| کد مطلب: ۱۷۷۹۴

نخبگان هنری و بحران مشارکت

برخلاف انتخابات سال‌های ۷۶، ۸۰، ۹۲ و ۹۶ که حضور فعال هنرمندان در عرصه سیاسی به حضور بیشتر مردم پای صندوق‌های رأی کمک کرد، حالا می‌توان جای خالی آنها را در انتخابات اخیر احساس کرد. شاید اگر چهره‌های سینمایی و سلبریتی‌های هنری در انتخابات چهاردهم حضور داشتند و در هوای مشارکت می‌دمیدند، اکنون انتخابات به مرحله دوم نمی‌کشید. این فقدان و عدم‌حضور چهره‌های شاخص هنری در فرآیند انتخابات، حاصل سیاست‌های قهرآمیز و قهری است که در چند سال اخیر نسبت به اصحاب فرهنگ و هنر صورت گرفته و قابلیت آنها به‌مثابه سرمایه‌های اجتماعی را هدر داده است.

هنر سیاست این است که پای اهل هنر را از سیاست نَبُرَد تا آنها به‌موقع دست او را بگیرند. کاهش آمار مشارکت در انتخابات اخیر نسبت به دوره‌های قبل را می‌توان از کیفیت رابطه اهل سیاست با هنرمندان هم تحلیل کرد. این حاصل نخبه‌کشی در حوزه فرهنگ و هنر است که با حذف و قهر بر هنرمندان، سرمایه حمایتی آنها را از دست داده است و به دست خود نقش مؤثر آنها در کنش‌های اجتماعی و سیاسی را کمرنگ و بی‌اثر کرده است.

محمدمهدی عسگرپور، کارگردان و مدیر سینمایی در گفت‌وگویی با هم‌میهن به‌درستی به این نکته اشاره کرد و گفت: «برای تضعیف این نقش که برخی ریشه آن را به انتخابات دوره ۷۶ برمی‌گردانند که سینماگران نقش مؤثری در پیروزی آقای خاتمی داشتند - که البته بی‌ربط هم نیست - طرحی شکل گرفت که اولاً باید این مرجعیت گرفته شود و دوم اینکه حالا باید درباره چگونگی آن برنامه ریخت. اتفاقاً برای از بین بردن یا کمرنگ کردن این مرجعیت از خود بچه‌های سینما و هنر خیلی استفاده شد. همین الان می‌بینید که برخی همکاران ما در ارتباط با هم چگونه رفتار می‌کنند و برخی مواقع هم الفاظ زشت نسبت به هم به‌کار می‌برند که این‌ها همه در جهت همان تضعیف مرجعیت هنرمندان قرار دارد تا اعتماد مردم به آنها کاهش یافته و نزد افکار عمومی بی‌اعتبار شوند. انگار یک پروژه‌ای برای خودتخریبی هنرمندان طراحی شده است.»

به‌گفته عسگرپور، حذف و تضعیف نخبگان فرهنگی و هنر به اکوسیستم این حوزه لطمه وارد کرد که بخشی از آن کمرنگ‌شدن تاثیر نقش هنرمندان به وقت مشارکت عمومی است. به اعتقاد عسگرپور، آن بخش از حاکمیت که این پروژه را پیگیری می‌کردند متوجه این نشدند با این تحرکاتی که در اکوسیستم فرهنگی و هنری ایجاد می‌کنند، چه چیزهایی را از بین می‌برند. یکی از آن چیزها خودشان است؛ چون چیزی از آن اکوسیستم حذف می‌شود که موجبات پایداری یک جریان فرهنگی و یک نظام اجتماعی درست می‌تواند باشد. متوجه این نبودند که حذف و تضعیف اکوسیستم فرهنگی و هنری، وقتی که جامعه دچار هرج‌ومرج می‌شود، چه پیامدهایی می‌تواند داشته باشد. مثلاً جایی که برای اتحاد و همبستگی به آنها نیاز باشد دیگر هنرمندان و نخبگان فرهنگی حضور ندارند و تازه اگر باشند هم نمی‌توانند نقش‌آفرینی مؤثری داشته باشند، چون خود واقعی آنها مخدوش شده است. ضمن اینکه تضعیف صنفی و شغلی هنرمندان به عدم‌خلاقیت آفرینش هنری منجر شده و درنهایت دودش به چشم خود سینما می‌رود که درنهایت به‌ضرر حاکمیت خواهد بود.»

روزگاری بود که سینماگران در هنگامه انتخاباتی برای نامزدهای ریاست‌جمهوری، فیلم تبلیغاتی می‌ساختند، سخنرانی می‌کردند، بیانیه می‌نوشتند، حمایت می‌کردند و از اعتبار و آبروی خود برای موفقیت او هزینه می‌کردند اما حالا برخی از همان‌ها از وطن مهاجرت کرده‌اند، برخی دیگر کار نمی‌کنند و برخی هم ممنوع از کارند. بیشترین شکاف میان سیاستمداران و سینماگران ایجاد شده که تاکنون سابقه نداشته است. حالا جای خالی آنها در میدان حضور را هیچ‌کسی پر نمی‌کند.

همین الان در این یک هفته طوفانی که حضور آنها در عرصه عمومی و تبلیغاتی می‌توانست نقشی تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز داشته باشد، نمی‌توان از این پتانسیل بهره برد. آنقدر با هنرمندان بد برخورد شده و سرکوب و سَرخورده شده‌اند که از منزلت و اعتبار خود برای مشارکت سیاسی استفاده نمی‌کنند. البته این به‌معنای سوءاستفاده از اهل فرهنگ و هنر نیست که به آنها احترام بگذاریم و قدر بدانیم تا آنجا که به حضورشان در سیاست نیاز داشتیم، بتوانیم از آنها بهره ببریم. مسئله بر سر بلایی است که بر سر جامعه فرهنگی و هنری آمده و آنها را به درون خانه‌های خود تبعید کرده و دیگر آنها از خانه خود بیرون نمی‌آیند تا در خاک سیاست پا بگذارند. آتشی که نخبه‌کشی فرهنگی و هنری برافروخت درنهایت به چشم آتش‌افروزان رفت و حالا جای خالی آنها به‌شدت احساس می‌شود.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی