روزگار سخت رزیدنتها/ گزارش هممیهن از شرایط کاری دستیاران تخصصی پزشکی در بیمارستانها
آخرین نام «مژگان محمدنژاد» و «یاسمن شیرانی» بود؛ درست دوماه بعد از اینکه آگهی فوت سهنفر از دستیاران دوره تخصصی پزشکی ورودی سال ۹۵ دانشگاه علوم پزشکی تهران دستبهدست شد و زمزمهها از تکرار یک ماجرا خبر میدادند؛ اقدام به خودکشی رزیدنتها و فارغالتحصیلان پزشکی و سکوت وزارت بهداشت که کمیته و برنامه مشخصی برای پیگیری وضعیت سلامت روان رزیدنتها ندارد. با وجود تغییرات اندکی که در شرایط کاری آنها ایجاد شده، هنوز در بر همان پاشنه سابق میچرخد؛ کشیکهای طولانی، هزینه تحصیل پایین، چرخه تحقیر مداوم و بیآیندگی.
آخرین نام «مژگان محمدنژاد» و «یاسمن شیرانی» بود؛ درست دوماه بعد از اینکه آگهی فوت سهنفر از دستیاران دوره تخصصی پزشکی ورودی سال 95 دانشگاه علوم پزشکی تهران دستبهدست شد و زمزمهها از تکرار یک ماجرا خبر میدادند؛ اقدام به خودکشی رزیدنتها و فارغالتحصیلان پزشکی و سکوت وزارت بهداشت که کمیته و برنامه مشخصی برای پیگیری وضعیت سلامت روان رزیدنتها ندارد. با وجود تغییرات اندکی که در شرایط کاری آنها ایجاد شده، هنوز در بر همان پاشنه سابق میچرخد؛ کشیکهای طولانی، هزینه تحصیل پایین، چرخه تحقیر مداوم و بیآیندگی.
از معدود واکنشها به اخبار اخیر درباره رزیدنتها، اظهارات مسعود حبیبی، معاون فرهنگی و دانشجویی وزارت بهداشت است که گفته بود: «حتی یک خودکشی در میان دانشجویان، بسیار زیاد است. ولی بررسیها نشانداده که خودکشی در میان جمعیت دانشجویان از میانگین خودکشی جامعه کمتر است. هرچقدر فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و فوقبرنامه کاهش پیدا کند، خودکشی نیز افزایش پیدا میکند. بههمیندلیل خودکشی در دانشجویان سال بالاتر و رزیدنتها نیز بیشتر است: وقتی یک خودکشی اتفاق میافتد، این خبر در گروهها و صفحات مجازی دستبهدست میشود و خود این اتفاق سبب خطر در میان افراد مستعد و افرادی است که افکار خودکشی دارند. ترویج و دستبهدست کردن این خبر و توجه فوقالعاده به آن سبب میشود، سایرین نیز در معرض خطر قرار بگیرند.
معاون فرهنگی و دانشجویی با بیان اینکه پایه خودکشی، مسائل روحی و روانی است و ما امسال غربالگری همه دانشجویان را اجباری کردیم و غربالگری سلامت روان نیز در آن وجود دارد، بیان کرد، دراینزمینه افرادی که نیاز به رسیدگی بیشتر دارند مورد توجه قرار خواهند گرفت.» حالا رزیدنتها، مددکاران و روانپزشکان از شرایط روحی و کاری رزیدنتها میگویند؛ از کشیکهای 24 ساعته تا فرصتی که برای رسیدگی به سلامت روان وجود ندارد.
پزشکان جوان میگویند، رزیدنتهای رشتههایی که جراحی و فشار کاری زیادی دارند مثل جراحی عمومی، مغز و اعصاب، ارتوپدی، اورولوژی، چشم و زنان و زایمان ممکن است بیش از میزان استاندارد ـ حداکثر 12 شیفت در ماه ـ را بگذرانند، کشیکهایی پشتسر هم که ممکن است با کشیک اورژانس همزمان باشد. نوبتهای کشیکی که نزدیک 24 ساعت طول میکشد و ممکن است تا ساعت 13 روز بعد از کشیک هم ادامه داشته باشد. در بسیاری از رشتهها بهویژه رشتههایی که جراحی دارند، دامنه کاری رزیدنتها گاهی تا هشتشب هم ادامه پیدا میکند و این یعنی رزیدنت ممکن است تنها دو ساعت برای استراحت و صرف شام فرصت داشته باشد؛ چون دوباره باید ساعت چهار صبح بیدار شود.
آنها روایتهای زیادی از حجم کاری بالا در دوره دستیاری تخصصی دارند و میگویند حجم فشار کاری در سال اول رزیدنتی پرفشارتر است و رزیدنتهای بسیاری از رشتهها بهدلیل همین حجم کاری تصمیم میگیرند یکسال تمام را در پاویون بیمارستان بمانند. شرایط مالی گاهی باعث میشود برخی از رزیدنتها بهجای دوستانشان کشیک اضافه بمانند و بابت آن حدود چهار میلیون تومان دریافت کنند. کمکهزینه تحصیل ـ و نه حقوق ـ رزیدنتها باتوجه به مجرد یا متاهلبودنشان حدود 30 میلیون تومان است. علاوه بر این تعهدهای بسیار سنگین و غیرقانونی که رزیدنتها در زمان ورود به دوره تخصصی میپذیرند آنها را با فشارهای روحی زیادی روبهرو میکند.
«م.خ» یکی از پزشکان فارغالتحصیل و فعال صنفی تعریف میکند، بارها شاهد ایستاده خوابیدن رزیدنتها بوده است؛ خوابهایی چندثانیهای، در حد یک استراحت کوتاه یا حتی زیر تخت معاینه. او میگوید برای رزیدنتهای سال اول بسیاری از رشتهها پاویون و استراحت وجود ندارد؛ مثل رزیدنتهای رشته ارتوپدی که وقتی برای استراحت ندارند و بهصورت مداوم در اورژانساند: «گاهی رزیدنتهای سال بالایی به نیروهای سال اول اجازه استراحت نمیدهند و به او کاری میسپارند که حتی ممکن است بیهوده باشد. همه رزیدنتها این خاطره را دارند که یکبار استاد یا رزیدنت سال بالا در اتاق عمل به او بگوید، از بیماری که در اورژانس است شرح حال بگیرد، آنهم در شرایطی که رزیدنت لباس پوشیده و در اتاق عمل است و نمیتواند برود. گاهی این درخواستها عامدانه است و حس همدلی از بین میرود.»
مرتبهبندی (لولینگ) در سیستم رزیدنتی خصوصاً رشتههای جراحیدار بسیار رایج است و آقای «خ» تعریف میکند که شاید حتی شدیدتر از سیستم نظامی باشد. نمونه آن تنبیهاتی است که برای رزیدنتهای سال پایین انجام میشود: «برای مثال در برخی از بیمارستانها و رشتهای مثل ارتوپدی، رزیدنت سال اول حق ندارد در حضور رزیدنت سال بالاتر بنشیند. نمونه آن تنبیهی بود که برای یکی از رزیدنتها انجام شد؛ مدتیپیش یکی از رزیدنتهای سال اول، یک پین را با چند درجه زاویه اشتباه در استخوان گذاشته بود. برای تنبیه این رزیدنت، چندروز هر دو دست سالم او را را گچ گرفتند که بهسختی کارهایش را انجام دهد. نمونه دیگر آن، تحقیر یکی دیگر از رزیدنتها بود؛ رزیدنت ارتوپدی سال بالاتر، برای تحقیر رزیدنت سال اول، سر او را لای در گذاشته و چندبار در را به سر او کوبیده است. نمونه دیگر این است که رزیدنت زنان سال اول در برخی از بیمارستانها حق پوشیدن کفش جدید ندارد؛ این نشان میدهد که وقت آزاد داشته، حال خوبی داشته و باید با انجام دادن کارهای اضافه تنبیه شود. اگر آماری از رزیدنتها بگیرند، مطمئنم که بیش از 80 تا 90 درصد رزیدنتهای جراحی در سال یکم بارها به خودکشی فکر میکنند و تعدادی از آنها بهدلیل محرکهایی که ایجاد میشود، میتواند منجر به اقدام شود، بهخصوص در رشتههای ارتوپدی، گوش و حلق و بینی،جراحی مغز و اعصاب، زنان و چشم.»
او میداند از میان دانشجویان پزشکی ورودیهای 94، 95 و 96 علوم پزشکی تهران، 9 نفر در حین تحصیل پزشکی عمومی خودکشی کردند، تعداد زیادی در بیمارستانهای روانپزشکی بستری شدند و از تحصیل عقب افتادند و تقریباً همه دانشجویان فارغالتحصیل یا در حال تحصیل از داروهای ضد اضطراب و افسردگی استفاده میکنند: «از سال 1400 از چهار اردیبهشتماه تا 23 شهریورماه یعنی کمتر از پنجماه، 11 مورد خودکشی منجر به فوت رخ داده است. این موضوع از طرف مسئولان بیمارستان و دانشگاهها نادیده گرفته میشود و میگویند، رزیدنتها تاب تحمل مشکلات را ندارند. اما باید به کوچکترین نشانهها توجه ویژهای نشان داد، نه اینکه آن را نادیده گرفت. یکی از رزیدنتها در اتاق عمل بهدلیل فشار کاری بیهوش میشود و استاد، لگدی به او میزند و میگوید، او هم از چرخه خارج شد.»
شیفتهای طولانی و میانگین بیش از 100 ساعت و گاهی بیش از 112 ساعت کشیک در هفته، به آنها اجازه نمیدهد به مراکز مشاوره سلامت روان مراجعه کنند: «در کشورهای دیگر هم خودکشی در میان پزشکان زیاد است اما راهنمای بالینی برای آنها وجود دارد و دلیلاش را بررسی میکنند، شیفتهای کاری استانداردی برای آن در نظر میگیرند و طولانیترین شیفتهای کاری 16 ساعت است و بعد از آن الزاماً 24 ساعت باید خارج از بیمارستان باشند. این قوانین در ایران وجود ندارد. گاهی یک رزیدنت ممکن است همزمان هم کشیک اورژانس باشد و هم بخش و حجم بالایی از بیماران را ویزیت کند و در مواردی مجبور است با ترفندهای مختلف برخی از بیماران را بهصورت جدی ویزیت نکند. برخی از بخشهای جراحی، یک رزیدنت دارند که تمام 30 روز ماه کشیک بخش است و بهصورت 24 ساعته در تمام طول هفته در بیمارستان حاضر است؛ بههمیندلیل است که بسیاری از آنها خانه یا خوابگاه نمیگیرند چون فرصتی برای رفتن ندارند. همزمان همین یک رزیدنت، کشیک اورژانس است و مجبور میشود یک اینترن سال پایین را بهجای خودش بگذارد و مهرش و بخش را به او بسپارد و همزمان در اورژانس هم باشد؛ یعنی همزمان باید در بخش، اورژانس و اتاق عمل باشد. رویهای که انگار باعث میشود بخشی از وجودشان را از دست بدهند. تعداد زیادی از افراد رشتههای جراحی سال اول، وزن زیادی کم میکنند؛ بهدلیل دوندگیها، فشار کاری زیاد و نداشتن وقت ناکافی برای غذاخوردن. یکی از دوستانم در رشته جراحی در سهماه اول 12 کیلو وزن کم کرد. رزیدنت جراحی داشتیم که در یکسال اول 25 کیلو وزن کم کرده بود و هیچکسی به این موضوعات توجه نکرده بود.»
پنهانکاری در آمار خودکشی رزیدنتها
بررسیها نشان میدهد که در کمتر از دو سال گذشته بیش از 30 مورد خودکشی منجر به فوت در میان رزیدنتها وجود داشته و فعالان صنفی میگویند، موارد زیادی از خودکشیهای منجر به فوت نشده و افکار خودکشی نیز در میان این گروه وجود دارد. نامهایی که در مواردی خانواده و دوستانشان تمایلی به روایت علت فوت ندارند و این گفتههای دوستان آنهاست که علت فوت را مشخص میکند. این اسامی بهصورت پراکنده در شبکههای اجتماعی منتشر شدهاند و هیچ آمار رسمیای درباره آنها وجود ندارد.
یکی از مددکاران سابق مرکز مشاوره دانشگاه علوم پزشکی تهران که تمایلی نداشت ناماش در گزارش نوشته شود، میگوید بیشترین کسانی که به مرکز مشاوره میآمدند، رزیدنتها و داروسازان بودند و مسئله اصلی آنها شیفتها و فشار کاری زیاد بود: «من میدیدم رزیدنتهایی که میگویند من از مرنینگ صبح (جلسه رسمی متشکل از اساتید، رزیدنتها و دانشجوهای پزشکی که موارد و بیمارهای مراجعهکننده به بخش و اورژانس در کشیک شب گذشته معرفی میشوند.) وحشت دارم؛ چون اساتید به دانشجوها ناسزا میگویند و او را تحقیر میکنند. این تحقیرها، هم از سوی رزیدنتهای سال بالا صورت میگیرد، هم استادان و دوباره بازتولید میشوند.»
او میگوید این فشارها در گروه زنان و داخلی بیشتر بود: «همان زمان با معاون فرهنگی وقت دانشگاه درباره این شرایط صحبت کردیم اما گفتند ما هم این دوران را گذراندهایم و وضعیت مشابهی داشتیم و کسی خودکشی نکرد! آنها اعتقاد داشتند که اگر رزیدنتهای جدید خودکشی میکنند، مشکل جای دیگری است. بارها به مسئولان دانشگاه گفته بودیم که برخوردهای درست باید به استادان و رزیدنتهای سال بالاتر آموزش داده شود، اما گوش شنوایی نبود. ازطرفدیگر، مرکز مشاوره این دانشگاه، مشاورانی با تجربه و کاربلد داشت اما رزیدنتها فرصتی برای مراجعه به مرکز نداشتند. کسی هم میتوانست مراجعه کند، ممکن بود ماهی یکبار نوبت بگیرد. آماری که درباره خودکشی رزیدنتها مطرح میشود، فقط مربوط به خبرهایی است که منتشر میشود و تعداد بیشتری از آن اصلاً اعلام نمیشود و تعداد بسیار بیشتری هم مربوط به موارد اقدام به خودکشی است که کامل نمیشود؛ هم در رشتههای دیگر و هم در رزیدنتها. گاهی روال درمان با بستریشدن در بیمارستان پیش میرود، اما رزیدنتها و دانشجویانی که نیاز به بستریشدن داشته باشند، باید در بیمارستان روزبه بستری شوند که زیر نظر دانشگاه علوم پزشکی تهران قرار دارد.
در این شرایط رزیدنت نگران مواجهه با همکلاسیها و اساتید خود است و بیشتر آنها برای اینکه در این شرایط قرار نگیرند، سعی میکنند بستری نشوند یا خانواده بعد از دو تا سه ساعت بستریشدن، رضایت میدهد و آنها را به خانه میبرد. مشکل این است که چرا بیمارستان روانپزشکی، مخصوص دانشجویان وجود ندارد تا آنها که تحت فشار قرار دارند در آن تحتنظر باشند؟» این مددکار میگوید معمولاً بیشتر رزیدنتهایی که اقدام به خودکشی داشتند، پیشزمینههایی از آن نشان داده بودند؛ یا قبلاً درباره آن صحبت کرده بودند یا پرونده مشاوره داشتند: «من 15 روز در ماه آنکال بودم و متوجه این اتفاقات میشدم، اما معمولاً اجازه نمیدادند که حتی ما در مرکز مشاوره در جریان این موارد قرار بگیریم. تعجبآور نبود که بشنویم، تحقیر یا مورد تمسخر قرار گرفتن دانشجویان پزشکی از سوی اساتید، عاملی تحریککننده برای خودکشی دانشجو باشد. موارد مشابهی را دراینخصوص دیدهام و هیچ آموزشی نیز وجود ندارد.»
صبحگاه تحقیر در بیمارستان
«خ.م» فارغالتحصیل رشته بیهوشی یکی از بیمارستانهای تهران است که از نگاه رزیدنتها شرایط بهتری دارد. او از تجربیات رزیدنتی بیهوشی در این بیمارستان تعریف میکند؛ از کشیکهایی که هشتصبح شروع و پنجصبح فردا تمام میشد و دوباره هفتصبح، بخش جدید را تحویل میگرفت و 9 شب کارش تمام میشد؛ یک کشیک عادی برای رزیدنتهای سال اول که بیشترین فشار را تحمل میکنند.
او هم میداند که برای آزار یک رزیدنت، گاهی وجهه او بین اعضای بخشی که در آن مشغول بهکار است، تخریب و سرزنشها آغاز میشود: «کسی که وارد رشته پزشکی شده، استعداد زیادی دارد و حالا تصور کنید چنین فردی را مورد آزارهای روانی و تحقیر قرار دهند. گاهی به رزیدنتی که ساعتها دویده و خسته است، اجازه استراحت و ورود به پاویون داده نمیشود. من تحقیرشدن یکی از رزیدنتهایی که بهتازگی خودکشی کرده را در اتاق عمل دیدم؛ اتفاقیکه سر سادهترین کارها مثل شستن دست رخ میدهد. بخشی از این رویه هم ناشی از فشار کاری است که در بعضی از رشتهها مثل زنان و زایمان، بار کاری بسیار سنگینی دارد.»
او تعریف میکند در زمان فشار کاری بهعنوان رزیدنت رشته بیهوشی، او هم تجربه فکر کردن به خودکشی را داشته است؛ مثل دو دوست نزدیکاش که بههمیندلیل آنها را از دست داد و این چرخه هنوز هم ادامه دارد: «طب کار هرسال باید پزشکان هیئتعلمی را معاینه کند. چرا برای آنها مشاوره روانپزشکی برقرار نمیشود؟ چرا از هیئتعلمی آموزشی به درمانی تبدیل نمیشوند؟ این کوچکترین کاری است که میشود برای کنترل این شرایط انجام داد.»
«خ.م» هم بارها شاهد تحقیر دوستانش در مرنینگهای روزانه بوده است؛ مثل همان روزی که در سال اول رزیدنتی، یکی از دوستانش بیماری بدحال در آی.سی یو داشت که نیاز به دیالیز داشت، اما او آمادگی لازم برای شالدونگذاری (قرار دادن یک لوله پلاستیکی نرم) را نداشت و بیمار جاناش را از دست داد؛ مهارتی که باید آن را در دورههای بالاتر میآموخت.
در جلسه مرنینگ روز بعد، او یک ساعت تمام تحت تحقیر یکی از اعضای هیئتعلمی قرار گرفت که تاکید میکرد، او بیمار را کشته است. «خ.م» تعریف میکرد که این رزیدنت دیگر اعتمادبهنفس لازم را برای انجام کارهای روزمره هم نداشت و در تمام چهار سال دوره رزیدنتی، تحت درمان روانپزشکی قرار داشت و هنوز هم ادامه دارد: «هیچکدام از اعضای هیئتعلمی حاضر در جلسه، واکنشی به این تحقیر نشان ندادند. سازوکار گروهها هم حضور اساتید بیاخلاق است که میخواهند فشار بیشتری به رزیدنت بیاورند و درنهایت تصمیم میگیرند استادی که بیاخلاقتر است را جلودار کنند. اگر در واکنش به این تحقیرها نامهای به مسئولان دانشگاه بزنیم، شرایط بدتر میشود؛ نمونه آن یک اینترن ارتوپدی است که از رفتارهای نامناسب رزیدنتی شکایت کرد در یک گروه و آنقدر در روزهای آینده اذیت شد که حرفاش را پس گرفت. یا نمونه دیگر آن، اعتراض یکی از ورودیهای سال 1400 ارتوپدی بود که در اعتراض به رفتار نامناسب هیئتعلمی و رزیدنتها، یک فایلی صوتی از توهینهایی که شنیده بود را ضمیمه شکواییه خودش کرده بود. درنهایت یک شب با صدای لگد و دشنام رزیدنتهای سال بالا به در اتاق او بیدار شدیم؛ پاسخی که گروه به این اعتراض در قالب اعمال فشار رزیدنتهای سال بالا داده بود.»
حتی اگر یک رزیدنت بعد از فشار کاری، بیمارستان خود را هم تغییر دهد، این بازخورد بهعنوان تنبیه خواهد بود؛ اتفاقیکه باعث میشود گروه جدید نسبت به او دیدگاه نامناسبی پیدا کنند. این رزیدنت معترض هم بین بیمارستانهای سینا، امام خمینی و شریعتی جابهجا شد و درنهایت توانست از طریق وزارت بهداشت به بیمارستان بقیهالله منتقل شود. یعنی اگر نخواهی زور بشنوی، باز هم آسیب میبینی. «خ.م» تعریف میکند سالها پیش یکی از اساتید گروه ارتوپدی یکی از بیمارستانهای تهران، به دانشجوی زنی که این رشته را انتخاب کرده بود گفته بود که «زن ارتوپدی انتخاب میکند؟ برو و انصراف بده»؛ استادی که روی ناماش قسم میخورند: «میزان تابآوری افراد با هم متفاوت است و نمیتوان افرادی که در این سالها رزیدنت شدند را با آدمهای ۱۰ یا ۱۵ سال پیش مقایسه کرد. نسلها تفاوت دارند و مقایسه اشتباه این است که فکر میکنند چون نسل گذشته فشارهایی را پشتسر گذاشته، باید نسل جدید هم آن فشارها را بپذیرد و تاب بیاورد.»
او میگوید معیشت رزیدنتها نقطه آخر است و یکی از مشکلات اصلی این است که متولی آموزش و درمان وزارت بهداشت است: «وضعیت روانی رزیدنتها در سالهای مختلف بررسی نمیشود و مشخص نیست فشارها ناشی از کجاست. کافی است به آنها براساس ساعت کاری، حقشان را بدهند؛ همهچیز درباره مسائل مالی درست میشود. فشار کاری نباید پشت مسئله مالی پنهان شود. متولی آموزش و درمان وزارت بهداشت است و برای اینکه هزینه را کاهش دهد از آموزش وارد درمان میکنند. آنها برای کاهش فشار میتوانند هیئتعلمی درمانی استخدام کنند، اما این کار را نمیکنند. مسئله بعدی اصلاح ساعت کاری است. حتی در بیمارستانهایی که مسئولان وزارت بهداشت هستند هم این مسئله رعایت نمیشود. قانونی تصویب شده اما بیفایده است و در هیچجا اجرا نمیشود. مسئله دیگر پایش علمی و درست هیئتعلمی و دستیاران است. این مسئله مهمی است که کاری برای اصلاح آن انجام نمیشود. جای یک سیستم ارزیابی صحیح هم خالی است. اگر رفتار نادرستی از نیروهای بالادستی ببینیم به هیچ کجا نمیتوانیم گزارش کنیم و اگر اعتراضی صورت گیرد وضعیت نهتنها بهتر، که چندین برابر بدتر میشود. بهدلیل نبودن این سیستم، برخوردها قهری و بد شده است. سیستم ارزیابی صحیحی وجود ندارد و این مسئله مهمی است. علاوه بر این، اطمینان نداشتن به آینده کاری باعث میشود بسیاری از رزیدنتها بهسمت کار در حوزههای دیگری بروند.»
هشدار درباره سلامت روان دستیاران تخصصی
انجمن علمی روانپزشکان ایران در دوره وزارت بهداشت بهرام عیناللهی سه نامه درباره مسئله سلامت روحی و روانی پزشکان و دستیاران تخصصی اعلام کرد و درباره آن هشدار داد و درنهایت آنها مخاطب خود را رئیسجمهور فقید وقت قرار دادند. نتیجه این پیگیریها دستوراتی برای اصلاح برخی رویهها بود که به معاونت آموزشی ابلاغ شد. امیرحسین جلالی، روانپزشک و عضو هیئتمدیره انجمن علمی روانپزشکان ایران به هممیهن میگوید، علت ارسال این نامهها موج فزایندهای از خودکشیهای دستیاران تخصصی و پژوهشهایی بود که به این موضوع پرداخته بودند؛ ازجمله پژوهشی علمی و دانشگاهی که چندنفر از اعضای هیئتمدیره انجمن در یکی از نشریات بسیار معتبر روانپزشکی منتشر کردند.
به گفته او، این مطالعه نشان میداد که از اواخر دوران کرونا بهبعد، افکار خودکشی در این گروه مشخص حرفهای بهمیزان بسیار قابلتوجهی رشد داشته است: «طبق این مطالعه، حداقل بیش از 50 درصد افراد حاضر در این پیمایش ـ که فقط در شهر تهران انجام شده بود ـ نشانههای افسردگی و اضطراب داشتند و بیش از 50 درصد نیز شدت متوسط و شدید داشتند. در چنین پژوهشهایی نمیشود علت وقوع این شرایط را بهدرستی بررسی کرد، اما طبق مواردی که افراد مطرح میکردند، داستان فراتر از موضوعات آسیبپذیری شخصی بود و عوامل ساختاری مانند وضعیت کاری، رفاهی، شرایط سلسلهمراتبی در محیط کار و وضعیت عمومی و آینده حرفهای رشتهها، نقشی تعیینکننده داشت. ازطرفدیگر، شاهد سکوتی در سطح وزارت بهداشت و برخی دیگر از ارگانهای مسئول بودیم که در این راستا ابتدا دو بار به وزیر بهداشت وقت نامه نوشته و انجمن ضمن تبیین مسئله، پیشنهاد داد که حاضر به همکاری و جلب مشارکت با سایر انجمنهاست.»
جلالی توضیح میدهد که هر دو نامه با بیتفاوتی وزیر وقت بهداشت روبهرو شد: «ما به رئیسجمهور وقت، نامه نوشتیم که بعد از آن دستوراتی صادر شد. بدون اطلاعرسانی آشکار در حوزه معاونت آموزشی وزارت بهداشت اقدامات قابلتوجهی در آن دوره انجام شد؛ ازجمله تلاش برای غربالگری دستیاران، کمک به افراد دارای مشکلات سلامت روان و بهبود شرایط کار مثل ممنوعکردن کشیک اضافه که بهصورت اقدام تنبیهی انجام میشد. همچنین افزایش دستمزدها که اقدام معنیداری بود و همینطور تلاش برای تبدیلکردن دستیاری پزشکی به یک شغل. باایناوصاف مثل بسیاری از موضوعات دیگر، این مسئله ریشههای ساختاری جدی دارد و جدا از دیگر موضوعات اجتماعی نیست. اصولاً خودکشی در ایران در یکدهه گذشته رو به افزایش بوده است و در چندسال گذشته ما افزایش قابلتوجهی داشتیم. اما چندسال است که آمارهای رسمی دراینزمینه متوقف شده و فقط استنباط ما از برخی آمار غیرمستقیمی است که توسط مراجع رسمی اعلام میشود. مثلاً تعداد خودکشیهایی که سال گذشته معاون دادستان کل کشور اعلام کرد، نشان میدهد که از آمار شش در ۱۰۰ هزار مرگ در یکدهه پیش، به بیش از ۹ در ۱۰۰ هزار مرگ رسیدیم که بهنظر میرسد این عدد بهصورت سالیانه با شتاب در حال افزایش استِ.»
عضو هیئتمدیره انجمن علمی روانپزشکی ایران توضیح میدهد که خودکشی، موضوعی بسیار پیچیده و چندعاملی است و در یک گروه حرفهای ممکن است علتی مشخص داشته باشد، ولی در کل نمیتوان آن را از وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه جدا کرد؛ بنابراین مسئله همچنان ادامه دارد و ممکن است شتاب آن در مرحلهای کم شود؛ اما ناپایدارهای موجود این امکان را ایجاد میکند که هرلحظه این خطر شدت پیدا کند.
او همچنین اعلام کرد که نامهای جدید از سوی انجمن، خطاب به وزیر کنونی بهداشت در حال تدوین است: «اقداماتیکه در دوره قبل معاونت آموزشی شروع شد، ادامهدار است اما مشکل این است که بحرانهای دستیاران فقط توسط وزارت بهداشت رقم نمیخورد و پارامترهای اقتصادی، اجتماعی و جنگ هم روی آن تاثیر دارد و فراتر از وظایف یک دستگاه است. در آنزمان هم پیشنهادات مربوط به راهاندازی خطوط بحران و ایجاد خدمات در دسترس برای کادر سلامت بود یا حداقل وضعیت رفاهی تا حد قابلقبولی اصلاح شود، با وجود اینکه یکپارچه نبود. اما دستکم معاون وقت آموزشی اقداماتی انجام دادند. ما در یکی از جلسات با یکی از افرادی که مسئولیت پژوهشی داشتند، متوجه شدیم که هم از عمق موضوع بیخبر بودند و هم آن را بیشتر یک بازی رسانهای میدانستند. در دورهای وزارت بهداشت و سازمان پزشکی قانونی، آمارهایی منتشر میکردند که تا حد زیادی روشنگر بود در زمینه خودکشی، اما سالهاست این آمار را نداریم. جمعآوری این اطلاعات مسئولیتی ملی است و باید این دادهها را همراه با عوامل آن بهدست آوریم. اطلاعات ما هم گاهی توسط رسانهها و فعالان حوزههای صنفی بهدست میآید.»