کوله بار پر رنج زنان مهاجر
هممیهن شرایط زندگی زنان افغانستانی و سوری ساکن ایران را روایت میکند
هممیهن شرایط زندگی زنان افغانستانی و سوری ساکن ایران را روایت میکند
سوگل دانائی
خبرنگار اجتماعی
در این گزارش با تعدادی از خبرنگاران و فعالان فرهنگی زن افغان و سوری ساکن ایران گفتوگو شده است. بنابر درخواست مصاحبهشوندگان نام آنها در این گزارش مستعار است و جزئیات مشخصی هم از زندگی آنها ارائه نمیشود تا مشکلی برای اقامت آنها ایجاد نشود. این گفتوگو به بهانه اعتراضهای پس از شهریور 1401 که زنان یکی از محورهای اصلی آن بودند، تهیه شده است.
هرچه تلاش کرده تا افغانستان را به پستوی ذهنش ببرد، نتوانسته. روزی نیست که برای «فاطمه» با یاد افغانستان نگذرد. روزها را با یاد دخترانی که مدرسه برایشان رویا شده، شب میکند و شبها هم خواب زنانی را میبیند که روزگاری در کابل رنگارنگ لباس میپوشیدند و آواز میخواندند اما حالا از همه آنها چادر مشکی و برقع مانده است. سیسال است که فاطمه ساکن همسایه غربی افغانستان، یعنی ایران است؛ از همان لحظه مهاجرت پدر و مادر به مشهد، از لحظه تولد خودش.
رفتوآمدش به کابل و هرات به اندازه انگشتان یک دستش بوده اما میگوید عادتهای زنان و مردان افغانستانی حتی در میان خانوادههایی که سالهاست ساکن ایرانیاند نیز وجود دارد: «خانواده ما سنتی است، خانوادههای دیگری را هم میشناسم که سنتیاند و زنان در این خانوادهها سخت میتوانند درس بخوانند. در خانواده ما دخترعموی مادرم راه را برای درس خواندن ما باز کرد و خودش دانشگاه قبول شد، اما بهسختی خانوادهاش را برای ادامه تحصیل راضی کرد. بعد از او خواهر بزرگترم راهی مدرسه و دانشگاه شد. من هم در ایران درس خواندم و حالا کار میکنم. شرایط الانم را مدیون او هستم.» فاطمه روزهایی را به یاد میآورد که خانواده مانعاش بودند. فاطمه در نهایت علوم سیاسی خواند و حالا هم ویراستار است، امید دارد، روزی بتواند قوانین را ویرایش کند، قوانینی که هیچوقت به نفع او و دوستانش نبودند.
قوانین سوری به نفع زنان است
میان پیامهایی که در تلگرام میفرستد یک جمله را تکرار میکند: «ببخشید من فارسیم خیلی خوب نیست. باید چندبار جملاتم را بخوانی.» اهل سوریه است، درس خواندن در دانشگاههای ایران، سرنوشتش را به اینجا گره زده است. در تمام مسافرتها و گشتوگذارها، ذهنش یک کار تکراری با او میکند؛ مقایسه، مقایسه زنان ایران و سوری: «در ابتدا باید گفت که جامعه سوریه قشرهای مختلفی دارد. اما آنجا، جایی شبیه ایران است که مثلا اگر ساکن پایتخت باشید، امکانات و دسترسی بهتری به همه چیز دارید. در سوریه آنها که در استانها و شهرهای کوچک هستند، اوضاعشان نسبتا بدتر است. ما وضعیتهای مختلف برای زن در سوریه داریم، زن شهرنشین، زن عشایر، زن روستانشین و…»
«ریما» مقایسهاش را با برابری آموزش شروع میکند، تحصیل دختران در مدرسه و دانشگاه، حقی که طالبان آن را از زنان افغان سلب کرده است اما انسیه خزعلی، معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهوری میگوید در ایران، برابری جنسیتی در سوادآموزی وجود دارد. ریما حالا از وضعیت زنان سوری میگوید: «قانونی هست برای آموزش اجباری کودکان در سوریه، چه دختر و چه پسر... این قانون تا چند وقت پیش به این شکل بود که هر پدری باید کودک خودش را تا کلاس ششم به مدرسه میفرستاد و اگر نمیفرستاد، جریمه میشد. قانون بعدها با آمدن بشارالاسد تا مقطع سوم راهنمایی ارتقا پیدا کرد. بهطوریکه همه باید تا سوم راهنمایی تحصیل کنند و این تحصیل اجباری و در عین حال مجانی بود.» ریما میگوید اگر این قانون نبود، بسیاری از خانوادههای عشایر دخترانشان را به مدرسه نمیفرستادند: «من بهعنوان زن محصل میبینم که این قانون برای جامعه سوریه خیلی مهم بوده و به همه زنان فرصت داده که به مدرسه بروند و بعدتر به دانشگاهها. امروزه دانشگاههای سوریه پر از زنان است؛ زنانی از میان عشایر و روستاییان.» ریما میگوید این روزها آموزش برای زنان سوری مطالبه نیست اما هنوز چند نکته
باقی مانده است: «هنوز خانوادههای زیادی هستند که نمیگذارند دخترانشان بیشتر از سوم راهنمایی درس بخوانند یا حداقل نمیگذارند به دانشگاه بروند، هنوز قرار گرفتن دختر و پسر کنار هم در فضای دانشگاه برایشان تابوست. نکته بعدی این است که دانشگاههای سوریه و دبستانها همه مختلط هستند اما هنوز مدارس راهنمایی و دبیرستانهای سوریه شاید تا 80 درصدشان تفکیک جنسیتی دارند.» جنگ اما کارش به هم زدن همه چیز است؛ تخریب و نابودی. ریما میگوید بعد از جنگ خیلی از مدارس تخریب شدند، بسیاری از معلمان مهاجرت کردند و اوضاع همانطور که خودتان میدانید بدتر شده است، بنابراین جنگ در اوضاع آموزش تاثیر داشته است. پیامهای ریما درباره شغل و کار یکی در میان ارسال میشود. میگوید زنان سوری در همه جا کار میکنند، شرکتها، موسسات حکومتی و غیرحکومتی: «زنان مدیر، کارمند، استاد دانشگاه، وزیر و عضو پارلمان هستند، اما موضوع این است که زنان به تنهایی نمیتوانند در استان دیگری کار کنند، نه اینکه قانون سوریه نمیگذارد، بلکه چون خانواده دوست ندارد که دختر به تنهایی به جایی برود.» به گفته او زنان در سوریه کار میکنند، اما در کار کردن مستقل نیستند. پدر،
شوهر، برادر، همه باید در کار اعمالنظر کنند، اینکه بهتر است زن کجا کار کند و با چه کسی کار کند. یک قانونی هم وجود دارد که مرد میتواند درخواست کند همسرش در محل اقامت خودش، کار کند، یعنی اگر مرد ساکن دمشق است و همسرش در استان دیگری کار دولتی دارد، قانون میتواند زن را به دمشق بیاورد، اما برعکس نه، یعنی زن چنین حقی ندارد.» ریما میگوید از نظر کار و آموزش تفاوت زیادی میان زنان ایران و سوری نمیبیند، اما یک تفاوت از روزهای ابتدایی حضورش در ایران به چشمش آمده و آن هم لباس کار است: «در سوریه لباس کار نداریم، زنان با لباس رایج در جامعه به سرکار دولتی میروند، بهعبارت دیگر هیچکس حق دخالت در حیطه لباس شخصی افراد را ندارد، میگویم دولتی زیرا وضعیت برای شرکتهای خصوصی متفاوت است، مثلا اگر صاحب کار معتقد به حجاب باشد ممکن است تمام پرسنل شرکتاش محجبه باشند. اما در ایران موضوع کاملا متفاوت است، همه باید در ادارات دولتی مقنعه سر کنند، بعضی جاها چادر و این بازتاب واقعی جامعه نیست.»
ریما میگوید؛ موضوعاتی که مطرحشان میکند، شاید عمومیت نداشته باشند چون تنوع مذهبی و منطقهای از سوریه یک جامعه متنوع ساخته است، اما نقش زن ایرانی در خانواده از زن سوری موثرتر است: «نظر بسیاری از زنان سوری در تصمیمهای خانواده بیاهمیت است. در جامعه سوری مقوله مردسالاری خیلی حاکم است، بیشتر مقوله ناقصالعقل بودن زن رایج است، ممکن است حتی زن وزیر باشد اما در خانه، زن خانه است و نظر مرد همیشه به صلاح است، در ایران هم بسیاری از زنان از اقشار مختلف در جامعه از این موضوع رنج میبرند اما احترام به نظر زن را در بعضی خانوادههای ایرانی دیدم و دختران میتوانند مستقل باشند اما در سوریه زنان باید بهانهای برای زندگی مستقل داشته باشند.» با این حال او میگوید زنان سوری دست بازتری در جامعه دارند: «به نظر شخصی خودم در سوریه دست زنان بازتر است، چون قانون حامی آنهاست و جامعه سنتی به آنها فشار میآورد اما در ایران جامعه از زنان بیشتر حمایت میکند اما قانون نه. مثلا در سوریه زن حق حضانت بچهها تا 15 سال را دارد، در سوریه زن مجرد به اندازه زن متاهل و مرد مجرد و متاهل شانس کار کردن دارد و اولویت برای مردان نیست و … »
قانون افغانستان علیه زنان است
«چند وقت پیش توئیتی از یک خانم اقتصاددان دیدم که درباره قدرت چانهزنی زنان نوشته بود، به مقالهای ارجاع داده بود، مقاله را دانلود کردم، در آن نوشته شده بود که فقر در خانوادههای خاورمیانهای و آفریقایی قربانی یکسانی نمیگیرد، مردان و پسران چون قدرت چانهزنی بیشتری دارند، آنها تصمیم میگیرند که منابع مالی خانواده صرف چه چیزی شود که معمولا هم صرف کالاهای مردانه میشود. این یعنی افزایش درآمد مردان لزوما به رفاه خانواده منجر نمیشود اما برعکس وقتی زنان صاحب درآمد میشوند، رفاه خانواده بیشتر میشود، از سرمایهگذاری روی تحصیل فرزند گرفته تا سطح بهداشت خانواده.» زهره 22ساله است، او در خانوادهای افغانستانی متولد شده و مانند بسیاری از افغانستانیهای ساکن ایران، در ایران متولد شده است. اقتصاد خوانده و حالا هم خبرنگار حوزه اقتصاد است، در کنار تمام پیامهایی که ارسال میکند، تصویری هم از مقاله و نمودارش دراینباره میفرستد. زهره بعد از ارجاع به مقاله میگوید، قدرت چانهزنی زنان در خاورمیانه نادیده گرفته شده است: «نقطه مشترک بین تمام زنان خاورمیانه همین است، همواره هم سعی کردند تا با بهانههای مذهبی و فرهنگی و حتی با
قوانین قدرت چانهزنی زنان را پایین نگهدارند.»
زهره در کنار تمام صداهایی که ارسال میکند به آمارهای اقتصادی نیز اشاره میکند: «نرخ مشارکت اقتصادی زنان در ایران 17درصد است، در افغانستان تا پیش از آمدن طالبان 16درصد بود؛ حالا وضعیت بهبود پیدا کرده اما قابل مقایسه با کشورهای توسعهیافته دیگر نیست. بهجز مسائل فرهنگی و سنتی که به خانواده و جامعه ارتباط دارد، نقش قوانین را نباید نادیده گرفت زیرا بهمرور همین قوانین به رفتار تبدیل میشوند و نهاد میسازند. وقتی در افغانستان فعلی قانونی تصویب میشود که زنان از رفتن به دانشگاه و فضای کار محروم میشوند، این رفتار در بطن جامعه میماند و سالهای زیادی باید بگذرد تا وضعیت بهبود یابد.» او فکر میکند که طالبان به زودی رفتنی است اما نگران قوانینی است که ایجاد کردهاند؛ رفتارهایی که ممکن است نهادینه شوند. درست مانند سالهای قبل که طالبان در قدرت بود و قوانیناش تا سالها دست و پای زنان را گرفته بود: «من نقش قوانین را مهم میدانم. شاید در هیچ کشوری تاکنون زنان به حقوق برابر با مردان نرسیده باشند اما در نقاط دیگر جهان باور دارند که وضعیت زندگی زنان مثلا در یک قسمتی مناسب نیست و باید آن را بهتر کرد، ولی در ایران و
افغانستان به این موضوع باور ندارند که اصلا مشکلی وجود دارد.» زهره به کشورهایی اشاره میکند که در آنها نرخ کودکهمسری بالا رفته و مسئولان با وضع قوانین سعی کردند جلوی آن را بگیرند. در نموداری که زهره ارسال میکند، نام برخی کشورهای آمریکای لاتین و آفریقایی به چشم میخورد. زهره مانند «ریما»، قوانین را در بهبود وضعیت زنان موثر میداند: «در ایران میگویند زنان بدون اجازه همسر اجازه خروج از کشور ندارند، میگویند زنان سرپرست میخواهند، همین لفظ سرپرست، قدرت چانهزنی مرد را بالا میبرد و در مقابل قدرت زن را کمتر میکند. همین قوانین باعث میشود در بسیاری از اعتراضهایی که مثلا در افغانستان بر سر تحصیل زنان شکل گرفت، مردان همراهی نکنند. من نمیگویم مردان خوشحالند از اینکه زنان درس نخوانند، اما شاید برایشان خیلی هم فرقی نداشته باشد که زنان هم درس بخوانند.»
آکاری از تبعیضها
توصیف وضعیت تحصیل و اشتغال زنان در ایران اما به گواه آمارها در سالهای اخیر، بالا و پایین زیاد داشته است. مینا عزیزی و شقایق یوسفیمقدم در پژوهشی که تابستان امسال در مجله زنان منتشر شده است، از تبعیض سیستماتیک علیه زنان ایران در بازار کار نوشتهاند: نرخ مشارکت زنان در بازار کار در چهار دهۀ گذشته همواره زیر 15درصد بوده است. نتایج طرح آمارگیری نیروی کار در پاییز 1400 نیز نشان میدهد، نرخ مشارکت اقتصادی زنان 15ساله و بیشتر، با یک درصد کاهش نسبت به سال قبل، به عدد بسیار پایین 1/13درصد و نرخ اشتغال زنان، با 7/0درصد کاهش، به 1/11درصد رسیده است. بر پایه دادههای سازمان بینالمللی کار (2021) نیز نرخ مشارکت اقتصادی زنان در ایران در سال 2019، 6/17درصد بوده که نزدیک 30درصد از میانگین جهانی آن در همین سال کمتر است. آنها همچنین براساس نتایج طرح آمارگیری نیروی کار در پاییز 1400 به این نتیجه رسیدند که سهم جمعیت زنان بیکار فارغالتحصیل آموزش عالی از کل بیکاران به 9/72درصد رسیده است. نویسندگان این مقاله همچنین نوشتهاند، از ابتدای دهه70 شمسی سهم زنان حدود 10درصد از دریافتکنندگان مدرک دکتری بوده است؛ یعنی در برابر یک زن دریافتکننده مدرک دکتری، 9مرد توانستهاند این مدرک را بگیرند، اما در سالهای نخستین دهه80 این عدد به 8/5 و در سالهای اخیر به کمتر از 2 کاهش یافته است. اکنون در برابر دو مرد، یک زن موفق به دریافت دکتری میشود و در واقع طی یک دهه، تعداد زنان دانشآموخته دوره دکتری 9برابر و سهم آنها کمی بیش از دو برابر شده است» آمارها و رتبههای جهانی اما وضعیت زنان سه کشور سوریه، افغانستان و حتی ایران را «خوب» توصیف نمیکند. گزارشهای بینالمللی شکاف جنسیتی در سالهای اخیر این گزاره را تایید میکند.