۷ اسرائیل بهصورت پیوسته بخشهای بیشتری از این مناطق را از طریق کوچ اجباری فلسطینیان، شهرکسازی و انتقال جمعیت جدید، به مناطق یهودینشین تبدیل میکند. در حال حاضر بیش از ۷۰۰ هزار اسرائیلی، معادل ۱۰درصد از جمعیت اسرائیل در بیش از ۱۵۰ شهرک یهودینشین و ۱۲۸ محله غیرقانونی درون کرانه باختری زندگی میکنند.