| کد مطلب: ۱۷۸۰۵

ناامیدی اجتماعی دلیل مشارکت پایین

امیرحسین جلالی، روانپزشک اجتماعی

ناامیدی اجتماعی دلیل مشارکت پایین

امید  انواعی دارد، یکی امید روانشناختی است و نوعی هم اجتماعی.امید و ناامیدی روانشناختی از نشانه‌های  اصلی افسردگی و حتی خودکشی است و با ناامیدی اجتماعی تفاوت‌هایی دارد. ناامیدی اجتماعی الزاما نشانه افسردگی نیست ،  بلکه می‌تواند نشان‌دهنده قطع اتکا و اعتماد جامعه به روندهای اجتماعی باشد که وعده  یک آینده متفاوت می‌دهد، مثل انتخابات. مشارکت کاهش‌یابنده در این انتخابات و انتخابات گذشته و تصویری که در برخی کنش‌های جامعه دیده می‌شود همانند افزایش میل به مهاجرت یا کاهش تمایل به سرمایه‌گذاری مولد، نشانه‌هایی از ناامیدی یا فقدان اجتماعی است.

این روزها درباره وجود جامعه دوم در  ایران صحبت می‌شود که تعبیر درستی است؛  گروه زیادی از مردم، تصمیمی برای مهاجرت ندارند و ازطرف‌دیگر میلی به انزوا یا خودکشی ندارند اما در عین حال نسبت به سازوکارهای سیاسی و حاکمیتی که باعث تغییر می‌شود نه‌تنها ناامیدند، بلکه بی‌اعتنا هستند؛فرق است میان زمانیکه من ناامیدم ولی طبعا هنوز با سوژه ارتباطی دارم با زمانی چون هم‌اکنون که مسئله فراتر از آن است که  جامعه دومی شکل گرفته که کاری به کار روندهای سیاسی و اجتماعی ندارد.

این اتفاق از نظر آسیب‌شناسی اجتماعی نشان می‌دهد که با چندپاره‌شدن جامعه روبه‌روییم؛ در عین حال به جهت سیاست‌های ضدحزبی و سیاست‌گریز حاکمیتی نه آن ۴۰ درصدی که در انتخابات رای دادند و نه ۶۰ درصدی که مشارکت نکردند یک جمعیت مشخص با تفکر و ایده  واحد و روشن نیستند. بیش از هر زمان دیگر جامعه به سمت توده‌ای شدن می‌رود.

جامعه توده‌وار جامعه‌ای نیست که همیشه به سکوت بگذراند، بلکه وضعیتی است مستعد رفتار  کالکتیو و توده‌ای و متمایل شونده به شورش‌های اجتماعی.  توده‌ای شدن جامعه منجر به رنگ‌باختن پیوندهای اجتماعی، چنددستگی، نداشتن امکان تعریف هویت ملی و رنگ باختن مفهوم وطن نزد مردم می‌شود.آنگاه است که بهره‌وری کاهش می‌یابد، وندالیسم زیاد می‌شود، بنیادهای اجتماعی رنگ می‌بازد و قوام جامعه تهدید می‌شود.

سیستم سه‌سال پیش تصمیم گرفت دست به یکدست‌سازی بزند و برای تحقق آن روی به مکانیسم‌های انتخاباتی کم‌ریسک آورد. بدین معنا که در سال ۱۴۰۰ جامعه تقریباً با انتخاب از میان گزینه‌های مختلف روبرو نبود، بلکه این‌گونه بود که انتخاب از پیش انجام شده. در حالی که پیش از آن در سال ۱۳۹۶ در یک انتخابات تاریخی، حرف‌های بی‌پرده‌ای زده شد، و انتخاباتی بسیار رقابتی شکل گرفت و مشارکت بالا بود، اما تقریبا هیچ‌کدام آن حرف‌ها نه‌تنها عملی نشد بلکه کشور درگیر بحران‌های وسیعی شد که ادامه‌دار هم بود. در نتیجه پیام اجتماعی مشخصی به جامعه صادر شد: رای شما تعیین کننده نیست و شما باید در یک روند انتخاباتی طراحی شده تایید کننده باشید نه تعیین کننده.

قرار بود روند انتخاباتی قطبی‌کننده به روندی مهندسی شده تغییر یابد تا تنش در جامعه کاهش یابد و کارآمدی افزایش پیدا کند و بدین طریق اقتصاد رشد کند و رضایت ملی افزایش یابد. کارآمدی که افزایش پیدا نکرد، همزمان احساس عاملیت اجتماعی که نتیجه اثر تعیین‌کنندگی رای شهروندان در انتخابات بود نیز کاهش یافت. طراحان رویه مذکور به این نکته توجه نکرده بودند که هر عملی واکنشی و پیامدی بعضاً خواسته و عمدتاً ناخواسته دارد.

حتی در صورت تحقق کارآمدی نسبی این طراحی می‌توانست به نتایجی چون چیزی که اکنون رخ داده و مشارکت ۴۰ درصدی یا پایین‌تر منجر شود‌. مشکل کسانی که اینگونه طراحی‌ها را می‌کنند بیگانگی محض از واقعیت‌های جامعه ایران و روندهای اجتماعی است. نکته بسیار مهم دیگر در این انتخابات این است که سبد رأی مدافعان وضع موجود ریزش کرده و بخشی از آنها به کسی رأی دادند که از عدالت و قطع‌کردن دست دولت از حیطه عرفی و شخصی زندگی مردم حرف می‌زد و مخالف برخوردهای خیابانی و تندروی در عرصه سیاست خارجی بود. 

حتی بعضا در میان کسانی که همواره رأی می‌دادند و طرفدار وضع موجود بودند نارضایتی زیادی ابراز شد و نتایج آرا نشان می‌دهد ممکن است گروهی از این افراد نیز به جمع افرادی که رای نمی‌دهند پیوسته باشند.  اما موضوع بیم‌دهنده  این است که آیا قوه عاقله‌ای که باید کاری می‌کرد که امروز شاهد چنین مشارکت پایینی نباشیم، وجود داشته و آیا گوشی وجود دارد، و قدرت شنوایی که بتواند صدا و پیام مردم در ۸ تیر ۱۴۰۳ را بشنود؟

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی